بررسها چگونه کتاب انتخاب میکنند؟
کارشناسی نشر، آفتابه خرج لحیم کردن است/ سلیقههای ادبی پفکی شده است
شهرام اقبالزاده معتقد است کارشناسی نشر، کاری پرمسئولیت، وقتگیر و کم درآمد است و اگر از جنبه فرهنگی آن بگذریم، آفتابه خرج لحیم کردن است.
با توجه به اینکه شما سالها به عنوان کارشناس نشر در انتشارات مختلف فعالیت داشتهاید، معیارهای انتخاب و گزینش آثار در طول سالها چه تغییر و تحولاتی داشته است؟
به عنوان کارشناس نشر، باید بگویم با پیروزی انقلاب اسلامی، شور انقلابی با نیازهای خاص عقیدتی و ایدئولوژیکی که ذوق ادبی هم شکل میداد بر ادبیات کودک و نوجوان حاکم شد و تعدادی از نویسندگان کودک و نوجوان که قبل از انقلاب در این حوزه فعالیت میکردند کنار گذاشته شدند و نوشتههایی که بالای 90 درصدشان آثار تبلیغی و ترویجی و ایدئولوژیک بود تولید میشد و نظارت و هدایت نشر کاملا در دست دولت قرار گرفت و ما هنوزدرگیر این وضعیت بودیم که جنگ هم به آن اضافه شد، به همین خاطرآثاری تولید می شد که در آنها میگفتیم که ما برحقیم و واقعا هم در جنگ برحق بودیم. اما ما باید به نیازهای عاطفی و زیباییشناختی بچهها نیز پاسخ میدادیم ولی ادبیات ما به سوی نیازهای حکومتی و عقیدتی بزرگسالانه رفت و این معیارها بر ادبیات کودک حاکم شد. تااینکه با حضور نهادهای تخصصی مانند شورای کتاب کودک و شکل گیری پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان و کتاب ماه کودک و نوجوان به این سو رفتیم که ادبیات کودک، مقوله و رشتهای مستقل و خلاقانه و تخصصی است و باید در خدمت نیازهای ذهنی و عاطفی و پرورش تخیل و تفکر و عواطف کودکان باشد نه در خدمت سیاستهای روز. اصلا مساله نفی اهمیت این مقولهها، نیست، موضوع نوع نگاه و بینشی است که بر ادبیات حاکم است و این مساله بسیار مهم است و باید از سوی کارشناسان نشر در پذیرش آثار مورد توجه قرارگیرد.
در کارشناسی کتابها اسم نویسنده و مطرح بودنش چقدر برایتان مهم است؟
در گزینش آثار بیش از نام نویسنده یا مترجم به کیفیت کار توجه میکنم. ضمن اینکه نویسندههای مطرح هم برای بازار مهم است اما سعی میکنم مرعوب نامها نشوم. البته به دنبال انتشار کتاب از افراد مطرح هستیم اما اثر بازاری چاپ نمیکنیم و سعی میکنیم نگاه تلفیقی داشته باشیم و اولویت را به ساخت ادبی اثر میدهیم و نیازهای مخاطب را هم،در نظر میگیریم،کتاب باید از نظر کیفیت تصویر، گرافیک، متن و زیباییشناسی در حد مطلوبی باشد.
در گزینش آثار چقدر به سلیقه و خواست مخاطب توجه میکنید؟
امروزه ناشرانی هستند که تازه وارد نشر کودک و نوجوان شدهاند ولی چون به دنبال سلیقه مخاطب هستند، فروش خوبی دارند. درحالیکه نباید صرفا دنباله رو بچهها باشیم. باید سلیقه آنها را ارتقا دهیم. متاسفانه مجموع سیاستهای کلان اجتماعی سیاسی و فرهنگی حاکم سبب شده سبد خانوادهها روزبهروز فقیرتر شود و به ناچار به چیزهای ارزان و بیکیفیت و گاه، زیانآور روی آورند، مثلا پفک جای مغزهایی مانند پسته و بادام و فندق را گرفته است. سلیقههای ادبی هم پفکی شده است و تیراژ کتابهای خوب، به خاطر جیب خالی مردم پایین آمده است.
