مظاهری نسخه شناسی دقیق و با وسواس و تاریخ دانی با تسلطی مثال زدنی بود. ایشان محضر دانشمندان متأخر معاصرادبیات کلاسیک را درک کرده بود و با اینکه هیچگاه به درجه دکترا نائل نیامد، اما استادِ بی نظیر دانشگاههای معتبر اصفهان بود.
مظاهری نسخه شناسی دقیق و با وسواس و تاریخ دانی با تسلطی مثال زدنی بود. ایشان محضر دانشمندان متأخر معاصرادبیات کلاسیک را درک کرده بود و با اینکه هیچگاه به درجه دکترا نائل نیامد، اما استادِ بی نظیر دانشگاههای معتبر اصفهان بود.
مظاهری تسلط غریبی به وجوه و دانش های متفاوت ادبیاتِ کلاسیک ایران و جهان داشت؛ همانقدر که شعر متنبی را میشناخت و به عربی میخواند، جویس و پروست و فاکنر و ناباکف را میشناخت؛ متعصبانه به ادبیات نگاه نمیکرد و منظری فراگیر داشت. در یک زمان در محضرش میشد، هم حافظ را با تحلیل و تأویلی امروزین بخوانی و بیاموزی و در ساعتی دیگر، نقد ادبی را از منظر نظریههای جدید فرابگیری و این فراخ منظری را در کمتر استادِ ادبیاتی سراغ داشتی و محبوب دانشجویان بود.
فاصله هر کلاس تا کلاس دیگر، بحث و فحصش باصبوریای مثال زدنی ادامه داشت و کمتر میتوانستی ایشان را در اتاق استراحتش بیابی و دائم مشغول ادامه بحث نیمه تمام کلاس بود؛ و هیچوقت از این تصدیع اوقاتش مکدر نمیشد؛ و مشوّق شاگردان جستجوگر و راهنمایی پر دقت و پر وسواس بود.
به تکرار بر شمردیم که مظاهری، فصیحی دانشمندی ذووجهین بود که دریغ است که از ادب و صبوری و تواضع بی نظیرش، در عین قدرت و فخامت و سلاست و صلابت در کلام وگفتار و کردارشان نگوییم که وقتی پهلو به پهلویش قدم بر میداشتی خود را سربازی در کنار سردار سخنی میدیدی.
برای راقم سطور ایشان تجسم رفتار و کلام ناپلئون در سرا و سرزمین ادبیات بود و هست و این وجه همچنان خواهد ماند؛ و هیچ گاه سخنش را به سان پدرخواندهای به شنونده، با نگاهِ نافذ و چشمان تاتاری مهربانشان که از پس روشنایی شیشههای عینک دسته مشکی همیشگیشان هویدا بود، تحمیل نمیکرد و سخن آنقدر عمق و وسعت و قدرت و تحلیل داشت که بی محابا ایشان را منبعِ زنده منابع روشن و شناسا و منابع تاریک و ناشناخته میدانستی.
قدرت دیگری که در کمتر علمی مردی میتوانستی سراغ بگیری، تسلط و جستجوی مدبّرانه و عالمانهاش به گوشههای تاریک تاریخ ایران و جهان و ادبیات کلاسیک و معاصر بود.
آن حافظه بی نظیر، اگر جسم و زمان اجازت میداد و این گسترۀ علمی را قلمی میکرد، میتوانست آثار بی بدیلی را به تاریخ ادبیات وعلم تاریخ هدیه کند و نامش را ماناتر و شناساتر نماید؛ که غیر از حضور حاضری که با رغبت و استمرار در دیدار و تلمذ کلاسهای درسش بیاد دانشجویانش نهاده، توانسته اندکی شان را در مقالات عالمانهاش بنگارد، مانند: «معرفی و نقد بررسی نسخه ناشناخته و بی نظیر از تاریخ نگارستان احمد غفاری» که با جمع نویسندگان نگاشته، تا «شکارنامۀ ملکشاهی و اهمیت آن در تدوین علم»، و «مقایسۀ تحلیلی دو حکایت آناهید و شاهزاده کرمانی در ادبیات ارمنی و فارسی» و بسیار مقالات تحقیقیای که میتوان به سادگی آنها را در فضای وب بدست آورد و مرور کرد و رهنمون نسلهای با حوصله و دقت بعد باشد.
یادش گرامی وحضورش در اذهان و نگاه جستجوگران و دوستدارانش ماناست، مانا میماند.
نظرات