شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۴
نباید چهره بزرگان معنوی را به دلخواه عرضه کنیم!

غلامرضا خاکی معتقد است: هر موجود خيالي که بدون بهره‌گیری از مستندات تاریخی ساخته شود، تصویر واقعی همان کسی نيست كه در دل تاريخ خوابيده است، ما نباید گزینشی و به دلخواه چهره بزرگان معنوی ( یا حتا شخصیت سیاسی تاریخ را) بپیراییم و بیاراییم و عرضه کنیم و با منبع تاریخی چون سند و با روش علمی برخورد کنیم .

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)  کتاب «کیمیا پرورده حرم مولانا» کتابی تحقیقی، تحلیلی و تاریخی برای روشن‌ترکردن ابعاد زندگی شمس و ماجراهای قونیه  در ایام حضور اوست، همچنین شیوه ارتباط او با مولانا و اطرافیانش و  چند و چون و عاقبت رابطه شمس تبریزی با کیمیا که دختری از پروردگان حرم مولانا در این کتاب با ارجاع به منابع مستدل آورده شده است. با توجه به اختلاف‌نظرهای فراوانی که در این باره وجود دارد و به مناسبت انتشار این کتاب گفت‌وگویی با غلامرضا خاکی مولف این کتاب انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

رمان‌هایی در ایران در سال‌های اخیر با موضوع مولانا و زندگی او ترجمه و منتشر شده‌اند، تفاوت کتاب شما با آنها در چیست؟
آنچه درباره زندگی مشترک شمس با کیمیا در ایران هست رمان است و زاییده تخیل خلاق نویسندگان آنها و ارزش مستند تاریخی ندارند. متاسفانه عده‌ای به این نکته توجه نداشته و این رمان‌ها را واقعیت تاریخی پنداشته‌اند.

کمی درباره ساختار کتاب توضیح بدهید ؟
پس از دیباچه‌ای انتقادی درباره وضعیت پژوهش درخصوص شمس و مولانا، در سه فصل اول، خواننده مختصری برای شناختن شمس و ارتباطش با مولانا خواهد خواند؛ اینها مقدمه‌هایی هستند برای فصل چهارم که چگونگی و عاقبت رابطه او را با کیمیا، و روایت‌ها و تفسیرها را در این باره بررسی می‌کند. فصل پنجم جست‌و‌جویی است درباره سرنوشت خود شمس. البته آقایان کزازی؛ سبحانی و سالاری‌نسب هم یادداشت‌هایی بر کتاب نوشته‌اند که روشنگرانه است.

در این کتاب سعی شده چه ابهام‌هایی روشن شود و روش شما در تالیف آن چه بوده است؟
در این کتاب، با واکاوی منابع اصلی و درجه اولی که با موضوع  زندگی مشترک شمس و کیمیا پیوند دارند، ابعاد موضوع بررسی و تلاش شده با پیش نهادن اطلاعات مستند و استوار تاریخی، خواننده در نتیجه‌گیری یاری داده شده و با پیش نهادن پرسش‌ها و فرض‌های تازه ترغیب می‌شود تا در مشهورات بازنگری کند.




منابع شما در نگارش این کتاب چه بوده؟
مقالات شمس، مناقب العارفینِ افلاکی؛ رساله در مناقب خداوندگار نوشتۀ سپهسالار، مکتوبات مولانا، مولویه بعد از مولانا، مثنوی، دیوان شمس...

آیا در همه این منابع نام کیمیا به عنوان همسر شمس تبریزی آمده؟
خیر در هیچ یک از آثار مولوی خبری از کیمیا نیست. بلکه فقط در مقالات شمس، مناقب العارفین افلاکی، و رساله سپهسالار اشاره‌هایی شده و جالب است که سلطان ولد پسر مولانا  نیز که جزییات زندگی شمس و مولانا را سروده به این موضوع اشاره‌ای نکرده است . در این میان جمله‌هایی از شمس در مقالات، هم از علاقۀ شمس به کیمیا پرده برمی دارد، هم از وجود کشمکش‌هایی میان این داماد پیر و آن عروس جوان خبرهایی می‌دهد.

چرا شما این عنوان پرورده حرم مولانا را به نام کیمیا افزوده کرده‌اید؟
برای اینکه پاره ای گمان برده‌اند کیمیا دختر مولانا بوده و عده‌ای دیگر نیز دخترخوانده او یعنی دختر کراخاتون زن دوم مولانا . اما آنچه مسلم و مستند است این است که  افلاکی در کتاب مناقب العارفین از او با عنوان «پرورده حرم مولانا» یاد می کند. این پرورده می‌تواند معنای خدمتکار یا کنیزی نیز داشته باشد که خانه‌زاد مولانا بوده یا از کودکی در آنجا بزرگ شده باشد.

پس کیمیا دختر کراخاتون نبوده؟
به نظر من نه. زیرا اشارتی در مقالات هست که شمس خود چیزی نداشته و گویا تامین مبلغ شیر بها و دادن مهریه هنگام طلاق کیمیا، مولانا را دچار مشکل کرده است.

آیا شما به محتوای کتاب‌هایی  که درباره کیمیا در بازار نشر ایران هست هم پرداخته‌اید؟
بله، اولین بار پس از چاپ اول کتاب «کیمیا خاتون» نوشته خانم قدس به این موضوع پرداختم و در قالب چند سمینار و سخنرانی تلاش کردم حقیقت تاریخی موضوع را  شرح دهم و بر کتاب «دختر رومی» نیز مقدمه نوشتم. افزون بر نشان دادن منابع تاریخی در خود متن کتاب، در قالب سه پیوست به آن دو رمان و همچنین «ملت عشق» نیز به کوتاهی از نظر محتوایی (نه نقد ساختاری ) نیم نگاهی شده است.

