رمان «بازیِ دروغ» نوشته روث ور اثری دیگر از نویسنده «زنی در کابین 10» است که به تازگی با ترجمه سمیه یوسفی در انتشارات مجید منتشر شده است.
روث ور پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه منچستر به پاریس نقل مکان کرد و تا پیش از بازگشت به انگستان و اقامت در شمال لندن، به کارهای خدمتکاری، فروشندگی کتاب و معلمی زبان انگلیسی (بهعنوان زبان خارجی) مشغول بود. این نویسنده در حال حاضر در لندن همراه با همسر دو فرزند خود زندگی میکند و نویسندگی را به عنوان شغل اصلی و تماموقت خویش انتخاب کرده است.
«در یک جنگل تاریکِ تاریک» کتاب اول روث ور در سال 2015 منتشر شد که بهسرعت جای خود را در میان علاقهمندان به مطالعه گشود و بهعنوان کتابی محبوب و پرفروش در انگلستان و آمریکا شناخته شد.
روث ور پس از کتابِ در یک جنگل تاریک تاریک، کتاب دومش را باعنوان «زنی در کابین 10» در سال 2016 به نگارش درآورد و به چاپ رساند. این کتاب، محبوبیتی بیش از اثر اول روث ور دربرداشت و در لیست کتابهای پرفروش دنیا قرار گرفت.
هر دو کتاب اول روث ور، جزو موفقیتهای چشمگیر جهانی بودند و در لیست پرفروشترین کتابها در سراسر جهان قرار گرفتند، از جمله در لیست روزنامه ساندیتایمز و نیویورک تایمز. از روی هر دو کتاب اولِ او فیلم ساخته و به بیش از چهل زبان منتشر شده است.
سومین کتاب از روث ور با نام «بازیِ دروغ» در سال 2017 منتشر شد. این کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای بینالمللی در سال جاری بوده است. ماجرای اسرارآمیز و پیچیده چهار دوست که آنها را از پس سالها همچنان درگیر خود میکند.
در پشتجلد این کتاب درباره ماجرای اسرارآمیز و پیچیده پرفروشترین کتاب روث ور آمده است:
پیامکی سحرگاهان به دستش میرسد که تنها شامل سه کلمه است:
«بهت نیاز دارم.»
ایسا همه چیز را رها میکند، نوزاد دخترش را برمیدارد و یکراست به سمت سالتن به راه میافتد. او مهمترین روزهای زندگیاش را در مدرسه شبانهروزیای که اطراف آنجا بود، گذرانده است؛ روزهایی که هنوز هم سایهشان بر دوش او سنگینی میکند. ایسا و سه تن از بهترین دوستانش عادت به بازی دروغ داشتند. آنها برای این که دیگران داستانهای عجیبشان را باور کنند، با هم رقابت میکردند. حال پس از گذشت هفده سال از این پنهانکاریها، چیزی وحشتناک در ساحل پیدا شده است. چیزی که ایسا را به همراه سهزنی که سالهاست آنها را ندیده، اما هرگز فراموششان نکرده است، مجبور به رویارویی با گذشته میکند، تجدید دیدار گرمی در کار نیست: سالتن برای آنها امن نیست، نه بعد از کاری که کردهاند. وقت آن است که این زنان تکلیف داستانشان را روشن کنند...
بخشی از متن کتاب:
«لعنتی!» صدایی که سکوت را میشکند، صدای فاطیماست و شدتش باعث شگفتی من میشود. «لعنتی!»
کیت روزنامه را رها میکند و من آن را میقاپم. چشمانم به سرعت روی کل صفحه میلغزند. پلیس برای شناسایی بقایای جسد پیدا شده در ساحل شمالی ریچ به سالتن احضار شده است...
دستم چنان میلرزد که به سختی میتوانم آن را بخوانم و همانطور که صفحه را از نظر میگذرانم، عبارتهای جدا، در هم فرو میروند. سخنگوی پلیس تأیید کرد.. بقایای اسکلت انسان... از شاهد نامی برده نشد... وضعیت بد جسد... پزشکی قانونی... مردم محلی شوکه شدهاند... آن ناحیه به روی عموم مردم بسته است...
تیا با حالتی غیرعادی و مردد میگوید: «آنها...» و دوباره ادامه میدهد: «آنها میدانند...؟» ساکت میشود.
«آنها میدانند که جنازه چه کسی است؟» من جملهاش را کامل میکنم. صدایم سخت و لرزان است. به کیت نگاه میکنم، طوری نشسته که سرش بر اثر سنگینی وزن سؤالهای ما خمیده است. روزنامه در دستم میلرزد و صدایی مانند افتادن برگها ایجاد میکند. «میدانند؟»
کیت سرش را تکان میدهد، نیازی به گفتن حرفهایی نیست که میدانم. همه ما در حال فکر کردن به آنها هستیم.
ـ نه هنوز...
تیا میگوید: «فقط یک اسکلت است، ممکن است اصلاً ربطی نداشته باشد، درست است؟» اما بعد چهرهاش در هم میرود. «لعنتی، با کی دارم شوخی میکنم؟ لعنتی!»
با دستی که لیوان را نگه داشته است، مشتی بر روی میز میزند و لیوان میشکند؛ خردههای شیشه همه جا پخش میشود.
کیت میگوید: «آه، تی!» صدایش بسیار آهسته است.
فاطیما با عصبانیت میگوید: «تی، نمیخواهد یک ملکه درام خونی باشی.» به سمت سینک میرود تا پارچه و برسی بیاورد.
رمان «بازیِ دروغ» نوشته روث ور با ترجمه سمیه یوسفی در انتشارات مجید با قیمت 32000 تومان منتشر شده است.
نظرات