هاشم اکبریانی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
داستاننویسي ما ضعیف است که منتقد قوی از آن بیرون نمی آید
هاشم اکبریانی درباره علت فقدان نقد ادبی موثر میگوید: دلیل فقدان نقد را باید در مجموعه دید. نه اینکه منتقد ضعیف باشد، داستاننویس و رماننویس ما ضعیف است که نقد قوی از آن بیرون نمی آید. متاسفانه رمان، داستان به طور کلی آثار قوی خلق نمیشود. از طرف دیگر یک ضعف نقد هم به این برمیگردد که سابقه نقد نداریم.
به عنوان سوال اول وهمچنین مهمترین سوال میخواهیم بدانیم که اصولا به چه کسی منتقد میگویند و چه کسی میتواند منتقد باشد؟
اصولا تا شرایط برای شکلگیری یک منتقد به وجود نیاید، منتقد نخواهیم داشت. اولین قدم این است که بسته مناسب برای نقد در جامعه شکل گرفته باشد. تا بسته شکل نگیرد، نقد نمیتواند خود را نشان بدهد. افراد در جامعه ما میتوانند با مطالعه فردی و خلاقیت شخصی، ذهن منتقد خود را پرورش دهند.
به نظرتان سابقه نقد در جامعه و ادبیات ما چگونه است؟
نقد نه تنها در حوزه ادبیات بلکه در حوزه های دیگر هنری هم کمرنگ است. ما فرهنگ وسابقه نقد نداریم و باید زمان بگذرد تا نقد موثر به وجود بیاید. دلیلش هم این است که اجازه نقد به ما داده نشده است و همانطور که گفتم این محدود به حوزه ادبیات نیست.
با وجود چیزی که فرمودید اما حوزههای نقد بسیاری وجود دارد،تاریخی، روانشناسی و... به نظر شما از چه حوزه ای بهتر می توان ادبیات را نقد کرد؟
بستگی به این دارد که ادبیات را از چه زاویه ای نگاه کنیم. گاهی اوقات یک جامعه شناس به تحلیل ادبی میپردازد و باید مباحث جامعه شناسی را بداند و به تطبیق آن در حوزه ادبیات بپردازد. اگر از لحاظ تاریخی نگاه کنیم، مورخ و تاریخ دان می تواند به حوزه نقد وارد شود و از منظر تاریخی اثر را نقد کند. اگر هم نقد ادبی منحصر به ادبیات مد نظر باشد فردی که این کار را می کند باید به تکنیکها، زبان و فرم اشراف داشته باشد.
یکی از مشکلاتی که همیشه وجود داشته، نقد آثار ادبی به صورت آکادمیک و حضور پررنگ اساتید دانشگاهی در این حوزه است. به نظر بسیاری از نویسندگان یک استاد دانشگاه به صرف اینکه ادبیات یا موضوعات نزدیک به آن را تدریس میکند، نمی تواند نقد جامعی داشته باشد، به طور مثال آرش آذرپناه از معترضین این قضیه است و نقد شخصی مانند حسین پاینده را هم دارای اشکال میداند. نظر شما در این باره چیست؟
دلیل اصلی این است که هر دو طرف موافق و مخالف نقد اساتید دانشگاهی در دو عرصه مختلف فعالاند. استاد با یافتههای خودش سراغ نقد میرود و طبعا آنها با یافتههای کسی که از فضای نقد دانشگاهی دور است، متفاوت است. پاینده به عنوان منتقدی که از حوزه دانشگاه نقد میکند، حرفهایی برای گفتن دارد و از ساحتی که به آن مسلط است به سراغ نقد می رود.
به عنوان نویسندهای که دستی هر بر نقد دارید، دلیل اصلی فقدان نقد موثر را در ادبیات امروز ما چه میدانید؟
دلیل آن ضعف ادبیات مجموعه است. دلیل فقدان نقد را باید در مجموعه دید. نه اینکه منتقد ضعیف باشد، داستاننویس و رماننویس ما ضعیف است که نقد قوی از آن بیرون نمی آید. متاسفانه رمان، داستان و به طور کلی آثار قوی خلق نمیشود. از طرف دیگر یک ضعف نقد هم به این برمیگردد که سابقه نقد نداریم.
فقدان نقد به هر دلیلی که باشد آسیبهایی به دنبال دارد و وجودش باعث ارتقا ادبیات میشود. به عنوان مثال منتقدانی مانند بلینسکی تاثیر به سزایی در ادبیات زمان خود داشتند. به نظر شما مهمترین آسیبی که فقدان نقد موثر به ادبیات وارد می کند چیست؟
در جواب شما باید بگویم که نویسندگان بزرگ دنیا به منتقدان بیتوجه بودهاند و خیلی به سراغ این نرفتند که آثار بعدی خود را متاثر از نقدها بنویسند. آسیبی که نقد ضعیف وارد میکند به علمی نگاه کردن ادبیات است. فقدان نقد نگاه علمی به ادبیات رامورد لطمه قرار میدهد. فقدان نقد از همه نوع آن مانند تاریخی، جامعهشناسی و... نگاه علمی به ادبیات را تضعیف میکند و در نهایت تضعیف این نگاه به مخاطب لطمه میزند. در نتیجه انتظار مخاطب از ادبیات پایین میآید و در سطح حداقل میماند. این را هم باید بگویم که در وهله اول جامعه نیاز به نقد دارد و این نیاز به نقد ادبی از همه بیشتر است. استاد جامعهشناسی هم قبل از هرگونه نقدی به نقد ادبیات نیاز دارد و برای مخاطب عام هم نقد ادبی از همه انواع نقد مهمتر است. نقد جامعهشناسی ادبیات از باقی انواع نقد مانند تاریخی و... مهمتر است. برای مخاطب عام اصولا این اهمیت دارد که یک رمان از نظر ادبی چه ویژگیهایی دارد و دیگر انواع نقد آنچنان به کار مخاطب عام نمیآید.
نظرات