در طول سالهایی که به عنوان کارشناس نشر یا داور جشنوارههای مختلف فعالیت داشتهاید، توانستهاید نویسنده یا کتاب خاصی را که ناشناخته بوده در جامعه معرفی و مطرح کنید؟
منتقدان، کارشناسان نشر و داوران جشنوارهها میتوانند کتابهای خوب را معرفی کنند. من علاوه بر کارشناس نشر، داور جشنوارههای مختلف هم بودهام. مثلا کسی کتاب «پارسیان من» اثر آرمان آرین را نمیشناخت و من در معرفی و شناساندن آن به جامعه نقش داشتم. همچنین در معرفی آثار دیوید آلموند یا کتاب «ای کاش یکی قصهاش را میگفت» اثر شکوه قاسمنیا یا معرفی جمشید خانیان به جامعه تلاشهایی کردهام.
در زمینه کارشناسی کتابها با چه چالشهایی روبهرو هستید؟
ما خیلی دوست داریم که آثار تألیفی خوب منتشر کنیم، اما شمار آثار تألیفی خوب، بسیار اندک است و شمار ناشران پولدار کتاب کودک جدید هم زیاد شده که شتابزده آثار ترجمه و تألیفی را منتشر میکنند و کار کارشناسی جدی و ویرایش دقیق بر روی آثار صورت نمیگیرد. یکی دیگر از مشکلات مستمر، موضوع دست و پا گیر و وقتگیر ممیزی است. موضوع دیگر اینکه، کارشناسی نشر، کاری پرمسئولیت، وقتگیر و کم درآمد است و اگر از جنبه فرهنگی آن بگذریم، آفتابه خرج لحیم کردن است. ناشران خود را متعهد به تجدید چاپ اثری نمیدانند که چاپ آن تمام شده است. من به یکی از دوستان ناشر گفتم «دولت سوبسید کالاهای اساسی را حذف کرده است، اما من به نشر شما سه سال، سوبسید پرداخت کردم و با عدم تجدید چاپ آثار، سه سال عایدی نداشتم».
در اقتصاد دو اصطلاح داریم با عنوان «seller ś market» و «buyer ś market» در«بازار فروشنده محور» صاحب اصلی کالا و اثر، نقش تعیین کننده و تصمیم گیرنده را دارد، اما در «بازار خریدار مدار» خریدار پولدار، تصمیم گیرنده و تعیین کننده است. در ایران، بازار نشر به سود صاحبان قلم و تولیدکنندگان اثر نیست و قدرت چانهزنی ندارند و نهادهای آنها ضعیف و ناتوان هستند و با شعار و بیانیههای موسمی و نشستهای کارشناسی، چند سال یکبار هم کار به جایی نمیرسد! شگفتا که ما از مشروطه تا کنون، هنوز قرارداد تیپ مورد وفاق ناشر و نویسنده نداریم و نهادهای مرتبط به این صنف هم جزایر پراکنده بیارتباط با هم هستند؛ اتحادیه ناشران و کتابفروشان، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، انجمن ناشران فرهنگی کتاب کودک، انجمن تصویرگران، مطلقا ارتباطی با هم ندارند. افت تیراژ ۳۰ تا هزار تایی، به ۱۰۰ تا هزار تایی، خود نشان از رکود و بحران نشر دارد. ما در دوره اول اصلاحات، پژوهشی درباره نشر انجام دادیم و اعلام بحران درباره وضعیت آشفته نشر کردیم. این پژوهش نه دیده شده و نه اجازه نشر یافت! کار به اینجا رسیده، که تیراژ ۱۰۰ هزار تایی برای ۴۰ میلیون نفر، به تیراژ ۱۰۰ تایی و هزار تایی برای ۸۰ میلیون نفر شده است.
