مهدی ماحوزی میگوید: بوستان سعدی سرتاسر ادب عرفانی است، چرا که اخلاق را به زیباترین شکل و با زبان سهل و ممتنع توصیف کرده که قابل تقلید هم نیست. خود بوستان دایرهالمعارف ادب و تربیت فارسی است.
به نظر شما مهمترین ویژگی سعدی به عنوان یک شاعر چیست؟
در مورد بزرگداشت سعدی باید عرض کنم که این گوینده بزرگ ادب فارسی در انواع شعر پارسی و همچنین نوعی از نثر فارسی پیشتاز است. یعنی میتوان گفت که زبان فاخر فارسی به امثال سعدی، فردوسی، حافظ، مولانا و صدها گوینده دیگر سرافراز است. یعنی این کاخ ادب فارسی که بنا شده است، به گویندگان و شخصیتهای برجستهای که تمام اهتمام خود را مصروف بزرگداشت زبان فارسی کردهاند، اختصاص دارد. بنابراین همانطور که همه ملت ایران میدانند، باید گفت زبان فارسی یعنی زبان سعدی و فردوسی که در انواع شعر، غزل، قصیده، قطعه، مثنوی، رباعی و ... استاد مسلماند. سعدی از نظر بنای تربیتی هم در مملکت ما چه در عرصه مدیریت، چه در عرصه فرهنگ و چه در عرصه نکتهسنجیهای ادب غنایی استاد مسلم است. مثلا در مورد مدیریت میگوید: «گرت مملکت باید آراسته / مده کار معظم به نوخاسته / به خردان مفرمای کار درشت / که سندان نشاید شکستن به مشت». این سخن نشان دهنده این است که بنای مدیریت بر این است که باید کار را به آدمهای بزرگ بسپارند و افراد کوچک را در راس کارها نگمارند.
خیلیها معتقدند سعدی از لحاظ مطرح کردن حکایات و داستانها مطرح و برجسته است، ولی عدهای هم بر این عقیدهاند که غزلیات سعدی بیشتر برجسته است. به نظر شما کدام دسته از سرودههای سعدی موجب شناختهشدن و برجستهشدن او شده است؟
همانطور که گفتم، سعدی هم در نثر و هم در نثر فارسی استاد است. گلستان سعدی که نثر مسجع و یک نوع نثر فنی ساده و مرسل است، هشت باب دارد که در این هشت باب فصولی درباره سیرت پادشاهان، اخلاق درویشان، فضیلت قناعت، عشق و جوانی، ضعف پیری، آداب تربیت و صحبت و تاثیر تربیت آورده شده است و در آن سعدی از طریق داستانهای کوتاه توانسته است آن فصول هشتگانه را به زیباترین شکل بیاورد که قابل تقلید هم نیست. حتی بهارستان جامی و پریشان قآانی هم که به تقلید از گلستان نوشته شده، موفق نبوده است. در مورد غزلها هم باید گفت که «استاد غزل سعدی است، نزد همه کس». سعدی در غزلهای خود، عشقبازی را به کمال رسانده است. غزل سعدی زبان عشق، حیات و حرکت است. زبان سرکوب کردن اخلاق زشت و خار مغیلان است بنابراین ما در عرصه غزل کسی را هماورد سعدی نمیشناسیم؛ البته مولانا و حافظ در عرصه غزل عرفانی و عاشقانه به طور مسلم استادند، منتها در ردههای دیگر که بیشتر چاشنی عرفان دارد. سعدی هم از نظر زبان عاشقانه این جهان که نموداری از آن جهان است و هم از نظر عرفان آن جهانی، زبان ساده و قابل فهم برای همگان است. در عرصه قصاید هم قصاید سعدی کمنظیر است. مبالغه در آن بسیار کم است و هر کسی با هر مقامی، به فراخور خودش توصیف میکند، مگر در دو سه جا که مرهون احسان دیگران بوده است.
چرا به زبان سعدی سهل و ممتنع میگویند؟ به عبارت دیگر چه ویژگیهایی باعث شده که زبان سعدی سهل و ممتنع شود؟ آیا بعد از سعدی هم شاعری داشتهایم که بتوان این ویژگی را بر او اطلاق کرد؟
سهل و ممتنع یعنی شما میخوانید: «منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت...» این زبان هم با آیات قرآن، هم با شعر فارسی و هم با جملههای فاخر ادب فارسی همراه است همه میدانند اگر کسی فکر کند که چون آسان و قابل فهم است، بنابراین من هم میتوانم از آن تقلید کنم، اشتباه کرده است. یعنی در عین اینکه آسان است، تقلید از آن مشکل و ممتنع است، به عبارت دیگر انسان فکر میکند، میشود از شعر سعدی تقلید کرد، لیکن وقتی به مرحله عمل میشود، امکان پذیر نیست. باید گفت که این زبان و این ویژگی سهل و ممتنع به سعدی میبرازد و بس؛ البته حافظ خیلی شاعر بزرگی است، از جهاتی هم بر سعدی رجحان دارد، اما زبان او، زبان عاشقی و رندی است. به طور مسلم حافظ هم مثل سعدی قابل تقلید نیست. حتی در مولانا هم در عرصه غزلیات شمس که در نوع خودش شعر ناب عرفانی است، قابل تقلید نیست.
به نظر شما پژوهشهایی که برای سعدیشناسی و شعر او صورت گرفته، خوب انجام شده است یا خیر؟ آیا هنوز هم جای کار در این حوزه وجود دارد یا به اندازه کافی کار شده است؟
آقای دکتر مظاهر مصفا خیلی در این زمینه کار کرده و بهترین تصحیح از دیوان سعدی متعلق به این استاد بزرگوار است. البته خیلیها درمورد سعدی کار کردهاند، ولی هیچ کس به اندازه مظاهر مصفا با آن مقدمه شیوایی که بر سعدی نوشته، کار نکرده است که هرکسی از مطالعه این اثر بینیاز نیست. بعد از آن نویسندگان گوناگون در ایران در مورد سعدی کار کردهاند و خود من هم درباره عرفان سعدی مقاله دارم که در مجلات گوناگون کار شده است. البته این کافی نیست، چرا که اینها بینهایتاند. زبان اینها بینهایت است و هر دم هر کسی که آن را میخواند احساس جدیدی به او دست میدهد. ما انواع ادبی نظیر ادب غنایی، ادب عرفانی، ادب حماسی و... داریم که ادب عرفانی ممکن است تعلیمی هم باشد. مثلا بوستان سعدی سرتاسر ادب عرفانی است، چرا که اخلاق را به زیباترین شکل و با زبان سهل و ممتنع توصیف کرده که قابل تقلید هم نیست. خود بوستان دایرهالمعارف ادب و تربیت فارسی است. ده باب دارد که در این ده باب راجع به مسائل گوناگون تربیتی بحث کرده است.
بسیاری معتقدند که آرامگاه و مقبره حافظ بر اساس شعر او که از هر بیت آن میتوان برداشت متفاوتی داشت، ساخته شده است. آیا آرامگاه سعدی هم برگرفته و براساس ویژگیهای شعری او و برداشت او از جهان است؟
خیر. البته در آرامگاه سعدی یک شعر بسیار خوب از علیاصغر حکمت در یک تابلو نقش بسته که گویای ارادت او به مقام و مرتبت سعدی است ولی آن نمادی که شما انتظار دارید که از شعر سعدی الهام گرفته باشد و براساس آن بنا شده باشد، نیست. ولی درمورد حافظ آنقدر معمار این آرامگاه دقیقالنظر بوده که در حقیقت آدم یک نوع حیرت در آن میبیند و نماینده شعر حافظ است که میگوید: « به هر طرف که برفتم رهی به حیرت داشت / از آن سپس من و رندی و وضع بیخبری»
حرف یا سخن پایانی هم دارید، بفرمایید.
امیدوارم که نسل جوان با همه گرایشی که به ادب معاصر ما دارد، این را بداند که ادب معاصر بدون تکیه به ادب پهناور باستان و گذشته درخشان ما هیچ وقت اعتبار پیدا نمیکند. هر دو محترماند ولی جوانان ما سعی کنند با حفظ ارزشها، الهامهایی از شعر آنها بگیرند و به شیوه خودشان با شیوه بدیع معاصر، بتوانند پیامآور نسل آینده کشور باشند. مثل فریدون مشیری. چون میدانید که فریدون مشیری خروش فردوسی را گفته است که هر کس میخواند، موی بر اندامش راست میشود. یا مثلا مهدی حمیدی شیرازی، یکی از برجستهترین شاعران معاصر است که هنوز شناخته نشده است. پیام من به جوانان عزیز و فرزندان نوظهورمان این است که قدر ادب فارسی را بدانند که سرمایه فرهنگی ما است و اگر جهان تاکنون احترامی برای ایران قائل بوده است به خاطر همین فرهنگ گسترده و بینظیر آن در جهان است. اینکه میگویم بینظیر، با تمام وجود میگویم، چون شما نه در فرانسه، نه در انگلستان، نه در روسیه و نه در هیچ کشور دیگری نمیتوانید ادبیاتی پیامآور پیدا کنید که تا مغز استخوان انسانها اثر بگذارد.
نظر شما