پونه ابدالی، نویسنده و عکاس کتاب «هیاهوی زمان» با ترجمه پیمان خاکسار را برای خواندن در نوروز پیشنهاد میدهد.
داستانهایی که هرچند از تلخیها و کاستیها و سیاهیها نوشتند اما به لحاظ فرم و محتوا و تکنیک نویسندگی لحظات شیرینی را برایم به یادگار گذاشتند. انتخاب یک رمان از این میان برایم کار سختی بود، برای همین چون نمیتوانستم از میان عزیزان هموطن و همنسلم که الحق امسال گل کاشتند یکی را انتخاب کنم به سراغ کتابهای ترجمه رفتم، انگار انتخاب کردن از میان نویسندگان خارجی برایم راحتتر بود. هیچ حساسیت و تعصبی نبود و قضاوت را راحتتر و عادلانهتر میکرد.
البته باید بگویم من جزو آدمهایی هستم که اولویتام در خواندن و خریدن کتاب همیشه با کتابهای فارسی زبان و هموطنانم هست، بیشتر ایرانی میخوانم تا خارجی. شاید کار متعصبانه و غیرحرفهایی به نظر بیاید، اما وقتی خودتان نویسنده هستید این حرف من را کاملا درک میکنید.
از میان رمانهای ترجمهایی که در سال 96 خواندم و نظرم را جلب کرد، من رمان «هیاهوی زمان» اثر «جولین بارنز» با ترجمه «پیمان خاکسار» از نشر چشمه را انتخاب میکنم. از چند جهت، یکی اینکه برای من همیشه داستانهایی که برداشت از زندگی واقعی آدمهاست بسیار جذاب است، ولع من برای دیدن و خواندن این جور کارها بسیار بیشتر از بقیه کارهاست. جولین بارنز بسیار حرفهایی و دقیق این واکاوی را انجام داده، بخصوص که زندگی «شوستاکویچ» پیچیده از لحاظ شخصیتی و بسیار پیچیدهتر از لحاظ موقعیت سیاسی کشورش بوده است، اینکه بتوانی آن موقعیت را بدون شعار و بدون تعصب آنطور که بارنز نوشته بنویسی کاری کردهای کارستان و همین امر لذت خواندن را دوچندان میکند. این کتاب بخصوص برای خواننده ناآشنا با جهان ذهنی موزیسینها و موقعیت و رابطهی آنها با نظام قدرت در سیستم حکومتی استالین نه تنها جذابیت خواندن یک داستان را دارد بلکه آدم را وادار میکند تا بعد از خواندن کتاب به تاریخ نیم نگاهی بیندازد و تاریخ دیکتاتورهای جهان را بهتر و بیشتر ببیند و بشناسد.
دومین موردی که باعث شد من این کتاب را بعنوان کتاب محبوبم در سال 96 انتخاب کنم، ترجمه یک دست و بسیار قوی «پیمان خاکسار» که شوق خواندن این کتاب را چندین برابر کرد.
و سومین مورد همانطور که در بالا اشاره کردم، موقعیت «شوستاکویچ» نوازنده برجسته روسی در آن برهه از تاریخ. رابطه قدرت و هنر، چگونگی شکلگیری هنری فاخر در زیرسایه سنگین دیکتاتوری و ترسها و توهمات و رویاهای یک انسان-هنرمند در تاریخ است. بیشتر از این در مورد کتاب توضیح نمیدهم و داستان را لو نمیدهم، این کتاب بسیار خوشخوان و کمحجم است و میتوانم به راحتی بگویم پیشنهاد بسیار دلچسبی است برای کسانی که دوست دارند در طول عید کتاب بخوانند.
چیزی که می خواهم در آخر اضافه کنم صحبت کوتاهی در مورد نویسنده این اثر «جولین بارنز» است چراکه از نظر من شناختن نویسنده یک اثر میتواند کمک موثری در خوانش کتابهای او باشد، بخصوص که منتقدین بیشتر بر دغدغههای فلسفی شخصیتهای کتابهای بارنز تاکید میکنند چیزی که خودش آنرا اغراق آمیز خوانده است. او بیش از بیست عنوان کتاب (داستان کوتاه و رمان) و مقاله دارد و دو رمان پلیسی با نام مستعار از وی به چاپ رسیده است. متولد آکسفورد انگلیس است و دلبسته ادبیات فرانسه و فلوبر و تورگینف . در سال 2011 توانست جایزه بوکر را برای کتاب «درک یک پایان» از آن خودش کند...
بیشتر از این توضیح نمیدهم و کشف نویسنده و کتابهایش را به شما میسپارم.
نظرات