این روزها بیشتر کتابهای پرفروش متعلق به نویسندگانی است که آثارشان را در چند سال اخیر منتشر کردهاند. با این شرایط شاید جالب باشد که بدانید از نویسندگانی که در حوزه ادبیات در دهههای گذشته کتاب چاپ کردهاند، کدام آثار هنوز هم پرفروش هستند.
در این چند روز هرچه نوشتم از شاعران، نویسندگان و مترجمان جوان بود؛ رسم ادب نیست که گذشتگان را فراموش کنیم؛ بنابراین راهی غرفههای ناشران ادبی میشوم تا ببینم که از کتابهایی که انتشارشان متعلق به دههها قبل است، کدام پرفروش هستند. قطعا سوژه میتواند جذاب باشد، یاد جملهای میافتم و آن را در ذهنم مرور میکنم. «فراموش نکنیم که فراموششدگان، فراموشکنندگان را هیچ وقت فراموش نمیکنند.»
از راهروهای ابتدایی شروع میکنم و در نخستین گام سری به انتشارات امیرکبیر میزنم. حسین محبی حسابی سرش شلوغ است. باران شدیدی بیرون میبارد و نمنم آن به داخل سالن نیز راه پیدا کرده است. محبی و دیگر همکارانش در حال پلاستیک کشیدن روی کتابها هستند تا از نم باران در امان باشند. کمی میایستم تا سرش خلوت شود. از او آمار پرفروشها را میگیرم، چند کتاب را میگوید اما به او میگویم که منظورم تازههای نشر نیست.
به لیستش نگاه میکند و کتاب «شلوارهای وصلهدار»، رسول پرویزی را معرفی میکند. یاد این مجموعه بینظیر با داستانهای جذابش میافتم، یاد داستان «قصه عینک» که نمیدانم هنوز هم در کتابهای ادبیات دبیرستان وجود دارد یا مانند بسیار از داستانهای نوستالژیک جای خودش را به داستانهای جدیدتری داده است. پیشنهاد بعدی کتاب «عمو غلام»، اثر عبدالحسین وجدانی است که شامل 12 داستان کوتاه است که طی سالهای دهه 40 شمسی در مجله «یغما» به چاپ رسیده است. یکی از نقاط قوت کتاب نثر روان و جذابش است که به تعبیر استاد جمالزاده تمام و کمال ایرانی است. داستان «خسرو» از این مجموعه را شاید کمتر کسی باشد که نخوانده است داستانی که در سالهای دبیرستان حسابی همه را درگیر خودش کرده بود، داستان مرد و نامرد. سومین کتاب پرفروش امیرکبیر مجموعه هشت جلدی «قصههای خوب برای بچههای خوب»، اثر مهدی آذریزدی است که شاید در کمتر خانهای نباشد.
از غرفه امیرکبیر بیرون میآیم و به سمت غرفه انتشارات سروش میروم، جلال جلالی کارمند انتشارات سروش روی صندلی نشسته است و یکی از کتابها را ورق میزند. به او نزدیک میشوم و بعد از سلام و احوالپرسی معمول، سراغ کتابهای پرفروش قدیمی را میگیرم. او توضیح میدهد که بیشتر مخاطبان سروش علاقهمندان کتابهای سینمایی و هنر هستند اما در بین همین کتابها، اثر «دختران آفتاب» که یک داستان مذهبی است فروش خوبی دارد.
در سومین گام سری به نشر آگه میزنم. کاوه اکبری، مسئول فروش کتابهای حوزه ادبیات در غرفه این نشر، کتابهای «نامها و سایهها» و «باقیمانده»، اثر محمد رحیم اخوت را معرفی میکند. «نامها و سایهها» در سال 82 دو جایزه «یلدا» و «مهرگان» را کسب کرد و بهعنوان بهترین داستان سال معرفی شد و طبیعی است که هنوز پرفروش باشد.
علی باقرزاده، مدیر غرفه نشر توس در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران داخل غرفه ایستاده و گاهی به پیشخان نزدیک میشود و به فروشندهها کمک میکند. او میگوید هنوز که هنوزه «خانه ادریسیها»، اثر غزاله علیزاده در صدر فروش این نشر قرار دارد و کتابهای «آتوسا»، اثر هلن افشار و «صخره ماه» اثر مهستی گنجهای که رمانی درباره سرگذشت نویسنده است در جایگاههای بعدی فروش هستند. باقرزاده میگوید که استقبال از شاهکار غزاله علیزاده بینظیر است و تقریبا هر کسی که به غرفه ما سر میزند این کتاب را تهیه میکند.
پسر جوان و پرانرژیای در مقابل نشر کارنامه ایستاده است. هر بار که از کنار دفتر این انتشارات یا از کنار غرفهاش میگذرم دلم میخواهد داخل بروم و سلام و علیکی با محمد زهرایی داشته باشم. پنج سال گذشته است اما نمیخواهم باور کنم که او دیگر بین ما نیست. به سمت پسر جوان میروم، خودم را معرفی میکنم. اسمش امیرحسین آقاجانی است. کتابهای «سیاه مشق»، «تاسیان» و «بانگ نی» استاد ابتهاج را در مقابلم میگذارد و میگوید که از آثار پرفروش است. همچنین کتاب «از این لحاظ» نجف دریابندری را معرفی میکند؛ کتابی که نجفدریابندری در آن تمام مقدمههایی که بر آثار ترجمه شده نوشته را آورده است. با امیرحسین دوست شدهام اما زمان کم است و باید سری هم به سایر غرفهها بزنم.
هانا کریمیان مثل همیشه با شور و هیجان خاصی در داخل نشر نگاه حضور دارد و مشغول معرفی کتابهای این نشر به مخاطبان روبهروی غرفه است. او دو اثر «شوهر آهوخانم»، اثر علیمحمد افغانی، «چشمهایش»، اثر بزرگ علوی و دو کتاب «ترسولرز» و «عزاداران بیل» اثر غلامحسین ساعدی را در صدر فروش معرفی کرد.
غرفه نگاه بسیار شلوغ است و بهترین زمان برای مصاحبه با مخاطبانی است که به نمایشگاه آمادهاند، نسیم تقوی که 23 سال دارد، از 15 سالگی مشتری پروپاقرص نمایشگاه است. او برای هفتمینبار است که رمان «چشمهایش» را میخرد. دلیلش را جویا میشوم و در جواب میگوید: «من عاشق این رمان هستم و بارها آن را به دوستانم معرفی کردم. به نظر من نگاه بزرگ علوی به زن در دهه 30 بسیار جذاب است و به ما میفهماند که او حدود 70 سال پیش چه نگاه روشن و بازی داشته است. من برخی مواقع این کتاب را به عدهای معرفی میکنم اما میدانم که نمیخرند، بنابراین کتاب خودم را به آنها میدهم که اکثر آنها بعد از خواندن اثر، کتاب را پس نمیدهند و پیش خودشان نگه میدارند. بنابراین هر سالی که به نمایشگاه میآیم این کتاب را میخرم.»
دو غرفه آن طرفتر، غرفه انتشارات نی است، به آنجا میروم. «تاریخ بلعمی» با کوشش دکتر محمد دهقانی جزو پرفروشهاست. البته بحث ما ادبیات گذشته است اما مردم در این غرفه مثل نقلونبات «از سردوگرم روزگار»، خاطرات احمد زیدآبادی را میخرند.
تعداد غرفههای مورد نظرم از میانه گذاشته است. به غرفه کتاب محبوبم میروم تا سراغی از پرفروشهای انتشارات فرهنگ معاصر بگیرم و ببینم اثر محمود دولتآبادی در چه وضعیتی است. 10 جلدی «کلیدر»او در صدر فروش است؛ همچنین کتاب «داییجان ناپلئون» ایرج پزشکزاد نیز وضعیت مناسبی دارد و مردم با اسم به دنبال این دو اثر میروند.
تعداد غرفهها زیاد است و زمان بازدید محدود. خودم را به سرعت به غرفه مروارید میرسانم. نعیمه پوردهقان، فروشنده رمانهای ایرانی با حوصله زیاد در حال معرفی کتاب «کارت پستال»، اثر روحانگیز شریفیان است که این روزها به چاپ هشتم رسیده، رمانی که توانست در سال انتشار سروصدای بسیار زیادی ایجاد کند و برنده جایزه گلشیری شود. پوردهقان دو اثر دیگر از شریفیان یعنی «چه کسی باور میکند» و « روزی که هزار بار عاشق شدم» را نیز معرفی میکند؛ دو کتابی که آنها نیز جوایزی مانند گلشیری را کسب کردهاند. این فروشنده کتاب «ماهیها در شب میخوابند»، اثر سودابه اشرفی را که برنده جایزه صادق هدایت و گلشیری شده است را نیز به عنوان آخرین اثر معرفی میکند.
مگر میشود سراغی از نویسندگان دهههای گذشته گرفت اما وضعیت کتابهای احمد محمود را جویا نشد. بنابراین به سمت انتشارات معین حرکت میکنم. احمدرضا صالحی، مدیر انتشارات معین به داخل غرفه دعوتم میکند. او میگوید که استقبال از آثار احمد محمود بسیار خوب است و رمان «مدار صفر درجه» در صدر فروش قرار دارد، رمانی جذاب از این نویسنده جنوبی که در اهواز میگذرد. صالحی همچنین کتاب «شما که غریبه نیستید» اثر هوشنگ مرادی کرمانی را بهعنوان دیگر اثر پرفروش این انتشارات معرفی میکند.
به سمت غرفه ایبنا حرکت میکنم و با خودم فکر میکنم که اگر احمد محمود، غزاله علیزاده، بزرگ علوی و نویسندگانی از این دست در نمایشگاه حضور داشتند چه اتفاقی رخ میداد و با توجه به استقبال این روزهای جوانان از کتاب، صف تا کجا پیش میرفت. کمکم به روزهای پایانی نمایشگاه نزدیک میشویم، از طرفی بسیار خسته شدهام و از طرفی دوست ندارم این روزها تمام شود، زیر لب شعری از صائب را زمزمه میکنم و به سمت منزل میروم؛ «نیست کاری به دو رویان جهانم صائب/ روی دل از همه عالم به کتاب است مرا.»
نظر شما