محمدمنصور هاشمی میگوید: مهمترین تاثیر دکتر شایگان در فضای فکری و فلسفی ایران معاصر در ساخت و خلق مفاهیمی است که برای تبیین نسبت ما و دنیای جدید کارآیی مهمی دارند.
منظومه فکری و سیره عملی شایگان بر چند نسل پس از او تاثیر بهسزایی داشت و به جرأت میتوان گفت که بسیاری در ایران تفکر را با داریوش شایگان و کتابهایش آغاز کردند. به مناسبت درگذشت او گفتوگویی با محمد منصور هاشمی داشتهایم که در ادامه آن را ملاحظه خواهید کرد.
محمدمنصور هاشمی، نویسنده و از پژوهشگران پرکار در حوزه اندیشهنگاری است. کتاب «آمیزش افقها» که منتخبی از آثار داریوش شایگان است با پژوهش و نگارش هاشمی در سال 1389 از سوی نشر فرزان روز منتشر شد. مخاطب با مطالعه این کتاب میتواند به هندسه معرفتی شایگان دست پیدا کند.
به نظر شما مهمترین تاثیری که دکتر شایگان بر فضای فکری و فلسفی معاصر گذاشت در چه مواردی بود؟
اگر بخواهم تنها در چند کلمه جواب بدهم، میگویم در مفاهیمی که در مقام اندیشمند برای تبیین نسبت ما و دنیای جدید ساخت. ژیل دلوز میگوید فلسفه خلق مفاهیم است و داریوش شایگان هم دانش، هم هوشمندی و هم ذوق این کار را به کمال داشت. پیشتر هم گفتهام که، چه کسی با شایگان موافق باشد و چه مخالف، نمیتواند اهمیت مفهومپردازیهای او را در عرصه تفکر ما نادیده بگیرد. «موتاسیون فرهنگی»، «تاریکاندیشی جدید»، «گفتوگوی فرهنگها»، «انقلاب دینی»، «ایدئولوژیشدن سنت»، «تعطیلات در تاریخ»، «اسکیزوفرنی فرهنگی»، «حوزه کژتابی»، «غربزدگی ناآگاهانه»، «هویت چهلتکه» و «مرقعکاری بازیگوشانه» بخشی است از این مجموعه مفاهیم ماندگار که او به گنجینه مفاهیم زبانهای فارسی و فرانسه افزوده است.
البته آقای شایگان قطعاً از جنبههای گوناگونی بر فضای فکر و فرهنگ ما موثر بودند: به عنوان هندشناسی که کتابی که پنجاه سال پیش نوشته هنوز بهترین منبع فارسی در شناخت ادیان و مکاتب فلسفی هند است و رساله تطبیقیاش در مورد آیین هندو و عرفان اسلامی، منبعی معتبر در حوزه مطالعات تطبیقی، به عنوان یکی از شاگردان و نزدیکان هانری کربن که بهترین تکنگاری عالمانه و همدلانه را درباره او نوشته است، به عنوان شخصی که فرهنگ ایران را به زبان فرانسه و فرهنگ فرانسه را به زبان فارسی به شیوایی معرفی و بیان میکرد و امکان شناخت اهل دو فرهنگ از یکدیگر را بهخوبی فراهم میآورد، به عنوان نخستین پیشنهاددهنده و برگزارکننده همایش گفتگوی فرهنگها، به عنوان کسی که خلاقیت ادبی را عمیقاً میشناخت و هم رمان و شعر نوشته بود و هم درباره شاعران و نویسندگانی بزرگ تکنگاریهای خواندنی پدید آورد، به عنوان فیلسوف و دینپژوهی که هنرشناس بود و درباره هنر و هنرمندان مقالات خواندنی نوشت، به عنوان ایرانیای که آثارش برد و دامنهای جدی در زبانهای مختلف پیدا کرده بود و به یکی از جهانیترین اندیشمندان و نویسندگان ما تبدیل شده بود؛ طبعاً از همه این جنبهها او اهمیت و اثرگذاری داشت، اما بیش از همه اینها او یک نویسنده اندیشمند بود که مجموعهای از مفاهیم ظریف را در آثارش پرورده که کلید ورود به دنیای فکری اوست، جستارنویس (اسهایست) باذوق و بافراستی که توانسته است با مفاهیمش مسألهها و دغدغههایی را مطرح کند که خاص خودش است و اصیل.
