21 فروردینماه در تقویم ایران، یادآور نام شهید سپهبد صیاد شیرازی است. به این مناسب در این نوشتار، بخشهایی از زندگینامه شهید به زبان خودش، برگرفته از کتاب «صیاد دلها؛ یادنامه امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی» ارائه شده است.
به مناسبت سالروز شهادت امیر صیاد شیرازی، مختصری از زندگی شهید صیاد شیرازی از زبان خودش که در یادداشت شماره یکم دیماه سال 1374 دانشگاه افسری ارائه شده و در کتاب حاضر نیز آمده، میخوانیم:
«نامم علی و نام خانوادگیام صیاد شیرازی است. اجداد من از عشیرهای به نام «اُخت افشار» هستند که از اصطهبانات و نیریز در فارس تا سیرجان، بافت و جیرفت گسترش یافته، حضور دارند. پدربزرگم «صیاد» همراه فرزندان، مال و احشامش دهها سال پیش بهسوی خراسان، مشهد و به شهرستان درگز کوچ کرد و پدر من «زیاد» کوچکترین فرزند ایشان است که در آن زمان 12 سال داشته است. پس از تولد من در شهرستان درگز و حدود یکسال اقامت در این شهر، برحسب شغلی که پدرم داشته است، ـ درجهدار ژاندارمری ـ حدود 2 سال در مشهد و حدود 15 سال در مازندران ـ شهرهای گرگان، آمل و گنبدقابوس ـ بهسر بردهام. سال ششم ریاضی ـ آخرین سال دوره متوسطه ـ را در تهران و از دبیرستان امیرکبیر فارغالتحصیل شدهام.
در سال 1343 وارد دانشکده افسری، در سال 1346 فارغالتحصیل و پس از یکسال طی دوره مقدماتی رسته توپخانه به لشکر 2 تبریز پیوستم. سال 1348 به لشکر تبریز مأموریت استقرار در مرزهای غرب کشور ـ قصر شیرین ـ داده شد و اینجانب نیز بهعنوان «افسر دیدهبان توپخانه و معاون آتشبار» حدود یکسال را در این مأموریت بهسر بردم. لشکر تبریز در سال 49 منحل و گردان که گردان 302 توپخانه بود به توپخانه لشکری لشکر 81 زرهی کرمانشاه انتقال یافت و من فرمانده آتشبار شدم.
بعد از یکبار جابهجایی و انتصاب در فرماندهی آتشبار در گردان 316 توپخانه برای طی آموزش زبان انگلیسی به تهران و سپس به سبب پذیرش در کنکور اعزام به خارج در سال 1351 عازم یک دوره تخصصی توپخانه تحت عنوان دوره «هواسنجی بالستیک توپخانه» شدم. با کسب امتیاز نخست در دوره فوق (به لطف خدای متعال) به دستور فرمانده نیروی زمینی وقت از لشکر 81 زرهی (تیپ 1 مستقر در اسلامآباد غرب) به مرکز آموزش توپخانه اصفهان (دانشکده توپخانه) انتقال یافتم. با ورود به اصفهان و قرار گرفتن در متن مردم متعهد و انقلابی این دیار شهیدپرور، این توفیق نصیبم شد که در حدود 5 سال قبل از ثمر رسیدن انقلاب خود را مهیای ورود به فضای نورانی انقلاب اسلامی نمایم.
