وجود چنین کتابفروشی نسبتا بزرگی در راسته اصلی خیابان انقلاب که تغییر کاربری داده است و به جای کتابهای روز، کتابهای نایاب و قدیمی و دست دوم میفروشد؛ اتفاق جالبی است. چیزی که نظر رهگذران و یا کتابگردها را به خود جلب میکند، نوشتهای است که روی شیشه آن بزرگ چسبیده شده است: «کتابخانه شخصی شما را خریداریم.»
چاپ قدیمها فروش بهتری دارند
داخل کتابفروشی که میشوم نیمنگاهی به قفسهها و دستهبندی آنها میاندازم و با کتابفروش آن که مردی میان سال است گفتوگو میکنم. فرمان آقابیگی کتابفروش باسابقهای است که از ابتدای جوانی این شغل را انتخاب کرده.
از او میپرسم چرا به فروش کتابهای قدیمی و نایاب رو آوردهاید و مانند بسیاری از هم صنفانتان به فروش کتابهای تازه انتشار نمیپردازید، میگوید: «کتاب، کتاب است چه جدید و چه قدیمی آن. تفاوتی ندارد برای افرادی که ذاتا کتابخوان هستند. بسیاری از این کتابها، چاپ جدیدشان تازه وارد بازار شده است، اما هنوز چاپ قدیمشان فروش بهتری دارد.»
کتاب نایاب؛ خریداریم!
بخش عمده کار این کتابفروشی، خرید کتابهای قدیمی است. وقتی از وی درباره نوشته روی شیشه و نحوه تهیه کتابهای این کتابفروشی میپرسم، میگوید: «معمولا تعداد زیادی از کتابهای قدیمی و نایاب را از افرادی میخریم که اینگونه کتابها را در کتابخانههایشان نگهداری میکنند و بسیاری از افراد هم با دیدن این نوشته روی شیشه، کتابخانههایشان را به ما میفروشند. در کل شغلی در بازار کتاب و کتابفروشی وجود دارد که افراد فعال در این شغل، به رصد کتابخانههایی میپردازند که دارای کتابهای قدیمی و نایاب هستند؛ همچنین کتابخانههای شخصی را که چنین ویژگی را دارند، شناسایی میکنند. بنابراین درصورت تمایل صاحبان آنها کتابها خریداری میشوند. یکی از روشهایی که با استفاده از آن کتابهای خود را تهیه میکنیم، از طریق همین افراد است.»
کمبود فضا، عامل اصلی فروش کتاب
برخیها کتابها یا کتابخانههایشان را بنا به دلایل متعددی از نیاز مالی تا مهاجرت و کمبود فضا برای نگهداری آنها به اینگونه کتابفروشیها میفروشند. فرمان آقابیگی دراینباره میگوید: «معمولا افرادی که خودشان رجوع میکنند و کتابهایشان را به ما میفروشند؛ افرادی هستند که یا کتابها به آنها به ارث رسیده است و یا اینکه به علت کمبود فضا جایی برای کتاب در خانههایشان وجود ندارد. برای مثال افرادی که جابهجایی دارند و یا قصد عزیمت به خارج از کشور را دارند، معمولا کتابخانههایشان را به فروش میگذارند.»
یکی از مسائلی که در سالهای اخیر گریبان صنعت نشر را گرفته، کاهش فروش کتاب است که به موازات آن تیراژ آن پایین آمده است. از آقابیگی درباره تفاوت فروش کتابهای قدیمی با کتابهایی که چاپ روز هستند میپرسم؛ اینکه آیا این کاهش فروش درباره کتابهای قدیمی هم صدق میکند یا خیر؟ میگوید:«فروش کتابهای جدید با کتابهای قدیمی قابل مقایسه نیست. برای مثال کتاب چاپ قدیمی که در این مغازه وجود دارد و 20 هزار تومان فروخته میشود، با چاپ جدید 50 هزار تومان به فروش میرسد. بنابراین مردم کتاب 20 هزار تومانی را راحتتر میخرند.»