به نظر من مجموعه این مفاهیم او را به یکی از اندیشمندان و فیلسوفان تراز اول ایران معاصر تبدیل کرده است؛ چون هر کس بخواهد مسیر اندیشه در ایران معاصر را ادامه بدهد به هر حال باید متعرض این مفاهیم بشود و تکلیفش را با آنها روشن کند. متفکر مهم کسی نیست که نشود با او مخالفت کرد یا نقد و نظری دربارهاش داشت، چنین متفکری اساساً وجود ندارد، متفکر مهم کسی است که نشود در حوزه مسألههایش او را نادیده گرفت و اهمیت آقای شایگان از این جهت محرز است.
تفکر و منظومه فکری دکتر شایگان چه دورههایی داشته است؟
در فصل مفصلی از کتاب «هویتاندیشان و میراث فکری احمد فردید» که به داریوش شایگان اختصاص دارد و عنوانش «از هویت اصیل شرقی تا هویت چهلتکه سیارهای» است، آثار و اندیشههای دکتر شایگان را به سه دوره تقسیم کردهام: دوره اول که شاخصترین بروزش کتاب «آسیا در برابر غرب» است کموبیش با دغدغههایی سنتگرایانه شروع میشود (رد این دغدغهها در کتاب «ادیان و مکتبهای فلسفی هند» به چشم میخورد) و با نقد رادیکال غرب از سویی و هویتجویی شرقستایانه از سوی دیگر ادامه مییابد. البته در انتهای همان کتاب «آسیا در برابر غرب» فصلی هم هست با نام «تاریکاندیشی جدید» در نقد نگاه افراطی و ایدئولوژیزدگی که طبعاً در آن دوره چندان برجسته نمیشود. در دوره دوم این نقد ایدئولوژیزدگی و ایدئولوژیکاندیشی کاملاً بارز میشود که حاصلش کتابهای «انقلاب دینی چیست؟» و «نگاه شکسته: اسکیزوفرنی فرهنگی» است. دوره سوم به نوعی جمع دو دوره پیش است و سنتز آن دورههای قبلی که به معنایی همدیگر را تکمیل میکردند. کتاب شاخص این دوره «افسونزدگی جدید» است. کتابی که در آن از سویی از تجدد و دستاوردهای آن دفاع میشود و از سویی از معنویت و سهم روح در آن سخن گفته میشود.
همه نوشتههای بعدی آقای شایگان هم در عرصههای متفاوت همگی در این حال و هوا ادامه پیدا میکند. چون در این ده-یازده سال اخیر با ایشان زیاد معاشرت داشتم و نه فقط همه کارهایشان را خواندهام بلکه از خودشان هم نظرشان را درباره موضوعات مختلف مکرراً شنیدهام میدانم روز به روز بیشتر به اهمیت تجدد و لزوم مشارکت ما در آن تأکید میکردند، هرچند به همان میزان هم به جنبههای معنوی حیات بشر و لزوم توجه به آن اهمیت میدادند. حتی آخرین کتابشان، «فانوس جادویی زمان» که درباره مارسل پروست است هم در حقیقت در همین حال و هواست و هر دو جنبه را به صورت مضمر دربردارد.
آیا میتوان از جمع تالیفات دکتر شایگان کتابی را به عنوان مهمترین اثر برگزید؟
دلیلی نمیبینم خودمان را به تکلف بیندازیم و مجبور به انتخاب مهمترین اثر ایشان باشیم. به ویژه اینکه همانطور که گفتم به نظر من اهمیت داریوش شایگان بیش از همه در مفاهیمی است که درباره وضع تاریخی ما در قبال تجدد ساخته است و این مفاهیم در آثار مختلفش پخش است و هر یک در فضای خاص خود پرورده شده است و در همان سیاق هم معنادار میشود.
چه شد که کتاب «آمیزش افقها» را کار کردید؟
نزدیک صد صفحه از کتاب «هویتاندیشان و میراث فکری احمد فردید» درباره آقای شایگان بود، اما من با او آشنایی شخصی نداشتم. چند ماه پس از انتشار کتاب، ایشان شماره مرا گرفته بودند و زنگ زدند و بابت نوشتهام از من که دقیقا چهل سال و چند ماه از ایشان کوچکترم و آن موقع هنوز سیسالم هم نشده بود در نهایت بزرگواری تشکر کردند. همان مکالمه اول چیزی بیش از یک تشکر ساده شد و گفتوگویی شد برای من خاطرهانگیز.