فقط سه روز قبل از 22 بهمنماه سال 1357 بازداشت انفرادی شدم که در بامداد بیست و دوم بهمنماه و در روند پیروزی عظیم انقلاب اسلامی از بازداشت خارج و در درجه سروانی به دنیای نورانی خدمت در ارتش اسلامی وارد شدم. با آغاز توطئه سنگین ضدانقلاب در کردستان، بعد از فاجعه شهادت 52 پاسدار اصفهان در جاده سردشت ـ بانه در کردستان، همراه همرزم عزیزم سردار سرلشکر پاسدار سید یحیی صفوی و در معیت سردار سلحشور اسلام شهید دکتر چمران رحمةالله علیه وارد کردستان و شهر سردشت شدم. با بررسیها و تجربههایی که طی 17 روز در شهر سردشت بهعمل آمد، موفق به ارائه طرحی شدم که مورد تصویب رئیس جمهوری وقت قرار گرفت و در جرای آن تا حدودی به صورت رسمی در درجه سرگردی مأموریت مقابله، با ضد انقلاب را در شهر سنندج دریافت کردم. (اردیبهشت ماه سال 1359)
به همت رزمندگان اسلام اعم از ایثارگران لشکر 28، تیپ 55 هوابرد، تیپ 3 لشکر 16 نیروی زمینی ارتش، برادران سپاه، نیروهای مردمی و پیشمرگان مسلمان کُرد، شهرستان سنندج از ضد انقلاب بازپس گرفته شد و محاصره پادگان سنندج شکست و در کمتر از سه ماه شهرهای دیگر شامل دیواندره، مریوان سقز و بانه نیز آزاد گشت و اینجانب بهعنوان هماهنگکننده رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرماندهی عملیات پاکسازی انجام وظیفه میکردم. به منظور پاکسازی کامل منطقه از وجود پلید ضدانقلاب با دو درجه موقت (سرهنگی) به فرماندهی غرب کشور منتصب شدم و با در کنترل عملیاتی گرفتن لشکرهای 28 کردستان، 81 زرهی، بخش از لشکر 16، تیپ 23 نیروهای مخصوص ارتش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای انتظامی به این مأموریت پرداختم.
به موجب سعایتهایی که علیه اینجانب و قرارگاه عملیاتی غرب کشور انجام گرفت به دستور رئیسجمهور وقت حیطه فرماندهی من محدود به کردستان و سپس از مسئولیت عزل شدم و در ضمن به درجه قبلی (سرگردی) تنزل یافتم، همزمان جنگ تحمیلی نیز آغاز شد. بعد از حدود چهارماه که بهصورت افتخاری در ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در معاونت طرح و عملیات انجام وظیفه میکردم از سوی رئیسجمهوری جدید ـ شهید والامقام آقای رجایی ـ فراخوانده شده و با اعطای دو درجه ـ سرهنگی ـ مأموریت یافتم که با تشکیل قرارگاه عملیاتی شمال غرب کشور و در کنترل عملیاتی گرفت لشکر 64 ارومیه، لشکر 28 کردستان، تیپ 23 نیروهای مخصوص، تیپ 30 گرگان ارتش و نیروهای سپاه و ژاندارمری منطقه به آزادسازی دو شهر «اشنویه و بوکان» پردازم که الحمدالله ظرف 44 روز مأموریت تحقق یافت.
در سیام شهریور ماه سال 1360 ـ یک سال پس از شروع جنگ تحمیلی ـ در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی وارد جبهههای غرب و جنوب شدم. در طول حدود 5 سال انجام وظیفه در مسئولیت خطیر فوق و توفیق حضور در عملیات طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس و دهها نبرد دیگر به درخواست نمایندگی معظم له در شورای عالی دفاع منصوب شدم که تا پایان جنگ ادامه یافت.
به درخواست ستاد کل نیروهای مسلح و با تصویب رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی کل قوا حضرت آیةالله خامنهای «مدظلهالعالی» به معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شدم. و سرانجام با حفظ شغل معاونت بازرسی حدود 4 سالی است که در سمت جانشینی رئیس ستاد کل انجام وظیفه میکنم. و منالله توفیق»
کتاب «صیاد دلها؛ یادنامه امیر سرافراز ارتش اسلام، شهید علی صیاد شیرازی»، گرداوری و تدوین احمد حسینیا، در 264 صفحه با شمارگان سه هزار نسخه به بهای 10 هزار تومان از سوی انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی آجا راهی بازار نشر شد.
نظر شما