میاموتو موساشی، رونین و سامورایی افسانهای ژاپن است. او رهبر نظامی موثر با استراتژیهای بزرگ بود. هنرهایش از جمله نقاشی، مجسمهسازی و خطاطی در تاریخ ژاپن بینظیر است. به دلیل مهارتی که در شمشیرزنی داشت در ژاپن از او به عنوان قدیس شمشیر یاد میکنند. کتاب پنج حلقه او که در باب طریقت جنگآوری ساموراییهاست هنوز در کشورهای مختلف تدریس میشود.
کتاب از بخشهای مختلفی تشکیل شده است. ژاپن در ایامِ موساشی فصل ابتدایی کتاب است. در این فصل میخوانید: میاموتو موساشی در 1584 متولد شد، در ژاپنی که بیش از چهار قرن نزاع داخلی را پسِ پشت نهاده و در تقلای بازیابی خویش بود. سلطه موروثی متداول امپراطوران در قرن دوازدهم پس از میلاد فروپاشیده بود، و گرچه هر امپراطور جدید در ظاهر حاکم مطلق سرزمین (ژاپن) بود اما از نفوذ و نیرویش بسیار کاسته شده بود. از آن هنگام، ژاپن جنگهای داخلیِ دائمی را میان حاکمانِ ولایات، راهبان جنگجو و یاغیان به خود دیده بود که جملگی بر سر تصاحبِ سرزمین و قدرت درستیز بودند. در قرن پانزدهم و شانزدهم اربابان طوایف که دایمیو نامیده میشدند، برای پاسداریِ خویش کاخهای سنگیِ سترگی بنیاد نهادند و سرزمینها و شهرهایشان در بیرون از دیوارهای کاخ رو به گسترش نهاد. طبیعتاً چنین کارزاری گسترشِ کسب و کار و تجارت را محدود میکرد و کشور را یکسره به زوال و فقر میکشاند.
با اینحال در 1573، اُدا نوبوناگا از رقیبان پیشی گرفت و ژاپن را در استیلای خود گرفت. او شوگون یا حاکم مطلق نظامی / سپهسالار شد، و طی چهار سال توانست تقریبا تمامی کشور را فراچنگ آورد. هنگامی که نوبوناگا در 1582 به قتل رسید، یکی از سردارانش، با نسبی غیراشرافی به نام تویوتو هیدهیوشی بر جای او نشست. او بر سبیل نوبوناگا یکپارچهسازی ژان را دنبال گرفت، و هر نشانی از شورش را زورمندانه فرو کوبید. او همچنین تمایزِ میانِ جنگجویان ژاپنی ـ سامورایی ـ و عموم مردم را با اعمالِ محدودیتهایی در به همراه داشتن شمشیر احیاء کرد. «شکارِ شمشیرِ هیدهیوشی»، آن طور که شناخته شده است، به این معناست که تنها ساموراییها مجازند دو شمشیر به کمر گیرند؛ شمشیر کوتاه که تقریبا هر کس میتوانست آن را ببندد و شمشیر بلند که ساموراییها را از سایر مردم متمایز میساخت.
گرچه هیدهیوشی برای آرامنمودن کشور کوشش بسیار کرد و تجارت با ممالک دیگر را گسترش داد، در هنگام مرگ در 1589 آشوب و ناآرامیهای داخلی همچنان برجای بود. یکپارچگی و انزوای کامل با آغاز حکمرانی توکوگاوا ایهیاسوی بزرگ محقق شد. در 1603 توکوگاوا ایهیاسو، از معاشرانِ پیشینِ هر دو فرمانروای درگذشته، هیدهیوشی و نوبوناگا، پس از شکستِ هیده ـ یوری فرزنده هیدهیوشی در نبرد سِکیگاهارا و سپس در محاصره بزرگ و طولانی قلعه اوزاکا، رسما به مقام شوگون تازه ژاپن نائل شد.
ایهیاسو فرمانرواییاش را در اِدو، توکیوی امروزی، آنجا که کاخی سترگ از آنِ خویش داشت، بنیاد نهاد. حکومت با دوام، صلحجو و استوارِ وِی، سرآغازِ فصل دیگری از تاریخ ژاپن گشت که تا بازستانیِ امپراطوری در سال 1868 به درازا کشید. چراکه با وجود درگذشت ایهیاسو در 1616، اعضای خاندانِ او به طور پیاپی به حکمرانی ترسیدند و شوگون عنوانی بیش و کم موروثی در خاندانِ توکوگاوا بدل شد.
ایهیاسو مصمم بود تا دیکتاتوریِ خود و خاندانش را تضمین کند. برای تامین این خواسته، او مجیز امپراطور مقیم کیوتو را میگفت که همچنان پیشوای افتخاریِ ژاپن دانسته میشد، هرچند که اعمال نفوذ و مشارکت او را در اداره امور کشور محدود میکرد یا عملا قطع کرده بود. آنچه میتوانست جایگاهِ ایهیاسو را به مخاطره افکند اربابان محلی بودند، و او با درانداختنِ طرحی که به موجبِ آن حکمرانان ناگزیر از اقامتِ نوبت به نوبت در پایتخت گردیدند و محدودیتهایی که بر جابجایی و سفرِ ایشان اعمال نمود، به نحوی موثر مجالِ آشوب را از آنان در رُبود. آنها که با شوگون پیمان میبستند در ازای وفاداری خویش زمین دریافت میکردند. او افرادی از خاندانِ خود را جهتِ اداره قلعههای استانی پیرامون ادو برگماشت. او همچنین شبکهای از نیروی نظمیه مخفی و آدمکشان را به خدمتِ خویش درآورد.
