رکنی میگوید: جو خوبی برای رماننویسان قم ایجادشده که در حال تبدیلشدن به یک جریان نویسندگی قابلتوجه است. وقتی میگوییم جریان یعنی خلاصه به چند نفر نمیشود، جریان قم از خیلی سال پیش شروع شد.
آغاز فعالیتهای ادبی شما از چه زمانی بود و ورودتان به حوزه رمان چگونه شکل گرفت؟
کتاب و کتابخوانی همیشه در فضای خانه ما جاری بود و در دوران نوجوانی با این مسئله بیگانه نبودم، اما نوشتن را بهطور حرفهای از سال 1391 در مدرسه اسلامی هنر در قم آغاز کردم. مدرسه اسلامی هنر دورهها و کارگاههای پرباری برگزار میکرد تقریباً اکثر اساتید خبره داستاننویسی را از تهران دعوت میکرد. شروع فعالیتم با نوشتن داستان کوتاه بود. توانستم در چند جشنواره برگزیده شوم و برخی از داستانهای کوتاهم در مجلاتی مانند همشهری داستان به چاپ رسید. بعدازآن به سمت رماننویسی رفتم و اولین کارم را در سال 1394 نوشتم که یک سال بعد به چاپ رسید.
به نظر شما رمان دینی چیست و آیا اصلاً میتوان گفت که ژانری مانند رمان دینی هم وجود دارد؟
سر اینکه رمان دینی داریم یا نداریم نظریات متناقضی وجود دارد. عدهای معتقدند بنا بر ذات اصلی رمان که بر پایه شک و تردید استوار است اساساً رمان نمیتواند دینی باشد. دین کارش با یقین است و در مقایسه با رمان ذاتاً دو چیز کاملاً متفاوتاند. نمیتوانیم بگوییم بهصرف اینکه شخصیت اصلی رمان یک آدم دینی است، یا مثلاً فضای رمان در یک مکان مقدس شکل میگیرد پس آن اثر یک رمان دینی است. در حقیقت آن رمان، روایت یک کاراکتر مذهبی از دین است و رمان دینی نیست. در کنار این، عدهای برای ذات هنر چنین اعتباری قائل نیستند و رمان را یک فرم میدانند که هنرمند یا همان نویسنده میتواند محتوای فکری خودش را به خورد اثر بدهد؛ یعنی ذات هنر چیزی جز تکنیک و فرم نیست. به همان نسبت که رمان میتواند اگزیستانسیالیستی باشد میتواند دینی باشد و همچنین این باور در بین منتقدین وجود دارد که شخصی که اعتقادات دینی محکمی دارد وقتی رمانی مینویسد، یک باور دینی را به مخاطب منتقل میکند و میتوان از آن اثر قرائت رمان دینی داشت. برای همین یقیناً نمیتوانم بگویم که کارم یک اثر دینی است، باید منتظر نحوه مواجهه مخاطب با اثر باشم. تشخیص این مسئله را به عهده مخاطب میگذارم. من وقتی رمانم را مینوشتم به چیزی که باور داشتم فکر میکردم و تمام سعی این بود که وقت خواننده را هدر ندهم. کسی هم ممکن است این رمان را بخواند و مواجهه غیردینی با اثر داشته باشد. اتفاقاً موضوع پایاننامهام در مورد انعکاس مفاهیم دینی در رمان است. به نظر من دشوار است که متر و معیاری مشخص کنیم و یک اثر را صد در صد دینی بنامیم و اثر دیگر را ضد دینی؛ اما رمان میتواند بستری باشد که برخی از مفاهیم دینی را عمق ببخشد، بازنگری کند، به برخی از باورهای اعتقادی وارد شود، تاروپود آن را بزند و از این نظر میتواند فضایی برای مخاطب ایجاد کند که از منظر نویسنده به جایگاه مفاهیم و باورهای دینی نگاه کند.
درباره جریان رماننویسی طلبهها که نویسندگانی مانند آقایان دیزگاه و خداوردی در آن فعالاند، کمی توضیح دهید.
جو خوبی برای رماننویسان قم ایجادشده که در حال تبدیلشدن به یک جریان نویسندگی قابلتوجه است. وقتی میگوییم جریان یعنی خلاصه به چند نفر نمیشود، جریان قم از خیلی سال پیش شروع شد. عدهای جلودار بودند و بسیار هزینه کردند بعد دوستانی مثل کسانی که نام بردید و البته دیگرانی که الآن مجال نام بردن از آنها نیست این مسیر را خوب ادامه دادند.
از ویژگی طلبهها این است نگاه پرسشگر و پژوهش محوری دارند. باید تاروپود مطلبی را بزنند تا به آن اعتقاد پیدا کنند. این پرسشگری باعث فکر، تحقیق و درنتیجه عمق بیشتر میشد. طلبهها سرکارشان با قرآن، فلسفه، کلام، منطق، فقه و اصول است. از طرفی هم با مردم و مشکلات مردم دمخور هستند و مدام به تجربههای زیستهشان افزوده میشود. حالا اگر در این میان عدهای که استعداد و علاقه دارند تکنیک نوشتن را خوب یاد بگیرند و از نگاه شعاری و تبلیغی دور شوند، حرفهای زیادی برای گفتن خواهند داشت. سراغ فضاهای بکری میروند که معمولاً نویسندگان ایرانی در آن حیطه کمتر قلمزدهاند. سراغ افکار و زیر متنهایی میروند که برای مخاطب و منتقدین، آشناییزدایی به همراه دارد. من به جریان داستان قم خیلی امیدوارم.
