دایم مشغول مطالعه بودند
تا آنجا که من به یاد دارم امام همیشه مشغول مطالعه بودند و از منزل بیرون رفتنشان برای تدریس در مسجد سلماسی قم بود. عصرها یک ساعت و نیم به غروب مانده میرفتند برای درس و برمیگشتند و صبحها برای درس پیش از ظهر میرفتند و باز برمیگشتند. شب بعد از شام میخوابیدند؛ اما بعد از نماز صبح برای مطالعه بیدار بودند. [1]
تا ظهر یک کلمه حرف نمیزدند
مکرر میشد که صبح تا ظهر خدمت امام در اتاق مینشستیم و امام تا سر ظهر مطالعه میکردند و یک کلمه حرف نمیزدند مگر اینکه از ایشان سؤالی میشد که به اندازه سؤال جواب میدادند و جز اذان ظهر هیچ چیز مانع مطالعه ایشان نمیشد. اللهاکبر اذان که شنیده میشد امام قلم را زمین میگذاشتند و آماده نماز میشدند. [2]
به درسشان خیلی مقیّد بودند
خانم مصطفوی: مادرجان شنیدم عروسی شما در ماه مبارک رمضان بود، در حالی که رسم نیست در ماه رمضان ازدواج کنند. چرا؟
همسر امام: چون درسها تعطیل بود.
خانم مصطفوی: یعنی حضرت امام تا این حد به درس مقید بودند که حتی برای ازدواجشان حاضر به تعطیل کردن درس نبودند؟
همسر امام: بله آقا به درسشان مقید بودند. میگفتند چون درسها تعطیل است. (وقت برای ازدواج مناسب است.)[3]
نظم مطالعاتی امام تغییرناپذیر بود
جریان شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی نه تنها در حالات روحی و فکری، بلکه در نظم برنامه روزمره امام اثر نگذاشت. ایشان ساعتی از روز را برای مطالعه کتابهای جدیدی که به دستشان میرسید اختصاص داده بودند و به عنوان مثال تمامی کتابهای مرحوم دکتر شریعتی را مطالعه میکردند و بهخصوص به آثار آقای مطهری بسیار علاقه داشتند و آثار ایشان و آقای طالقانی را قبول داشتند. در مورد کتابهای دکتر شریعتی نیز معتقد بودند آنقدرها که به این آثار اعتراض و حمله میشود، بی مورد است و تا این حد انحراف در میان آنها وجود ندارد. خاطرم هست که در آن ایام کتاب «طلوع انفجار» حاج سید جوادی را مطالعه میکردند. حاج احمد آقا میگفت: وقتی امام از تشییع جنازه فرزندشان بازگشتند، ساعت مطالعه کتابهای روزمره شان بود. کتاب «طلوع انفجار» را باز کردند و به مطالعه آن پرداختند. [4]
یک بار ندیدیم مهمانی بروند
امام کلاً برنامه زندگیشان وفق نمیداد با آقایانی که در زمان ایشان زندگی میکردند، یعنی احیاناً تمام آقایان در آن زمان مسجد میرفتند، پیش نماز بودند، محرم و صفر میرفتند، روضهخوانی میکردند، ماه رمضان میرفتند روضهخوانی بالاخره از این جور برنامهها داشتند؛ اما امام این طور نبودند، فقط خودشان بودند و خودشان، تنها کاری هم که میکردند، مطالعه بود و اهمیّت این کار را در عمل به ما نشان میدادند. ما هیچ وقت ندیدیم که ایشان پیشنماز باشند، البته اگر وقت نماز کسی میرفت و پشت سر ایشان میایستاد که میایستاد، حالا چرا این جور نبود؟ برای اینکه بیشتر وقتشان را گذاشته بودند روی مطالعه.