چرا نیم نگاه؟
زیرا اگر به نقد کامل آنها می‌پرداختم از هدف اصلی کتابی که می‌نوشتم باز می ماندم. البته در مرکز فرهنگی شهر کتاب و چند جای دیگر، در  چند جلسه به این کتاب‌های مورد بحث با حضور همکارانی دیگر پرداخته‌ام که در آرشیو آنجا موجود است.

آیا به راستی شمس تبریزی کیمیا را خفه کرد و گریخت؟
برای پاسخ به این سوال باید کتاب را خواند اگر کوتاه بگویم این است که در مناقب صحبت از ناراحتی شمس در بی خبر رفتن کیمیا به باغ است. کیمیا که از باغ بر می‌گردد و گردن درد می‌گیرد و سه روز بعد می‌میرد. در این داستان هیچ اشاره‌ای به کتک کاری کیمیا نیست. من در کتاب با آوردن نمونه‌های دیگر نشان داده‌ام که راویان نامعلوم بعد از نیم قرن در کتاب مناقب خواسته‌اند بگویند هر که با شمس درافتاد ورافتاد و او این قدرت را داشته که از راه دور آدم ها را بکشد. در حالی که شمس در مقالات گزارش می‌دهد که کیمیا مریض است و دارو نمی‌خورد و من نمی‌توانم کرامت کنم تا او بهبود یابد. این شمس در کتاب مناقب فقط قدرت آدم‌کشی از راه دور داشته است آن هم نه با دست بلکه فقط با ناراحت شدن از آنان. کیمیا هم یکی از اینها بوده که داستان‌های هر یک نقد محتوایی شده است.

سرانجام نگفتید که سرنوشت کیمیا چه شد؟
از محتوای منابع بر می‌آید که کیمیا از شمس جدا شده سپس در ایامی که شمس در قونیه بوده فوت می کند. برای این نکته شاهد‌هایی هست از جمله اظهار نظر شمس در مقالات که می گوید: خدایش بیامرزد چه خوشی‌ها به ما داد.

آیا نکته ای در پایان دارید که بیافزایید؟
هر موجود خيالي که بدون بهره‌گیری از مستندات تاریخی ساخته شود، تصویر واقعی همان کسی نيست كه در دل تاريخ خوابيده است، ما نباید گزینشی و به دلخواه چهره بزرگان معنوی ( یا حتا شخصیت سیاسی تاریخ را) بپیراییم و بیاراییم و عرضه کنیم. با منبع تاریخی چون سند و با روش علمی برخورد کنیم زیرا منبع تاریخی هرچه هست ادعای آن دارد که داستان‌سرایی خیالی نیست، حتا کتاب‌های مناقب‌هایی که ساخته و شنیده مریدان درباره پیران خود هستند برای نگارندگانشان عین واقعیت هستند و ادعای واقع نمایی دارند و با هدف رمان نوشته نشده‌اند. اگر چه امروز ما با نگاه نقاد بخشی از آنها را زاییده خیال گویندگان باورمند و نگارندگان آنها بدانیم.

 خوب این کتاب‌هایی که در بازار ایرانند رمانند. بر اینها چگونه می‌توان نقد وارد کرد؟ 
درست است. ادعای نویسندگان این رمان‌ها متکی بودن به اسناد تاریخی است. حتی پاره‌ای از آنها ذکر منبع هم کرده‌اند و ادعای دستیابی به نسخ ناشناخته قدیمی. در مجموعه روش‌های نقد؛ نوعی نقدی داریم به نام «نقد اخلاقی». یعنی اینکه نباید به شخصيت‌هاي تاريخي نسبت‌هايي بدهيم كه هيچ سند دقيق و روشن و مستندي براي آن وجود ندارد و از  نام و علاقه مردم به آنان استفاده کنیم. حتا اگر نویسنده‌ای اعلام کند تشابه نام‌ها، اتفاقی بوده آنگاه این سوال پیش می‌آید که تو از میان این همه نام و مکان که هست اگر قصد خاصی نداری چرا آن این بزرگ محبوب را برگزیده‌ای که مردم درباره آن برداشت  و باور خاصی دارند؟! درست است که ابعادی از واقعيت، می تواند خيال‌انگیز باشد و مایه هنرورزی شود، اما آیا ما مجازیم در قالب رمان به کسی که عده‌ای او را ولی خدا می‌دانند و در آموزه‌هایش راه نجات را می‌جویند  نسبت‌هایی بدهیم که مايه تنفر از او بشود؟ بله می‌توان درباره بزرگان بررسی تاریخی مستند و افشاگری کرد اما نه با خیال نسبت داد و مدعی شد که اسرار وجود بزرگان وادی عرفان را شناسایی و از چهره پنهان آنها پرده‌برداري كرده‌ایم، مساله این است. نباید به نام آزادی بیان و با ابزارهای هنری در روزگاری که مردم حوصله کندوکاوهای علمی ندارند ، مایه تحریف واقعیت تاریخی شد و بدون توجه به قواعد اخلاقی از رمان خود چونان «منبع تاريخي» دفاع کنیم.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها