همیشه گرفتار افراط و تفریطیم
این نویسنده و منتقد ادبی افزود: البته چند سالی است که در بازار نشر ما دوغ و دوشاب قاطی شده و عناوین کم آثار خوب در میان عنوانهای فراوان کارهای سردستی گم شده است. ناشرها هم دیگر آن ناشرهای دهه 70 نیستند که مثلا شما با خیال راحت به آنها رجوع کنید و با اعتماد به انتخابهایشان از آنها کتاب بخرید. سود دهی حرف اول و آخر را میزند و ما همیشه گرفتار افراط و تفریطیم.
آثار ترجمهای بیارزش در بازار کتاب کودک غوغا کرده است
وی در ادامه به نشر کودک و نوجوان اشاره کرد و گفت: در این میان بازار نشر آثار کودک و نوجوان بیشتر در معرض آسیب است. عنوانهای فراوان کتابهای بیارزش یا کمارزش ترجمهای غوغا میکند. عضو نبودن در کپی رایت عرصه را برای سود جوها باز گذاشته. آثار نویسندههای وطنی با تحقیر ناشران سودجو روبهرو میشوند و برای نویسنده کودک و نوجوان راهی نمیگذارنند جز الگوبرداری از آثار ترجمهای. الگوهایی که نسخه بدل و مضحک آثار اصلیاند.
نویسنده کتاب «سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند» در ادامه بیان کرد: در چنین آشفته بازاری برای مخاطب راهی نمیماند جز تکیه به خود و بالابردن دانش ادبی و تن دادن به آزمون و خطا. کتابهای فلان نویسنده را بخرم حالا خوب نبود دفعه بعد کتابهای بهمانی را میخوانم. حالا این بهترین صورت قضیه است. وگرنه اغلب چشمها به دهان بوقچیهای تبلیغاتی دوخته شده که چه کسی و کدام کتابها را در بوق کردهاند.
وی افزود: متاسفم این را میگویم اما بازار نشر ما یکسره افتاده دست زردنویسها و زردخوانها و ما آن دو سه هزار خوانندهای را هم که داشتیم از دست دادهایم. یا خیل زردخوانها هستند که کتابی در مدت کم به چاپهای چندم میرسانند یا گروههای بسته به ظاهر ادبی که کاری جز چشم و همچشمی و خاله زنک بازی ندارند. خودشان میگویند خودشان میخندند. به یکدیگر جایزه میدهند و زیر عنوانهای دهن پرکن مشغول زیرآب زنیاند. به جای نقد آثار، داوری در مورد اشخاص میکنند و مروج فساد نفرت و خشونت شدهاند. نقدهایشان نامههای سرگشاده توهین و افترا به هم شده است. خب در چنین موقعیتی چه کار میشود کرد جز کنارهگیری و سکوت. اعتراض تا زمانی مفید است که شما امید به اصلاح امور داری. وقتی این امید را از دست دادی دیگر راهی جز آنارشی و هرج و مرج یا بیتفاوتی نمیماند.
خالق «خلبان کوچولو» افزود: البته من به عنوان یک معلم و داستاننویس هنوز امیدوارم به داستاننویسهایی که سرشان را انداختهاند پایین و قلم به تخم چشمشان میزنند برای ارتقای ادبیات این مملکت. از بر و بچههایی که با آنها مرتبطام در اقصا نقاط کشور هنوز کارهای درخور میخوانم و به وجد میآیم.
معرفی آثاری از خالقان بیحاشیه
غفارزادگان در ادامه کتابهایی را برای خرید در نمایشگاه کتاب به مخازطبان پیشنهاد داد و گفت: در حوزه کاری و ارتباطهای خودم از جمله کتابهای خوبی که خواندهام چند تایی را اسم میبرم. البته اسم بردن از این آثار به معنی انکار آثار دیگر نیست که من ندیده یا نخواندهام. چیزی که برای من مهم است جز ادبیت آثار، بیحاشیه بودن خالقان این کتابها هم هست. کسانی که ادعایی ندارند و تنها به واسطه کارشان دارند حرف میزنند؛ نه شامورتی بازیهای رایج حال به هم زن. از میان کارهایی که امسال خواندهام میتوانم این چند کتاب را معرفی کنم که در ازای وقتی که از خواننده میگیرد چیزی هم کف دستش میگذارد. نور به تاریکیهای درون انسان و جامعه میتاباند و ما را با کشف و شهود خود همراه میسازد.
«چرا پدر تو را نمی زند راممد؟» اثر محمد رفیعی شیخ حسین از نشر پیدایش
به گمانم باید اسم رفیعی را به خاطر سپرد. نویسنده جوانی که میتواند نفس تازه در ادبیات ما بدمد. رفعیی نویسندهای جدی و با دانش و نگاه و زبان فردیت یافته است.
این کتاب خانم کسروی در حوزه نوجوان و جوان به گمانم کاری منحصر به فرد است. مجموعه داستانی به هم پیوسته با زبان و ساختار سالم و تجربه زیستی غنی در حوزه جغرافیایی سرسبز و آکنده از رنگ است.
«نفر هفتم» اثر مرسده کسروی از نشر نیستان
به زعم من «نفر هفتم» تجربهای نو در حوزه رمان عاشقانه و پلیسی ست. ساختار مناسب با حس تعلیق خوب و شخصیت پردازی قابل قبول بی آن که ضربهای به ادبیت اثر وارد شود و نویسنده در پی باج دادن به خواننده باشد. کسروی یک کتاب داستانی جذاب و تامل برانگیز نوشته است و وارد ژانر بازی مبتذل هم نشده است.
اگر بخواهم خیلی ساده بگویم، میترا معینی یک مجموعه داستان نوشته است با تمام انتظاراتی که میشود از یک مجموعه خوب داشت و این البته نه کاری است خرد. آن هم با دوره فترتی که در داستان کوتاه ما افتاده و دل نوشتههای بیسروته جای شاهکارهای دهه 40 و 60 و 70 را گرفته است. من مطالعه این مجموعه را به علاقهمندان داستان کوتاه توصیه میکنم.
«دوازده نت برای سکوت» اثر کیوان صادقی از نشر نیماژ
کیوان مهندس معمار است. با دانش و تجربه فراوان در حوزه کاری خود که اغلب برای ما ناشناخته است. کاری که کیوان کرده و حوزهای که در آن وارد شده مهندسی روح و روان انسانهای غربتزده و مطرود است در پشت نماهای سرد و مرمرین سنگی مرعوب کننده. 12 داستان کوتاه به هم پیوسته که چهره پنهانی از زندگی را به ما مینمایاند. با زبان و ساخت درست داستان کوتاه.
غفارزادگان در پایان گفت: حتما باز هم کارهای خوبی هست که من ندیده یا نخواندهام. در حوزه کاری ما مهم تلاش با تمام نیرو و قواست و دل سوختگی در کشوری که همه حول زبان فارسی گرد آمدهایم. در ادبیات هیچکس در آن سطح نیست که به کسی پاگون بدهد یا پاگونش را بکند. داور نهایی آن غربال به دستی است که پشت سر قافله میآید.
نظرات