همزمان با برگزاری سیویکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کوشیده تا در گزارشی نگاهی به کتابهای مفید در حوزه علوم اجتماعی داشته باشد که در سال 96 مورد توجه رسانهها یا اهالی صاحب نظر این حوزه قرار گرفته است. در ادامه در بسته پیشنهادی ایبنا کتابهای این حوزه معرفی میشود:
کتاب «بسته شدن ذهن آمریکائی: نگاهی انتقادی به فرهنگ دانشگاهی» عنوان یکی از جدیدترین آثار الن بلوم است که با ترجمه مرتضی مردیها در پایان سال 96 به بازار نشر آمده است. او در این کتاب به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه آموزش عالی دمکراسی را ناامید و روح و روان دانشجویان را فقیر کرد؟ مردیها در مقدمه مفصلی که برای این کتاب نوشته بیان میکند: «هر نظام آموزشی هدفی اخلاقی دارد که میکوشد به آن برسد و بنا دارد نوع خاصی از انسان را پرورش دهد. این قصد کمابیش آشکار و اندیشیده است؛ اما حتی در موارد بهلحاظ اخلاقی بیطرفی مثل خواندن و نوشتن و حساب هم ردپای این آموزهها پیدا است. در میان بعضی ملل، هدفْ ساختنِ انسانهای پاک بوده است، در بعضی دیگر انسانهای رزمآور، و در بعضی دیگر انسانهای تلاشگر.
شک نیست که در این میان نقش رژیمهای سیاسی، که در پی تولید آدمیانی بودهاند که با اصول و اهداف آنها بیشتر همراه باشند، مهم بوده است. نظامهای آریستوکرات در پی جنتلمنها هستند، نظامهای الیگارشی در پی کسانی که جویای پولاند، و دمکراسیها در پی عاشقان برابری. آموزش دمکراتیک، چه این را بپذیرد یا نه، خواهان و محتاج تولید مردان و زنانی است دارای ذائقه و دانش و شخصیتی که حامی رژیم دمکراتیک باشند. تردیدی نیست که در تاریخ جمهوری ما تغییر نظرهائی در این صورت گرفته است که چگونه انسانهائی برای نظام ما بهتریناند.»
اما انتشارات نقد فرهنگ در سال 96، کتاب «زوال پدرسالاری؛ فروپاشی خانواده یا ظهور خانواده مدنی؟» نوشته سید محمدامین قانعیراد را منتشر کرد که از سوی فعالان این حوزه مورد توجه قرار گرفت. در پشت جلد این کتاب میخوانیم: «تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در سده اخیر- و بهطور خاص از انقلاب مشروطه تاکنون- برای جامعه ایران وضعیتهای متعارضی را پدید آورده است. در این میان، یکی از زمینههای اساسی تحول نهادین در جامعه ما دگرگونی ساختار قدرت در خانواده است. امروزه پیامدهای تحولات نهاد خانواده در جامعه ایران، به یک دلنگرانی عمومی تبدیل شده است و در این مورد معمولاً دیدگاههای یکسویهای بیان میشود.
برخی با بدبینی تمام از پایان خانواده و برخی دیگر از ظهور خانوادهای انسانیتر و مدنیتر سخن میگویند. این اثر، دگردیسی خانواده را در دو سمتوسوی متفاوت فروپاشی و مدنی شدن دنبال میکند. در شرایط کنونی خانواده در یک وضعیت ابهامآمیز و در میانۀ فروپاشی و مدنی شدن بهعنوان دو امکان متفاوت قرار دارد. جامعه ایرانی از یکسو با «خانوادههای گسسته» و فروپاشیده و از سوی دیگر با «خانوادههای مدنی» روبهرو است. در بین این دو امکان متفاوت نیز لزوماً نباید به دنبال پیروزی انحصاری یکی از آنها بود و این دو امکان متعارض حتی میتوانند بهطور همزمان وجود داشته باشند.»
«آزادی حیوانات» نوشته پیتر سینگر با ترجمه بهنام خداپناه، کتابی است که انقلاب به پا کرده است. این اثرِ برجسته به قلم پیتر سینگر، از زمان انتشارِ اولیهاش در سال 1975، با الهامبخشیِ جنبشی جهانی با هدفِ دگرگون ساختنِ نحوه رفتار با حیوانات، میلیونها زن و مردِ دلنگران را در سراسر نقاطِ جهان نسبت به سوءاستفادههای تکاندهنده از حیوانات بیدار کرده است. آزادیِ حیوانات در حالی که جایگزینهایی را پیشنهاد میکند که نه تنها برای حیوانات، بلکه برای انسانها و محیطزیست نیز خوب هستند، اقدام به برملا ساختنِ واقعیتهای دهشتناکِ «دامداری صنعتی» کرده است.