به عنوان یک کارشناس نشر فکر میکنید چرا در بازار کتاب کودک و نوجوان با انبوه کتابهای زرد و بازاری مواجه شدهایم؟
هر جامعهای از حیث اجتماعی و طبقاتی و سطح فرهنگی، با اقشار مختلفی با میزان آگاهی متفاوت روبهرو است. پیش از انقلاب، بهجز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ناشر تخصصی آثار کودک و نوجوان نداشتیم و ادبیات کودک، جزیی کوچک و حاشیهای برخی از ناشران بود. از این رو، گروه هدف، شماری معین از کودکان خانوادههای متوسط جدید بودند، که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سمت و سوی علائق و سلایق آنها را تعیین میکرد و چون کارشناسان کانون، کمابیش با تحولات فرهنگی و هنری ایران و جهان آشنا بودند، ذوق هنری و فرهنگی و ادبی بچهها را با کتابهای خود و همچنین شورای کتاب کودک، با ارزیابی کیفی آثار منتشر شده، تعیین میکردند. ناگفته نگذارم که آثار نویسنده پرکار مذهبینویسی چون محمود حکیمی و برخی از آثار مرحوم سعیدی و نشریه مکتب اسلام هم، با استقبال گسترده خانوادههای سنتی و مذهبی روبهرو بود و آثار بازاری به آثاری چون تن تن و تارزان و برخی آثار پلیسی و برای نوجوانان به آثار عشقی آبکی محدود بود. البته در آن زمان نشر امیرکبیر نیز با انتشار کتابهای طلایی،که با توجه به زمانه، از کیفیت مناسبی برخوردار بود، نقشی جدی در گسترش فرهنگ کتابخوانی داشت.
پس از انقلاب اسلامی شور انقلابی و رمانتیسم سیاسی، به بیشتر آثار رنگ و بوی مذهبی و سیاسی بخشید؛ در مقابل آن هم، متاسفانه، جریانهای دگراندیش - جز موارد استثنایی - اقدام به تولید و عرضه آثار ایدئولوژیک «کودک بهانه» کردند. پس از طرد و حذف نویسندگان دگراندیش و پایان جنگ و فروکش کردن شور انقلابی و نوعی خستگی و دلزدگی از سیاستزدگی و تبلیغات هیجانی سیاسی - عقیدتی، ناشران کودک غیردولتی شکل گرفت (آگاهانه نمیگویم خصوصی،چون بند ناف بسیاری از آنها به منابع دولتی و وامها و رانتهای فرهنگی و خریدهای دولتی و شیر نفت وصل بود). در آغاز بیشتر کتابهای منتشر شده، حکومتپسند و یا تبلیغی - تهییجی جو زده بود.
وقتی از دوران سازندگی، شعارزدگی به مصلحتگرایی و پراگماتیسم سیاسی و عملگرایی، تغییر کرد و نه تنها مردم، بلکه برخی از ناشران و نویسندگان به نیازهای روزمره و سلیقه اقشار متوسط دلزده از سیاست و خسته از جنگ متاثر از فرهنگ لس آنجلسی و چرخیدن ویدئوهای آنچنانی، نیاز به کتابهای سرگرمکننده کودک ارزان قیمت، برخی از ناشران نوتأسیس و نوکیسه را به سمت تولید کتابهای بازاری و دکهای و ادبیات پفکی- لینکی سوق داد. در سالیان اخیر، برخی ناشران پولدار وارد چرخه تولید انبوه و شتابزده شده که با توجه به ذوق پفکی- اسنکی و با بهرهگیری از تبلیغات سنگین، دنبالهرو ذوق بچهها هستند و سوار بر این موج، پول پارو میکنند. سیویکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، جولانگاه این ناشران بود.
نقش کارشناسان نشر در این زمینه چیست؟
در فضای سنگینی که نویسندگان و مترجمان در دخل و خرج زندگی و معیشت خود ماندهاند، بسیاری ناچارند در چرخه «بازار خریدار محور» خود را همسو با این چرخه بازار سوداگرانه کنند که حداقل معیشت خود را تأمین کنند. کسی چون من هم، که به پیگیری و خستگی ناپذیری مشهورم، آنقدر خستهام که ترجیح میدهم، در فرصت کوتاه باقیمانده، به ترجمه و تحقیق بپردازم و از کار کارشناسی و اجرایی در نشر کناره بگیرم و حداکثر از این پس، نقش مشاور نشر را داشته باشم.
نظر شما