یادم هست ما شاید ده پانزده سال تمام تابستانها که تعطیل می شدیم – به جهت آنکه کوچک بودیم و هوای قم هم گرم بود – برای اینکه گرما ما را اذیت نکند و در ضمن خودشان هم آسایشی داشته باشند برای کار و مطالعه – تمام تابستانها، ایام سه ماهه تعطیلی – ما را یا به «درکه» و یا به «محلات» و از این جور جاها میبردند. در این مدت یک بار نشد که ما ببینیم ایشان یک جا بروند میهمانی و یا یک روز بروند خیابان. در گاراژ به اصطلاح پیاده که میشدند و به منزلی وارد میشدند، صبح این طرف حیاط فرش میانداختند و مشغول کار بودند تا آفتاب میآمد جلویشان و دیگر موقعی میرسید که با آمدن آفتاب وقت وضو و نماز و ناهار و استراحت بود. عصر دوباره آن طرف حیاط باز همان فرش را میانداختند و مشغول کار بودند. و بدین گونه عملاً به ما نشان میدادند که تا چه حد باید کار و کوشش کنیم. [5]
گاهی پشت کتابها دیده نمیشدند
امام را از موقعی که به یاد دارم میان کتابهایشان میدیدم. گاهی اوقات میشد وقتی برای چای بردن به اتاق ایشان میرفتیم، میدیدیم کتابهای زیادی را نیمه باز در اطرافشان چیده و مشغول مطالعه هستند. کتابها به قدری زیاد بود که خودشان پشت کتابها دیده نمیشدند. امام اکثر اوقات در خانه بودند و همیشه مشغول مطالعه و تنها یک ساعت و نیم به غروب مانده برای تدریس از منزل بیرون میرفتند. [6]
اکثر داستانهای معروف را خواندهاند
این روزها امام نمیرسند که کتابهای داستانی و این طور چیزها را بخوانند. آن چیزی که من گفتهام این است که امام در زمان قدیم مثلاً نجف که بودند واقعاً شاید در روز صدها صفحه کتاب میخواندند، کتاب قصه یا مسایل اجتماعی، چندتا کتاب میآوردند بیست صفحه از این، ده صفحه از آن، پانزده صفحه از آن، ایشان اکثر داستانهای معروف را خواندهاند؛ حالا چه کتابهایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نهرو، چه کتابهای تاریخی، کتابهایی مثل «شوهر آهو خانم» را از اول تا آخر خواندهاند! میخواهم بگویم امام از این سبک چیزها میخواندند. [7]
خیلی مطالعه می کردند
امام خیلی مطالعه میکردند. شاید بتوانم بگویم که همه کتابهای کسروی را مطالعه کرده بودند. همه کتابهای عرفانی را خوانده بودند. آن موقع که مطالعه مجلات و مقالات روزنامهها معمول نبود، اهل مطالعه این گونه مطالب بودند. [8]
مطالعه را دوست دارند
امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه میکنند که چشمشان خسته میشود. یادم هست در ایام تعطیلی که تابستانها به یکی از شهرها و یا تهران میآمدیم به قدری کتابهای متنوع مطالعه میکردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه میکردند درمیآمد. اکثر نوشتههای نویسندگان بزرگ جهان را خواندهاند. چه در زمینههای اجتماعی و چه سیاسی، پر مطالعهترین روحانی بودند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کردهاند و تاریخ مشروطه را خوب میدانند. [9]
روزنامه چه شد؟
امام برای اینکه بیشتر با جریانات داخلی و خارجی سر و کار داشته باشند بیشتر ساعتهای خود را به مطالعه میگذرانند؛ یعنی شاید حداقل روزانه هشت ساعت مطالعه میکنند که ابتداییترین آنها خواندن تمام روزنامههای صبح و عصر است و جالب است که اگر پنج دقیقه از وقت آمدن روزنامهها بگذرد پشت در میآیند و میفرمایند: «روزنامهها چه شد؟» [10]
تنوع در مطالعه
مطالعات تاریخ یا تفسیر و کتابهای اخلاق و روایات نیز در برنامه کار امام است و گاهی امام مطالبه این نوع کتابها را مینمایند و در فرصتهای لازم از آنها استفاده میکنند. [11]
گاهی ده دقیقه امام را میدیدم
در زمان مرجعیت آقای بروجردی که امام مسؤولیت رهبری مبارزه را نداشتند، آن قدر مشغول مطالعه و درس بودند که ما فقط سر ناهار یا گاهی ده دقیقه سرشب، ایشان را میدیدیم. [12]
بعد از نماز دیگر نمیخوابند
من تا یادم هست زمان مطالعه امام از زمان تفریح و کار ایشان جدا بود. چون اصلاً امام آدم منظمی هستند و در تمام کارها نظم دارند، طبیعتاً در مطالعه هم نظم دارند. من از دوران بچگی یادم است که ایشان مطالعه میکردند. از صبح که ما بیدار میشدیم ایشان را بیدار میدیدیم مادرمان میگفتند ایشان نماز که میخوانند دیگر نمیخوابند. [13]
توی کتابها دیده نمیشدند
مطالعه امام، خیلی زیاد بود. من واقعاً وقتی وارد اتاق میشدم، میدیدم توی کتاب گم هستند. ایشان نشسته بودند و یک میز جلویشان بود. به بلندی یک متر دورشان کتاب بود که ایشان اصلاً گم بودند توی این کتابها. شاید مثلاً بعضیها شوخی می کردند، می گفتند: هنوز آقا بلند نشدند از جایشان، دوستان که می آمدند آقا را ببینند همیشه توی آن اتاق بودند. فقط وقتی چای میخواستند با قاشق میزدند توی نعلبکی یا به استکان چایی. موقع غذا بلند میشدند میآمدند.[14]
یا در حال عبادت بودند یا مطالعه
بعد از آمدن امام به نجف، مدتی طول کشید که خانوادهشان آمدند. امام در خانهای محقر و اجارهای سکونت داشتند که در یک قسمت خودشان مینشستند و قسمت دیگر هم حکم بیرونی را داشت. در مدت شبانه روز واقعاً امام یا در حال عبادت و یا در حال مطالعه بودند. این کار منظم ایشان، درس بزرگی برای آنهایی بود که به بیرونی امام رفت و آمد داشتند و وضع امام را از نزدیک میدیدند. [15]
یکسره مشغول مطالعه بودند
زمانی که سن امام از پنجاه سال تجاوز میکرد گاهی شش ساعت پی در پی مطالعه میکردند. در سال 1370 ه-ق برابر با 1330 ه.ش. سه ماه تابستان را در محلات گذراندند. در این مدت پس از صرف صبحانه از ساعت شش تا دوازده مشغول مطالعه میشدند. و هرگاه نوعی خستگی و یکنواختی در کار خود احساس میکردند، خود را به نگارش اندیشههاشان سرگرم میکردند. [16]
سفارش به مطالعه پرتوی از قرآن
امام خواندن کتاب «تفسیر پرتوی از قرآن» مرحوم آیتالله طالقانی را به اینجانب توصیه فرمودند. روزی دیدم مرحوم حجتالاسلام حاج آقا سید مصطفی خمینی هم «پرتوی از قرآن» میخوانند. ایشان هم گفتند امام خواندن این کتاب را به من سفارش فرمودهاند. [17]
نیمه شب صدای قلم و کاغذ میآمد
امام در 24 ساعت چهار ساعت بیشتر نمیخوابیدند. ساعت یازده برای استراحت به رختخواب میرفتند، ولی ساعت سه بعد از نیمه شب متوجه میشدیم که صدای قلم و کاغذ از اتاقشان میآید. روزنامههایی را که ترجمه کرده بودند و به علت کثرت کار در روز وقت نمیکردند مطالعه کنند، آخر شب باید آماده میبود تا در ساعاتی که خودشان تنظیم کرده بودند، به مطالعه و رسیدگی به آنها بپردازند. [18]
[2] . آیتالله مسعودی خمینی – سخنرانی در جبهه جنوب، آرشیو مؤلف.
[3] فصلنامه ندا – ش 12، ص 17.
[4] حجةالاسلام والمسلمین دعایی – روزنامه اطلاعات – 3 / 8 / 59. مرحوم جلال آل احمد در یکی از خاطرات دیدارش با امام می نویسد که با کمال تعجب مشاهده کردم کتاب غربزدگی ام که تازه چاپ شده بود نزد ایشان است که آن را مطالعه می کردند به آقا عرض کردم این چرت و پرتها اینجا چکار میکنند!
[5] زهرا مصطفوی – پا به پای آفتاب (جدید)، ج 1، ص 195.
[6] فریده مصطفوی – روزنامه اطلاعات – 11 / 12 / 60.
[7] حجةالاسلام والمسلمین احمد خمینی – پیام انقلاب – ش 60، ص 24.
[8] آیت الله صادق خلخالی.
[9] حجةالاسلام والمسلمین سید احمد خمینی – دلیل آفتاب، ص 163.
[10] حجةالاسلام والمسلمین انصاری کرمانی – پیام انقلاب – ش 50، ص 27.
[12] فریده مصطفوی، پا به پای آفتاب (جدید)، ج 1، ص 164.
[13] زهرا مصطفوی، همان، ص 196.
[14] صدیقه مصطفوی – سروش – ش 476، ص 11. [15] حجةالاسلام والمسلمین عباسعلی عمید زنجانی – پا به پای آفتاب – ج 4، ص 38.
[16] آیتالله جعفر سبحانی.
[17] . حجةالاسلام والمسلمین دعایی – روزنامه کیهان – 18 / 11 / 59.
[18] مرضیه حدیده چی – پا به پای آفتاب (جدید)، ج 2، ص 141.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 1، به کوشش غلامعلی رجایی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 328-342
نظر شما