این ویراست، که با درآمد جدیدی به قلمِ نویسنده بهروزرسانی شده است، اثرِ جنبشِ آزادیِ حیوانات را در طی دهههای اخیر بررسی کرده و به برجسته ساختنِ شیوههایی میپردازد که در آنها حیوانات، بدون آنکه توجهی نسبت به منافعشان صورت گیرد، همچنان به عنوان ابزار مورد استفاده انسان قرار میگیرند. با خواندن آزادیِ حیوانات جدا از آنکه از لحاظ اخلاقی مجاب به دگرگونیِ رفتار با حیوانات میشوید، با معرفی آن به حامیان این موضوع یا به کسانی که هنوز در رفتار خود تردید دارند، قدمی در جهت این جنبش بر میدارید!
کتاب «صدایی كه شنیده نشد (نگرشهای اجتماعی فرهنگی و توسعه نامتوازن در ایران) گزارشی از یافتههای طرح آیندهنگری» نوشته علی اسدی و مجید تهرانیان است که به کوشش عباس عبدی تهیه شده و از دیگر آثار مطرح در سال 96 بود. این اثر، بخشی از تحقیقاتی است که در دههی ۵۰ شمسی با عنوان «طرح آیندهنگری» انجام شد. گذشت سالیان متمادی از زمان انجام این تحقیقات، ارزشهای آن را بیش از پیش آشکار کرد. این تحقیق از اولین نظرسنجیهای ملی در کشور است و اطلاعات منحصربهفرد تجربی از نگرش مردم در دههی ۵۰ شمسی بهدست میدهد، و نشان میدهد که چگونه در زیر پوست جامعه، جریان دینی در حال رشد بود. برای ما که در سالهای بعد از این تحقیق، شاهد انقلاب بودهایم، شاید جای شگفتی باشد که چگونه چنین علامتهایی دیده و صدای جامعهای که در این تحقیق پژواک یافته بود، شنیده نشد.
این تحقیق هم از فضل تقدم در میان پیمایشهای اجتماعی برخوردار است و هم بهخاطر تصویری که از وضعیتِ نگرشیِ آن روزگار ارائه میکند، دارای اهمیت است. علاوه بر آن باید به پیوند دیدگاههای نظری و تحقیق تجربی اشاره کنیم که «آیندهنگری» به آن توجه جدی داشت. اکنون که چهار دهه از زمان انجام این تحقیق میگذرد، در موقعیتی قرار داریم که با فاصلهی عاطفی به نتایج بنگریم و تفسیری دقیقتر از شیوهی واکنش ذهنی و رفتاری جامعه به «نوسازی» ارائه کنیم. توضیح یک حادثهی روی داده با استفاده از یافتههای یک پژوهش، تمرینی برای شیوهی خواندن پژوهش است. شاید این شیوهی بازخوانی در خود نکتههای آموزندهای داشته باشد که چگونه میتوان یافتههای یک تحقیق را تفسیر کرد و از انکار یا پذیرش کلی تحقیق پرهیز کرد و یافتههای ناسازگار با شناخت متعارف را جدی گرفت.
«گاه و بیگاهی دانشگاه در ایران (مباحثی نو و انتقادی در باب دانشگاهپژوهی مطالعات علم و آموزش عالی)» از جدیدترین آثار مقصود فراستخواه بود که نشر آگاه آن را در سال 96 منتشر کرد و مورد اقبال قرار گرفت.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «در این کتاب میکوشم با شرحی از تاریخ و تبار و سرشت نهادین دانشگاه و تحولات آن توضیح دهم که دانشگاه برای خود عالَمی است و کلیتی است و منطق نهادینه و فلسفهای دارد. بهطوری که نهتنها فعالیت دانشگاه و مدیریت دانشگاه و تأمین دانشگاه و گسترش دانشگاه باید با منطق درونی و قاعدههای نهادین آکادمیک، میزان و موزون شود بلکه حتی تنوع مدلها و تحولات نسلی و رشد و تغییر و توسعهی دانشگاه نیز نمیتواند گزاف و بیقاعده باشد. در جوامع توسعهیافته، دانشگاهها در تحول و پویا هستند و با محیط خود سازگاری فعالی دارند اما این تحول بهمعنای آن نیست که از دانشگاهبودن دربیایند و گاهوبیگاه شوند. اما علم در ایران رندُم بود، امر تصادفی بود. تصادفاً یک پادشاهی از علم حمایت میکرد و تصادفاً یک پادشاهی حمایت نمیکرد. گاهوبیگاه بود. از سوی دیگر، نهادهای مستقل از حکومت، هم کم بودند و هم پابرجا نیز نمیماندند، تداوم هم پیدا نمیکردند. گاهوبیگاه بودند. علم داشتیم، چرا نداشتیم حتی در حد نبوغ هم داشتیم. اما اغلب به صورت افراد دانشمند، افراد متفکر.
در تأسیس علم و نهادمندی آن مشکل داشتیم. یعنی عقلا بودند ولی سازمانیابی عقلا نبود. دانشیان بسیار باشکوه و قابل مقایسه با ترازهای جهانی بودند اما نهادهای دانشی بسیار معدود و ضعیف بودند یا اصلاً نبودند. این بود که علمورزی گاهوبیگاه میشد. تعاملات و تبادلات و تداوم نهادینه در آن نبود تا بتواند سنت فکری و سنت نظری برای ساختن جامعه برجای نهد و انباشتی و توسعهای و اتفاقی روی بدهد... دانشگاه کارخانه نیست تا آدمهایی بسازد که تابع ایدئولوژیهای دولتی یا بازاری باشند. دانشگاه محل رشد استعدادهای بیپایان و ناشناختهی بشری است. از آموزش دانشگاهی انتظار میرود که پلتفرمی برای یادگیری فعال و مشارکتی نسلهای تازهی دانایی باشد، پلتفرمی برای رشد قابلیتهای ناشناختهی بشری و خلاقیتهای متنوع. اینکه دانشگاه صرفاً نیروی متخصص برای دولت یا برای بازار تربیت کند کافی نیست؛ بلکه چشمها دوخته شده است تا از درون آموزش دانشگاهی ارتقای کیفیت زندگی و تعالی شهروندی اجتماعی و مشارکت اجتماعی و شایستگیهای کانونی، مانند تفکر انتقادی و دیگرپذیری، بیرون بیاید. کارآفرینی دانشآموختگان دانشگاه کمترین ثمرهی آموزش دانشگاهی است.»
«اخلاق علم در علوم اجتماعی ایران» نوشته معصومه قاراخانی و سید آیتالله میرزایی اثر دیگری است که پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی آن را منتشر کرده است. کتاب حاصل چندین پژوهش اکتشافیِ زمینهای و میدانیِ متمرکز بر «مسالهمندی اخلاق علم» است و رواج رفتارهای مغایر با اخلاق حرفهای علم را به عنوان یک «پدیده اجتماعی» شناسایی و معرفی میکند و سازوکار تولید و بازتولید هنجارگریزی در فضای ساختاری علم در ایران مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. آنها با ارجاع به نمونه علوم اجتماعی ایران بر این باورند که هنجارگریزی در ساختار كنونی نظام علم در ایران خصلتی کارکردی یافته است و به آیینی مرسوم و سراسری مبدل شده است.
هنجارگریزی و رواج رفتارهای مغایر با استانداردهای علمی و آکادمیک به صورت فرایندی، رشد و گسترش یافته است. در فقدان واکنش کنشگران وفادار به ارزشها و استانداردهای علم و سکوت و پذیرش آنان، روند «عادیسازی هنجارشکنی» با «امتناع تغییر» همسو شده است و سپس روند عدم تبعیت از هنجارهای علمی به شکل «هنجارشکنی سیستماتیك» در آمده است. ساختار پشتیبان و تسهیلكننده این هنجارشكنی سیستماتیک، ترکیبی از «سیطره اقتدار اداریِ» همسو و همجوش با «استیلای سیاست بر فضای علم»، «سازمانهای علمی را به عرصه« شكلگیری و بازتولید حلقههای قدرت و مكانهای فرصت» تبدیل کرده است.
«زنان سبیلو و مردان بی ریش؛ نگرانیهای جنسیتی در دنیای مدرنیته ایرانی» نوشته افسانه نجمآبادی با ترجمه آتنا کامل و ایمان واقفی از آثار جذاب انتشارات تیسا در سال 96 بوده است.
افسانه نجمآبادی استاد تاریخ و مطالعات جنسیت دانشگاه هاروارد در کتاب «زنان سبیلو و مردان بدونریش: نگرانیهای جنسیتی در مدرنیته ایرانی» نشان میدهد چگونه جنسیت و تمایلات جنسی همپای مدرنیته در ایران دچار تغیر و تحول شده است. این کتاب پژوهشی دقیق در باب امرجنسی است که بهواسطه مواجهه ایران با غرب در قالب مفاهیمی چون ملت، جنسیت، وطن و علم صورتبندی جدیدی به خود گرفته است. نجمآبادی در مطالعه خود به ردیابی آثار و بقایای به جای مانده از دوره قاجار میپردازد تا بلکه نشانی از جنسیت و امر جنسی بیابد. بدین منظور او علاوه بر سفرنامه، رمان و شعر دوران قاجار، دست به دامان نقاشیها، پارچه نوشتهها و تصاویر ضربشده بر روی مسکوکات میشود. ژرفنگری نجمآبادی و قوت نظری او این کتاب را به یکی از متون جریانساز در حوزهی تاریخ مدرن ایران، علوم سیاسی و مطالعات جنسیتی تبدیل کرده است. پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم اثر هنرمندانهی نجمآبادی با برهمزدن تصویر غالب از دوران قاجار، ادبیات مرتبط با این موضوع را گامی به پیشبرده است. کتاب حاضر دفتر اول از کتاب «زنان سبیلو و مردان بدون ریش» است که به پیشگاه خوانندگان فارسیزبان تقدیم میشود.
نعمتالله فاضلی استاد فعال حوزه مطالعات فرهنگی در پایان سال 96 با کتاب «خود مردمنگاری هویت دانشگاهی» که از سوی انتشارات تیسا منتشر شده، به بازار کتاب آمد. این کتاب از معدود نوشتههایی است که یک محقق ایرانی سعی کرده است تا تجربیات تحقیقاتی، اجتماعی و فرهنگی خود را در شکلگیری هویت اوبه عنوان انسان دانشگاهی نقش داشتهاند، توضیح دهند.
«ایدههای خیابانی؛ نوشتههایی درباره شهر، تن، زندگی روزمره» نوشته امین بزرگیان نیز یکی از آثاری است که مطالعهاش میتواند برای اهالی علوم اجتماعی خالی از لطف نباشد. تمامی نوشتههای این مجموعه در خلال حضور در خیابان متولد شدهاند. دغدغه اصلی نگارنده در نگارش آنها بیش از هر چیز یافتن راهی بود برای پرکردن شکافهایی که در خلال زندگی روزمره در تهران سر بازمیکند، شکافهایی ماحصل حضور در «زندگی روزمره» این کتاب مجموعه نوشتههای بزرگیان درباره تهران بین سالهای ۸۱ تا ۸۶ است که پس از نزدیک به یک دهه تأخیر به همت انتشارات تیسا منتشر شده است. با وجود همه ملاحظات و تغییرات در زندگی و اندیشهها نویسنده ترجیح داده به آن تجربههای نگاشتهشده دست نزده و متنها را بدون تغییر برای انتشار در اختیار نشر بگذارد.
کتاب «جامعهشناسی فرهنگ»، اثر ریموند ویلیامز، از پیشگامان اصلی مطالعات فرهنگی معاصر، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ترجمه و ذیل مجموعه «جامعه و فرهنگ» در سال 96 منتشر شد. این کتاب در هشت فصل ضمن تبیین موضوع جامعهشناسی فرهنگ، رویكرد ادبی به فرهنگ را نقد و تأکید میكند که جامعهشناسی فرهنگ نهتنها حوزه خود را بازپردازش کرده بلكه پرسشها و شواهد جدیدی را نیز وارد كارهای عمومی علوم اجتماعی كرده است. نویسنده با بیان اینکه جامعهشناسی فرهنگی با فرایندهای اجتماعی كل تولید فرهنگی، از جمله شكلهایی از تولید كه میتوان آنها را ایدئولوژی نامید، سروكار دارد؛ تصریح میکند که جامعهشناس فرهنگ، کارکردها و روابط اجتماعیای را مطالعه میکند كه نهتنها فرهنگ یا ایدئولوژی مشخصی را ایجاد میکند؛ بلكه مهمتر از آن، وضعیتهای واقعی پویایی را به وجود میآورد كه در آنها نهتنها پیوستگیها، بلكه تضادها، تنشها، اهتمامها و انصرافها، نوآوریها و تغییرهای واقعی وجود دارد.
کتاب «فرهنگ شهرت» نوشته الیس کشمور، نیز که احسان شاهقاسمی آن را ترجمه و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر کرده از آثاری است که مطالعه آن را میتوان توصیه کرد. این کتاب با بررسی مسئله فرهنگ شهرت به معنای آن، خاستگاهها ونفوذ جهانی آن میپردازد و اطلاعات بسیار مهمی از نظام ستارهسازی در غرب و نیز سازوکارهای ستارهسازی و محبوبسازی و نقش رسانهها در آن را بیان میکند. همچنین نشان میدهد که چطور ستارهها با قرار گرفتن در یک زمینه خاص اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و رسانهای، الگوهای رفتاری غیرمتعارفی را پیش میگیرند که از جمله آنها میتوان به انحرافات حاد جنسی، مصرف مواد مخدر و ارتکاب به جرائم مختلف اشاره کرد. این كتاب تأكید میكند که نظام رسانهای در جهان سرمایهداری بهراحتی توانسته است از این افراد که معمولاً بهلحاظ معیارهای اخلاقی در سطوح بسیارپایینی هستند، قهرمانهای ملی و اجتماعی بسازد.