آیا کتابخواندن در لیست فعالیتهای روزانه مردم است؟
آقابیگی درباره وضعت خرید کتاب از سوی مردم به گرانی آن اشاره میکند؛ اینکه کتاب کالایی گران است و مردم سراغ کتابهایی میروند که ارزانتر است. وی علت کاهش مطالعه کتاب از سوی مردم را اینگونه میداند که شاید کتابخواندن جزو آن دسته از فعالیتهایی باشد که چندان در لیست فعالیتهای روزانه مردم قرار نگیرد و مسائل مهمتر از کتابخواندن در زندگی مردم وجود داشته باشد که به آن بپردازند. به هرحال نبود برخی نظارتها در کتابهای قدیمی، علت دیگر فروش بیشتر کتابهای قدیمی نسبت به تازههای انتشار است.
گرانی کتاب پای مردم را از کتابفروشی بریده است
از صحبتهای آقابیگی میتوانم به کسادی بازار کتاب اشاره کنم. در حال حاضر برای برخی مخاطبان قیمت بر محتوا برتری دارد. وقتی افرادی که از کنار چنین کتابفروشیهایی عبور میکنند و چشمشان به برچسب قیمت قفسهها میخورد که یکی 3 هزار تومان، قفسه مجاور 5 هزار تومان چند قفسه بعد، برچسب 15 هزار تومان خورده است. ارزانی کتابها باعث میشود افراد وارد کتابفروشی شوند. اینجاست که قیمتهای ارزان، پای مردم را به کتابفروشیها باز میکند. حال اگر بداند نویسنده یا کتاب مورد علاقهاش جزو همان قیمتهای ارزان است، خوشحال هم میشود و کتاب را میخرد؛ درحالیکه در کتابفروشیهای مدرنتر فقط زمانی این اتفاق رخ میدهد که طرحهای مختلفی مانند پاییزه و تابستانه و ... در حال اجرا باشد و در بقیه ایام سال بیشتر افراد کتابگردی را بر خرید آن ترجیح میدهند.
کتابهای قدیمی و نایاب در نهایت به فروش میرسند
بیشک برای افرادی که کتابهای نایاب و قدیمی میفروشند، توجه به محتوا و یا نویسنده کتاب میتواند دارای اهمیت باشد. آقابیگی میگوید: «وقتی کتابی را میخریم به موضوع و نویسنده آن توجه داریم اما محتوای دقیق متن آنها اهمیت چندانی برایمان ندارد. همانطور که گفتم به طور کلی موضوعی که در فروش کتابهای قدیمی اهمیت دارد، ارزانی کتابها و نبود برخی نظارتهای موجود در محتوای آنهاست. بنابراین برای من و بسیاری از افرادی که کتابهای قدیمی و نایاب میفروشند، نوع موضوع و نویسندگان چندان اهمیتی ندارد. چراکه بیشتر کتابها در نهایت به فروش میرسند. تقریبا از هر نویسنده یک کتاب در این قفسهها موجود است.»
کتابهایی که روی دست ناشران میماند
آقابیگی با ناشران همکاری چندانی ندارد. خودش میگوید: «با ناشران همکاری نداریم و معمولا کتابخانههای شخصی افراد را میخریم و یا با سازمانهایی که دارای کتابخانه های غنی هستند، همکاری داریم. کتابی که روی دست ناشران مانده باشد، فروش نمیرود.» این موضوع بیانگر آن است که رو آوردن کتابفروشان به فروش کتابهای قدیمی و نایاب، آنها را از فروش کتاب های قدیمی مطمئنترند تا فروش کتابهایی که تازه به بازار کتاب آمدهاند.
منظورش این کتابفروش، همین کتابهایی است که فقط منتشر شدهاند و فروشی نداشتهاند. خودش میگوید: «کتابی را که در زمان انتشارش 25 هزار تومان قیمت داشته و فروش نرفته است؛ اگر هزار تومان هم بخواهیم بفروشیم، فروش نمیرود.»
نظر شما