چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۹
حافظ بیش از آن که عارف باشد خیامی است/ رد پای ربایی‌های خیام  را در «بوف کور» پیدا کردم

فیض شریفی که جدیدترین اثرش با نام «خیام و پساخیامیان» به تازگی منتشر شده و به چاپ سوم رسیده است می‌گوید: شما به ربایی‌های عطار، مولوی، سعدی و حافظ نگاه کنید، خیلی ضعیف است. حافظ هم بیش از آنکه عارف باشد خیامی است. از ترس‌اش این اندیشه را با عرفان آغشته کرده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یکی از موضوعاتی که کمتر در صنعت نشر ما به آن توجه می‌شود، انتشار آثار پژوهشی و تطبیقی است؛ چراکه معمولا چاپ چنین کتاب‌هایی به دلیل استقبال نه‌چندان زیاد مخاطبان، سود مالی برای ناشر ندارد. فیض شریفی یکی از آن افرادی است که در سال‌های گذشته تلاش‌های بسیار زیادی در این حوزه انجام داده است و آثار بسیار ارزشمند و پرفروشی نیز درباره شعر و شاعران منتشر کرده است. او به تازگی دست به انتشار کتاب «خیام و پساخیامیان» زده که این اثر از سوی موسسه انتشارات نگاه راهی بازار نشر شد. این کتاب نگاهی به تاریخچه سرایش رباعی و رباعی‌سرایان دارد. در همین راستا گفت‌وگویی را با فیض شریفی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
در ابتدا توضیح مختصری درباره کتاب «خیام و پساخیامیان» به ما بدهید. همچنین برای مخاطبان ایبنا توضیح دهید که با چه دغدغه‌ای به سراغ نگارش این اثر رفتید؟
نخستین دغدغه برای نگارش کتاب «خیام و پساخیامیان» کمبود شدید نقد فلسفی بومی در ایران است. دیگر این است که هرازگاهی می‌بینیم که بنگاه‌های فرهنگی و بعضی ناشران که کتاب‌های فلسفی چاپ می‌کنند گاهی ژیژک گاهی دریدا و گاهی فوکو و هوسرل زمانی سوسور و هایدگر و هولدرلین را علم می‌کنند و در مطبوعات درباره آنها مانور می‌دهند و با نثرهای ترجمانی ناقص فلسفه این نظریه‌پردازان را به بازار ارائه می‌کنند. وقتی این کتاب‌ها را می‌خوانید مثل این که فیلم سه ساعته‌ای را تماشا کرده‌اید اما ده دقیقه از آن فیلم را متوجه شده‌اید.

پیشترها هم در دهه 40 ژان پل سارتر و نظریه اگزیستانسیالیسم علم شد که در بعضی از آثار نمایشی و داستانی بهمن فرسی و نعلبندیان و ساعدی رد پای اندیشه معناباختگی را می‌دیدید که ترجمه شده بود «نیهیلیسم یا پوچ گرایی» و دیگر اینکه نظریات فلسفی بعد از فتوای امام محمد غزالی به پستو‌ها رفت. او در کتاب «تهافت الفلاسفه» امر بر قتل فیلسوفان داد که یکی از آنها خیام بود. چون خیام در دربار سلجوقیان ارج و قربی داشت از پس‌اش بر نیامد. خیام منجم و ریاضیدان دربار بود و با ملکشاه رفیق بود. بعد از مرگ خیام و فردوسی، فلسفه در ایران به تقریب تعطیل شد و اگر چند شاعر خیامی چند رباعی می‌گفتند از ترس آن را منسوب می‌کردند به خیام تا مورد پیگرد دربار و خانقاه قرار نگیرند.

من در این کتاب رد پای نظریات خیام را از هوراس و اپیکوریان تا امروز بررسی کرده‌ام . بیشتر دنبال این نظریه کمیت یعنی کوتاهی عمر و کیفیت و نحوه زندگی و برخورداری از باده‌های شادمانی در این جهان خراب هستم. به همین دلیل تاثیر خیام بر حافظ‌، نیما وبوف کور هدایت‌، نصرت رحمانی‌، ایرج زبردست و ایرج صف شکن را بررسی کرده‌ام.
 
دلایل اهمیت پرداختن به خیام و شعرش چیست؟ اصلا بازار امروز کشش کار روی چنین آثاری را دارد؟
دلیل اهمیت خیام این است که جوانان ما از بیم عقرب جراره مصائب و معضلات اجتماعی به مار غاشیه عرفان پسان و ارتجاعی پناهنده می‌شوند. اندیشه‌های خیامی می‌تواند بر آلام آنها پودر آرامش بریزد. کشش را ما در بازار ایجاد می‌کنیم.  همین حالا هم کتاب در عرض یک ماه به چاپ دوم رسیده و اکنون فقط 70 جلد از این کتاب در انتشارات نگاه وجود دارد و باید که این کتاب به چاپ سوم برود.


 
در ابتدای این کتاب اشاره به تاریخ رباعی و رباعی‌سرایان داشتید و از رودکی به بعد به معرفی آنها پرداختید اما درنهایت در کتاب به مقایسه خیام با چهار شاعر پرداخته‌اید. این چهار نفر به چه دلیل انتخاب شده‌اند؟
من یادم رفت که نظریات شخصیت‌های فردوسی را با نظریات خیام بررسی کنم فقط اشارتی کردم. شاعران ما یا درباری و مداح پادشاهان بوده‌اند یا عارفانی بوده‌اند که از بیم مصائب بیرونی به درون خودشان پناهنده شده‌اند. اینها برای جامعه‌ عقب‌مانده ما سم است. برای جامعه آمریکا و اروپا پودر آرامش است. آنها «ربایی یا رباعی» را جدی نمی‌گرفتند. ربایی‌های آنها یا عرفانی است یا بسیار ضعیف است. آنها این قالب را جدی نگرفته‌اند. شما به ربایی‌های عطار، مولوی، سعدی و حافظ نگاه کنید، خیلی ضعیف است. این چند نفری که من معرفی کرده‌ام هم خیامی‌اند و هم ربایی‌های زیبایی دارند. حافظ هم بیش از آن که عارف باشد خیامی است. از ترس‌اش این اندیشه را با عرفان آغشته کرده است. راستی «ربایی» به معنی «ترانه‌های سوزناک و پر تشویش» است. مخترع آن ایرانی‌ها بوده‌اند. عرب‌ها می‌گویند «ترانه‌های ایرانی» اما محققان ایرانی! می‌گویند «رباعی» یعنی چارتایی! بیت هم در اوستایی «بی» بوده. «بی» یعنی «دو تایی ».
 
در آخرین بخش کتاب به ایرج زبردست اشاره کردید. عده‌ای معتقدند که او جان دوباره به قالب رباعی داده است. شما با این موضوع موافق هستید؟
بله. ایرج زبردست جان تازه‌ای به این قالب داد. منتها بیشترش عرفانی یا ناسیونالیستی است که به درد ما نمی‌خورد. شعرهای اخیر او تصنعی است و نیمایی است. می‌نشیند می‌سازد. مثلا بیدل دهلوی می‌گوید «دو عالم یک در باز است و می جویم کلید این جا» و زبردست می‌گوید «در باز و به دنبال کلیدیم هنوز». او اسکیزوفرنی فلسفی دارد و زبردست سطحی. زبردست زیاد مطالعه نمی‌کند. فکر می‌کند اگر ربایی‌هایش را به هدایت، بیضایی، سایه و شجریان تقدیم می‌کند که تبلیغ کند. او اینها را به درستی نمی‌شناسد. من در کتاب «ترانه‌های پرتشویش» او را مطرح کردم. بقیه فقط تعریف‌اش کردند و خراب‌اش کردند. گمراه شد و ایزوله.
 