سال بعد که «دیناندیشان متجدد» را نوشتم خودم کتاب را برای ایشان فرستادم و باز ایشان زنگ زدند و صمیمانه از کتاب تعریف کردند. در فضایی که خیلیها به آن کتاب و نویسندهاش به هر نحوی که میتوانستند حمله میکردند داریوش شایگان بزرگمنشانه و کریمانه بیتوجه به سر و صداهای بقیه و چیزهایی که میگفتند از من حمایت کرد. چند ماه بعد حتی اولین کتابم را نیز که درباره «صادق هدایت» بود خواند و خیلی پسندید. من هرگز محبت و انسانیت و کمک روحی دکتر شایگان عزیز را در شرایطی که حتی از طرف برخی دوستانم تحت فشار بودم، در سن و موقعیتی که طبعاً تحمل چنان فشاری واقعاً مشکل بود، فراموش نمیکنم.
من به آقای شایگان پیشنهاد کردم برایشان یک گزیده آثار (Reader) دربیاورم. این کاری است که در دنیا متداول است اما بین ما هنوز چندان رایج نیست (در میان اندیشمندان معاصر ایران تا جایی که یادم میآید به جز منتخبات آثار داریوش شایگان، تنها دو گزیده دیگر منتشر شده؛ یکی گزیده آثار سید حسین نصر که ویلیام چیتیک درآورده است و دیگری گزیده آثار عبدالکریم سروش که سروش دباغ آن را گزینش و تدوین کرده است). به این ترتیب هم در فرایند تدوین این گزیده آثار و نوشتن پیشگفتار و مقدمه و تهیه کتابشناسی انتهایی آن، امکان معاشرت و مصاحبت بیشتر با دکتر شایگان را پیدا میکردم و هم با این کار احساس میکردم به نحوی شاید بتوانم بزرگواری او را تا حدی جبران کنم. جدای از این دلایل شخصی همیشه معتقد بودهام و هستم که در عرصه اندیشه ایران معاصر داریوش شایگان جایگاه منحصر به فردی دارد و تدوین و انتشار «آمیزش افقها» میتوانست محملی باشد برای بهتر نشان دادن آن جایگاه. در یکی از مقالات «اندیشههایی برای اکنون» نوشتهام که توجه به آثار شایگان روز به روز بیشتر خواهد شد و چنانکه ملاحظه میکنید در طول یک دهه اخیر این روند همواره رو به افزایش بوده است.
در فرایند آماده کردن «آمیزش افقها» میان من و استاد شایگان که به لحاظ پیشینه فضاهای فرهنگی از دو کهکشان مختلف بودیم مؤانستی همیشگی ایجاد شد و ادامه پیدا کرد و به خواندن همه دیگر آثار ایشان پیش از چاپ انجامید. صمیمانه و صادقانه میگویم که من هم از دانش چشمگیر و هم از منش بلندنظرانه شایگان بسیار آموختم و طعم خوش همنشینی با او را هیچگاه از یاد نخواهم برد.
پژوهشی درباره منظومه فکری دکتر شایگان توسط محققان صورت گرفته است؟
خود من، هم در فصل مربوط به شایگان در «هویتاندیشان و میراث فکری احمد فردید» و هم در مقدمه «آمیزش افقها» (که در اصل مقالهای بود با نام «منظومه فکری فیلسوف بازیگوش» که در «بخارا» چاپ شد و بعد برای انتشار در «آمیزش افقها» کاملترش کردم) درباره منظومه فکری ایشان پژوهش کردهام و نوشتهام. نخستین نوشتهام به اقتضای منطق آن کتاب مبتنی بر توالی تاریخی آثار و اندیشههای ایشان است و توأم با دورهبندی و ارزیابی نقادانه. دومی هم به اقتضای مقدمه گزیده آثار بودن، چکیدهای است از مفهومپردازیها و منظومه فکری ایشان به صورت سازوار و با نظر به جنبههای مهم و ماندگار. غیر از کارهای من دیگران هم درباره ایشان پژوهش و تألیف کردهاند که از آن جمله میتوانم اشاره کنم به کتاب خانم افسانه گِشتر که یک تکنگاری مستقل است به زبان آلمانی درباره داریوش شایگان. میدانید که آثار شایگان به زبانهای مختلف ترجمه شده است، از عربی و ترکی تا انگلیسی و اسپانیایی. بنابراین هم به فارسی و فرانسه و هم به زبانهای دیگر، مقالات متعددی راجع به او و آثارش نوشته شده است. آقای حسین خندقآبادی در حال تدوین کتابشناسی کامل داریوش شایگان است که در کتاب مفصلی که به همت آقای علی دهباشی و زیر نظر ایشان، درباره استاد شایگان در دست تهیه است منتشر خواهد شد. طبعاً علاقهمندان به نوشتهها و پژوهشهای راجع به آقای شایگان حتما باید به آن کتابشناسی مراجعه کنند.
نظر شما