«جامعه مصرفی و شهر پسامدرن» نوشته دیوید کلارک با ترجمه حمید پورنگ از جمله كتابهای قابل تاملی است كه رشد شهرها و پیامدهای آن را تحلیل و بررسی میكند. کتاب یادشده متاثر
از کارهای بانفوذ نظریهپردازانی نظیر ژان بودریار و زیگمونت باومن است. فحوای اصلی کتاب به قول خود نویسنده این است که جامعه مصرفی، شهر را در تصویر خاص آن دوباره شکل داده است. کلارک در تبیین روابط میان مصرف و شهر، نگاه عمیقی به الزامات مصرفگرایی برای شهر دارد. مصرفگرایی مدنظر وی فراتر از خرید و استفاده از کالاهاست و او به این مسئله میپردازد که چگونه مصرفگرایی، ماهیت و طراحی شهری را دوباره شکل میدهد. این کتاب تحول جامعه امروزی غربی و انواع متفاوت مصرف را تبیین میکند. کلارک معتقد است هسته اصلی زندگی شهری، مصرفگرایی است. از منظر رابطه مصرف و شهر، کلارک به موضوعات عمیقتری نیز میپردازد. در بحث از نابرابریهای اجتماعی که به مصرف شهری برمیگردد، کلارک به ویژه تحت تاثیر بودریار و باومن است. این تأثیر در مباحث بعدی کتاب نظیر بحث سبک زندگی نیز بهخوبی مشخص است. کتاب «جامعه مصرفی و شهر پسامدرن» را انتشارات علمی و فرهنگی وارد بازار نشر کرده است.
کتاب «وضعیت توسعه انسانی در ایران، آسیبپذیری و تابآوری» نوشته سعید مدنیقهفرخی نیز که در نیمه دو سال 96 روانه بازار کتاب شد، از سوی اصحاب علوم انسانی مورد توجه قرار گرفت. این کتاب گزارشی از وضعیت توسعه انسانی در ایران است که بر اساس «گزارش توسعه انسانی» سازمان ملل متحد نوشته شده و در آن مخاطب به تفصیل با وضعیت کنونی ایران در دو حوزه آسیبپذیری و تابآوری آشنا میشود.
کتاب «مشرکی در خانواده پیامبر» کار مشترک حسن محدثی و بیژن عبدالکریمی توسط انتشارات نقد فرهنگ اثر جدید دیگری بود که در سال 96 به چاپ رسید و در میان آثار این حوزه حرف تازهای برای گفتن داشت. این کتاب با عنوان فرعی «داستان عاشقانه زندگی ابوالعاص و زینب (دختر پیامبر)» کار جدید و مشترک حسن محدثی و بیژن عبدالکریمی، شرح رابطه عاشقانه زینب دختر بزرگ پیامبر با مشرکی به نام ابوالعاص است. این رمان تاریخی میکوشد بر اساس مستندات تاریخی تصویر دیگرگونهای از شخصیت پیامبر اسلام ارائه دهد که در روزگار ما به دلیل سیطره اندیشههای فرقهگرایانه و اندیشههای تئولوژیک در خفا باقی مانده است.
این داستان نحوه کشمکش میان عشق و ایمان در دل زینب، دختر پیامبر و نیز نحوه رویارویی پیامبر با عشق دخترش به یک مشرک را نشان میدهد. این کتاب میکوشد تا جایگاه «عشق انسانی» را در روح و احساس پیامبر نشان دهد. همچنین این قصه نشان میدهد که میتوان همچون ابوالعاص مشرکی والامنش بود که رفتار و شخصیتش از بسیاری از مسلمانان کوچک و حقیر متعالیتر بود و پیامبر برای این شخصیت چقدر احترام قائل بود و به وی بسیار علاقه داشت. این کتاب میکوشد در فراسوی باورهای اعتقادی و تئولوژیک و صرفاً بر اساس رویکردی پدیدارشناسانه وجوهی از شخصیت پیامبر اسلام را آشکار سازد که در روزگار ما بسیار فراموش گشته است.
نظر شما