عهدِ توکوگاوا به دگرگونی بسیاری در تاریخ اجتماعی ژاپن انجامید. نظامِ دیوانسالاری در این دوره نافذ و فراگیر بود. اموری چون آموزش، قانون، حکومت و طبقاتِ اجتماعی افزون بر آنکه رصد میشدند، پوشش و سلوکِ هر یک نیز تحت نظر بود. طبقاتِ سنتیِ ژاپنی در ساختاری سخت و بینرمش استقرار یافت. اساسا چهار طبقه اجتماعی وجود داشت: ساموراییان، دهقانان، پیشهوران و بازرگانان. طبقه سامورایی برترین بود. ـ اگر نه در توانگری و ثروت، باری در ارجمندی و جاه ـ و اربابان، سرورانِ بالادستِ دولتی، جنگاوران، مقاماتِ فرودست و سربازان پیادهنظام را دربرمیگرفت. در سلسله طبقات جایگاه بعدی از آنِ دهقانان بود، نه به سبب آنکه اینان را به نیکی یاد کنند بل بدان علت که مایحتاجِ ضروریِ برنج را فراهم میآوردند. سهم اینان از سرنوشت زیستنی غمبار و حزین بود، چرا که ناگزیر بودند تا عمده محصولِ برنجی که به رنج گرد میآمد را به اربابانِ خویش واسپارند. مرتبت بعدی از آنِ پیشهوران و صنعتگران بود، و جایگاه آخرین از آنِ بازرگانان، آنان که به سبب ثروت و اندوختهشان به تدریج به برتری رسیدند و بالا نشستند. مردمانی اندکشمار نیز برون از این طبقاتِ نامنعطف جای میگرفتند.
موساشی به طبقه سامورایی تعلق داشت. ما ریشهها و مبادیِ طبقه سامورایی را در کوندی (پهلوانان برومند) مییابیم که عمدتا در بردارنده پیاده نظام نیزدهدار بوده است و به واسطه شکلگیری سلسله مراتبِ نظامی با گردآوردنِ افسران تماموقت که از میان پسرانِ جوان خانوادههای بالادست گزیده میشدند، پدیدار گردید. این افسران بر اسب مینشستند، زره بر تن داشتند، و با کمان و شمشیر میجنگیدند. در 782 پس از میلاد امپراطور کامو به ساختن کیوتو برخاست و در آن شهر یا تالارِ تمرینِ نظامی با نام بوتوکودن بنیاد نهاد که تا به امروز باقی است. بوتوکودن به معنای «تالار فضیلتهای نبرد» است. سالیانی اندک پس از آنکه امپراطور در کالبد نیروی نظامیِ خویش جان بردمید، مدرمان تندخوی آنو، که ساکنان بومی ژاپن بودند و تا آن زمان در سرگردان و حیران ساختن ارتشیانِ امپراطوری و حفظ سکونت گاهِ بِکرِ خویش کامیاب بودند تا جزایرِ شمالی هوکایدو باز پس رانده شدند.
هنگامی که سپاهیانِ بزرگِ ولایات یک به یک به دست هیدهیوشی و ایهیاسو فروپاشیدند، ساموراییانِ از کارافتاده بسیاری در سرزمینی که دیگر در صلح و سازش فروشده بود بیآنکه خواهانی داشته باشند پرسه میزدند. موساشی از این دسته بود، یک «رونین» یا «موج مرد». هنوز ساموراییهایی به عنوان ملازمان شگونهای توکوگاوا یا اربابانِ استانی به کار گماشته میشدند، اما اینان تعدادی اندک شمار داشتند. دستههای پُرشمار و سرگشته ساموراییان خویشتن را سرگرمِ زیستن در اجتماعی افتند که یکسره برپایه رادمردی و شرافتِ قدیم بنیاد نهاده شده بود، اما در عین حال آنان از جامعهای که در آن جایی برای مردانِ مسلح نیست گسستند. آنان به طبقهای باژگونه بدل گردیدند، و به واسطه غیرتی که تنها از آنِ ژاپنیهاست با وقفِ خویش در هنرهای نظامی، بر زندهنگاهداشتنِ آزادی و شرافتِ کهن پای فشردند. این زمان بر دمیدن کندو است.
در ژاپن، کندو یا طریقتِ شمشیر، همواره به معنای نجیبزادگی و اصالت بوده است. از بدو پیدایش طبقه سامورایی در قرن هشتم میلادی، هنرهای نظامی که از آموزههای ذن و احساساتِ شینتویی تاثیر میپذیرفت، به والاترینِ گونه معرفت و تحصیل بدل گردید. مکاتب کندو که در اَوانِ عهدِ موروماچی بنیاد گذارده شدند ـ حدود سالهای 1390 تا1600 میلادی ـ از گیرودارِ دگرگونیهای سازمانی توکوگاوای صلحطلب جان به در بردند و تا به امروز باقیاند. پرورش و آموزشِ پسرانِ شوگونهای توکوگاوا از طریق آموختنِ متونِ کهنِ چینی و فراگیری هنر شمشیرزنی انجام میگردید. آنجا که یک غربی اینگونه به زبان آورد که «قلم از شمشیر یکی است». در ژاپن امروز، بازرگانان برجسته و شخصیتهای سیاسی هنوز آیین و رسوم کهنِ مکاتبِ دیرپای کندو را تمرین مینمایند، و بدینسان مکاتب گونهگون چندصدساله شمشیرزنی را پاس میدارند.
گفتنی است «پنچ حلقه»میاموتو موساشیبا را تاکنون با ترجمههای متعددی در نشرهای مختلف منتشر شده است.
کتاب «پنچ حلقه»میاموتو موساشیبا با برگردان حسین میرشکرایی در نشر ورا با قیمت 10000 تومان منتشر شده است.
نظر شما