بیشتر آثار موفق غربی با تکیه بر مفاهیم کتاب مقدس یا همان انجیل نگاشته میشوند. چگونه میتوان به این شکل از قرآن در نوشتن بهره برد؟
اولین چیزی که به ذهن میرسد قرآنپژوهی است. اگرچه لازم است اما کافی نیست. به نظرم باید با قرآن زندگی کرد. قرآن را مزه کرد. وقتی چیزی را چشید میتوان درباره آن نوشت. فکر میکنم چیزی که باعث موفقیت نویسندههای غربی ازلحاظ بهره بری از کتب مقدسشان بوده همین مطلب است. نخواستهاند خودشان را مجبور کنند که از کتاب مقدس چیزی بنویسند. چیزهایی که لمس کردهاند را نوشتهاند.
به نظر شما قرآن هم پتانسیل این را دارد که بتواند مانند انجیل به مدد داستانگویی و رماننویسی ما بیاید؟
قطعاً همینطور است. آثار بزرگ دنیا همیشه ریشهای در کتابهای مقدس خودشان دارند و از آنها تغذیه میکنند. فکر کنم اگر چنین اتفاقی در اینجا هم بیفتد، یعنی رماننویسهای ما سیری در قرآن داشته باشند، نوشتههایشان عمق بیشتری پیدا میکند. میتوان کهنالگوهایی را که در قرآن وجود دارد در داستان و رمان منعکس کرد و با توجه به جنبه عمومی که قرآن و مفاهیم آن دارد با استناد به آن میتوان در سطح جهانی حرف زد و نوشت. این کار هم نو است هم به جهانیشدن میانجامد و بسیار ارزشمندتر از پرداختن به موضوعات کوچک و در محدوده خودمان است.
خودتان هم در این زمینه کاری انجام دادهاید؟
در لایههای پنهان سعی کردهام. در «سنگی که نیفتاد » چند مفهوم اعتقادی را آوردهام بیآنکه بگویم این روایت است یا خود روایت یا آیه را بیاورم. مثلاً یکفصل در رمانم راجع به یک جمله امیر المومنین (ع) است که میفرمایند من خدا را از شکسته شدن تصمیمهایم شناختم. در این فصل نهحرفی از حضرت است نه روایت بلکه سعی کردهام چگونه شکسته شدن تصمیمها را به تصویر بکشم؛ و کاراکتر خودش به این نتیجه برسد که گاهی تصمیمهایش از جایی نا پیدا شکسته میشوند. در رمان دومم که الآن مشغول بازنویسی آن هستم از کهنالگوهای عرفانی استفاده کردهام درحالیکه داستان کاملاً امروزی است. به نظرم برای جهانیشدن باید به ریشههای خودمان برگردیم؛ و حرف خودمان را بزنیم.
به نظرتان جایزه شهید غنی پور تا چه اندازه روی موفقیت شما و کارهای بعدیتان مؤثر است؟
بهطور حتم تأثیر دارد. البته از جهتی کار نویسنده را سختتر هم میکند. این جوایز سطح توقع را از نویسنده بالاتر میبرد. باید با توکل به خدا، صبوری و هوشمندی کار جدید را قویتر و دلنشینتر روانه بازار کرد.
به نظرتان یک جایزه بیشتر روی کتاب مانور میدهد یا خود نویسنده؟
فکر میکنم جایزه بیشتر کتاب را مطرح میکند. مخاطب دنبال کتاب خوب است. تجربه خودم هم همین است. بهعنوانمثال درباره آقای بایرامی که کتابهای زیادی در کنار «لمیزرع» دارند همین اتفاق افتاد. من بهمحض برگزیده شدن خودم را مقید کردم که این کتاب را بخرم و بخوانم.
جریان داستاننویسی امروز را دنبال میکنید؟ آثار کدام نویسنده ایرانی را پی گیر هستید و بهمحض انتشار مطالعه میکنید؟
اخیراً آخرین کتاب جناب مستور «عشق و چند چیز دیگر» را خواندم. از کارهای مستور به خاطر نگاه دقیق و عمیقی که به مسئله شر و عشق دارد خوشم میآید. البته این نکته را بگویم که دوست داشتم در کار آخر ایشان مسئله جدیدی مطرح شود که متأسفانه اینطور نبود.
طرفداران مستور فقط در قشر داستاننویس و بهاصطلاح روشنفکر خلاصه نمیشوند. تقریباً قشر متوسط کتابخوان جامعه هم ا ز آثار مستور همیشه استقبال کرده است. به نظرتان دلیلش چیست؟
مستور راهش را خوب پیداکرده و بلد است چطور مخاطبش را راضی نگه دارد. البته به نظر من کمی به تکرار افتاده. مستور نویسندهای است که با احساس مخاطب خوب رابطه برقرار میکند.
در حال حاضر مشغول نگارش چه کتابی هستید؟
مشغول بازنویسی رمان دومم «ما همه برهنهایم» هستم. البته اگر اسم را عوض نکنم و مجوز بگیرد. نوشتن این کار دو سال و نیم سال طول کشیده و ناشر آن بهاحتمالزیاد «شهرستان ادب» خواهد بود.
نظر شما