از شاعران که فاصله بگیریم، صادق هدایت توجه ویژه‌ای به خیام داشته است، به نظر شما نگاه خیامی در آثار او و ادبیات داستانی وارد شده است؟
بله! صادق هدایت یکی از بزرگ‌ترین محققان آثار خیام است. خیلی دقیق بود. کاش بعد از «بوف کور» نقد می‌نوشت. او عکس روی جلد بوف کور را از تصاویری که نقاشان از ربایی‌های خیامی کشیده‌اند، گذاشته است. در یک نقد تطبیقی میان خیام و هدایت رد پای این رمان را در ربایی‌ها پیدا کرده‌ام. منتها هدایت نگاه خیر و شری ندارد؛ خیام دارد. «بوف کور» مانیفست ادبیات معاصر ایران است.
 
در کتاب اشاره‌ای به قالب خیامی در اروپا داشتید. کمی برای مخاطبان ما درباره این قالب صحبت می‌کنید؟
در اروپا یک نوع قالب وجود دارد به نام «ربایی‌های خیامی». فیتزجرالد با ترجمه سروده‌های خیام به شکل آزاد، فلسفه خیامی را در فرانسه و اروپا رواج داد تا جایی که حدود 200 ربایی خیام که در 4 صفحه می‌توانید آن را بنویسید به تیراژ بالا در اروپا فروش رفت و می‌رود. بعضی‌ها می‌گویند فیتزجرالد رایحه‌ای از اندیشه‌های خیام آورده است. بیشتر شعرهای خود اوست. این هم از آن حرف‌هاست که شاعر فرانسوی بیاید شعرهای خود را به نام خیام سند بزند!
 
با همه این تفاسیر در حال حاضر وضعیت رباعی در کشور ما به چه شکل است؟
مستطیل ربایی جای مانور زیاد به شاعر نمی‌دهد. ربایی‌های صف شکن، شکوفه اسفندیاری، محمد حسین شهریاری، اشرف کمانی، محمد قائدی، شاپور پساوند، جمال پیمان، اسماعیل خوئی، جلیل صفربیگی، شیون فومنی، تا آن جایی زیباتر می‌شوند که خیامی باشند. یعنی باید 4 عنصر زبان، خیال، عاطفه و موسیقی هنرمندانه همراه با سه سازه توصیف، سفارش و تعلیل در آن وجود داشته باشد. در مجموع وضع هیچ قالبی مناسب نیست، شاید اوضاع ربایی بهتر باشد.
 
به‌عنوان آخرین سوال چرا در ایران تفاوت بین رباعی و دوبیتی چندان رعایت نمی‌شود و ما می‌بینیم که دوبیتی به جای رباعی منتشر می‌شود؟
وزن غالب ربایی «مستفعل مستفعل مستفعل فع» و وزن دوبیتی «مفاعیلن مفاعیلن فعولن» است. ربایی معمولن فلسفی است ولی دوبیتی عاشقانه و صمیمانه است. وقتی می‌خواهید فوتبال بازی کنید باید قوانین آن را رعایت کنیم؛ آنهایی که رعایت نکنند از بازی اخراج می‌شوند.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • ۱۴:۲۱ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۳
    دوستان عزیز رباعی درست است نه «ربایی»! درباره رباعی های زبردست بی انصافی شده است.لطفا منصفانه نقد کنید نه اینکه یکبار به اوج برسانید و یکبار به حضیض!
    • ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۴
      اگر مصاحبه را مطالعه کنید متوجه می شوید چرا آقای فیض از کلمه ربایی استفاده کردند
  • رضا خوشدل ۱۰:۱۷ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۹
    ربايي؟؟؟؟؟؟ بگذاريد خيام و حافظ در گور خويش آسوده بخوابند
  • ۱۸:۲۰ - ۱۳۹۷/۰۴/۰۶
    رباعی
  • ۰۱:۴۲ - ۱۳۹۷/۰۴/۱۴
    اگر همه با دیدگاه های مثبت همجون فیض شریفی به شاعران معاصر داشتند حتما با اتفاق های تازه در ادبیات روبرو می شدیم و در آینده عصری افتخارآفرین بودیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها