ایرج پاکرو با طرح این پرسش که فعالان حوزه نشر برای کتاب چه کار کردهاند؟ میگوید: یکی از دلایل بیتوجهی فعالان این حوزه به «اقتصاد نشر»، بیتوجهی به مقوله نشر بهعنوان یکی از شاخههای صنعت است.
نخستین کتابفروشی انتشارات ساپرا، دو هفته گذشته در منطقه سعادتآباد افتتاح شد. رویکرد شما درحالیکه بسیاری از کتابفروشِیها به دلایل مختلف رو به تعطیلی میروند چیست؟
سوال من این است که چرا نباید کتابفروشی افتتاح کرد؟ وقتی میپرسیم چرا کتابفروشی، چطور از دیگران انتظار داشته باشیم به این حوزه توجه کنند. چرا نباید در هر کوچه و خیابان، کتابفروشی داشته باشیم؟ چرا باور نداریم اگر کتاب در دسترس مردم باشد، اتفاقات بزرگی در شهر و کشور میافتد؟ هر چقدر دسترسی مردم به کتاب بیشتر باشد، شمارگان کتاب افزایش پیدا میکند و چرخه اقتصادی کتابفروشی بهتر و بیشتر میچرخد. درک و آگاهی مردم نیز افزایش پیدا میکند.
اگر به تاسیس کتابفروشی، فقط از نظر اقتصادی نگاه کنیم، بیتردید جزو 50 شغل انتخابی بسیاری از مردم هم قرار ندارد. هرچندکه معتقدم اگر چرخه تولید نشر حرکت منظمی داشته باشد، طبیعی است که میتوان همانند سایر کشورها به «اقتصاد فرهنگ» نیز توجه کرد، اما تاکید دارم مقوله کتاب و کتابخوانی را نمیتوان فقط از جنبه اقتصادی نگاه کرد.
تاکید دارید که به «اقتصاد نشر» بیتوجهی میشود آنهم از سوی فعالان این حوزه. به عقیده شما ریشه این بیتوجهی چیست؟
شاید یکی از دلایل بیتوجهی فعالان این حوزه به «اقتصاد نشر»، بیتوجهی به مقوله نشر بهعنوان یکی از شاخههای صنعت است. بهعبارت دیگر تصور میشود نشر و یا اداره چاپخانه فعالیت غیرصنعتی است. اما مدیران این حوزهها با تغییر رویکرد، باید همه مولفههای تولید و یا عرضه را در ردیف معاملات صنعتی تعریف کنند. معتقدم نمیتوان نشر را یک فعالیت سنتی قلمداد کرد. ناشران قدیمی و صاحبنام بینالمللی نیز با توجه به تحولات روز، موضوعاتی مانند ابزار، نمایشگاهها و نتایج مطالعات جدید را دنبال میکنند؛ بنابراین نمیتوان بدون توجه به تحولات، فعالیت در حوزه نشر را پایهگذاری کرد. اگر همه فعالان و علاقهمندان به پیشبرد اهداف فرهنگی، دستبهدست هم بدهند، حتما میتوانند در حوزه فرهنگ گامهای قابل توجهی بردارند.
تاکید شما بر توجه ناشران به نشر بهعنوان یک صنعت و همچنین تاکید شما بهعنوان یک ناشر بر تاسیس کتابفروشی، به معنای اصرار بر تقویت ارتباط ناشر با بازار و مشتری است. دیدگاه شما درباره وضعیت موزعان کتاب چیست؟
یکی از مهمترین دغدغه ناشر و یا در نگاه کلی هر تولیدکننده، فروش محصول در بازاری مناسب است. بیشتر ناشران کتابهای خود را در اختیار شرکتهای توزیع کتاب قرار میدهند. بعضی از فعالان این حوزه شاید با نگاه غیرتخصصی فعالیت خود را آغاز کردهاند و کتاب را مانند دیگر کالاها میدانند در حالیکه کتاب بهعنوان خوراک فکری، نیاز روحی انسانها را پاسخ میدهد. نمیتوان بهعنوان مثال به کتاب مانند غذا نگاه کرد که با افزودن کمی ادویه، بتوان آنرا بهتر فروخت. معتقدم هر نوع فعالیت فرهنگی، بسیار سخت است و قصدم این نیست که فعالان حوزه پخش کتاب زحمت نمیکشند.
به نظر میرسد که منظورتان نگاه تخصصی است.
بله. برخی از فعالان این حوزه به دلیل اطلاعات کم و ناآشنایی با جریان پخش کتاب، تعاملشان با ناشران، غیرتخصصی است. بهعنوان مثال، رابطه بازاریاب پخش، بعد از عرضه چند کتاب به کتابفروش، قطع میشود. ملاحظهای برای سرنوشت کتاب ندارد و نمیداند کتاب در کدام قفسه جانمایی و یا تعریف میشود؛ هدفش فقط فروش کتاب است. بنابراین اطلاعات دقیقی بعد از عرضه کتاب در فروشگاه در اختیار ناشر قرار نمیگیرد و ناشر بازخوردی درباره قیمت، رضایت و یا نارضایتی قطع کتاب و یا حتی احتمال غلط بودن عنوان کتاب، دریافت نمیکند.
معتقدم برای آگاهی ناشر از وضعیت کتاب، مراکز پخش، باید خدمات پس از فروش هم داشته باشند. بهعنوان مثال نماینده مرکز پخش هر چند وقت یکبار به کتابفروشی مراجعه کند تا از شکل عرضه کتاب مطلع شود. ناشر به دلیل بیاطلاعی از بازخوردها و ضعف عملکرد مراکز پخش، روزبهروز ضعیفتر میشود. ناشر در این شرایط است که فقط براساس حدس و گمان به تولید کتاب دست میزند. بنابراین یکی از مشکلات جدی نشر ما، کارکرد مراکز پخش است. به همین خاطر است که معتقدم ناشران باید کتابفروشی داشته باشند تا عنان کار را در دست بگیرند. فاصله بین ناشر و مراکز پخش موجب میشود تا ناشر، درباره قضاوت و حتی نظرات پیشنهادی مخاطبان بیاطلاع باشد. معتقدم که مشتریان، بهترین کارشناسان کتاب هستند.
دیدگاه شما درباره تاثیر عملکرد موزعان و لزوم تاسیس کتابفروشی از سوی ناشر، قابل توجهی است. درباره وضعیت مراکز پخش کتاب و بایدهای آن بیشتر توضیح دهید.
ناکارآمدی برخی از مراکز پخش، موجب شده تا زحمات دیگر حلقههای نشر اعم از نویسنده، مترجم، ویراستار و حروفچین در یک نقطه متوقف شود. کتابفروشی، حلقه پایانی نشر محسوب میشود. هرچند طی چند سال گذشته، برخی کتابفروشیها، تخصصی شدهاند و به سیستمهای اطلاعرسانی دقیق و منظم توجه کردهاند اما همچنان شاهد ادامه فعالیت کتابفروشیهای سنتی هستیم. تعجبآور است در حالیکه بازاریاب محصولات مختلف غذایی با صاحب سوپرمارکت، درباره شکل و شیوه ارائه محصول بحث میکند، در کتابفروشیها از این مواجه خبری نیست! اگر بازخورد مخاطب به درستی از کتابفروش به ناشر منتقل نشود، ناشر در مسیر غبارآلودِ همراه با تردید به حرکت خود ادامه خواهد داد. برخی از ناشران، صاحبنامند و مشتریان خود را دارند، اما ناشرانی که اسم و رسم ندارند و کتابشان به اصطلاح اتفاقی گل نکرده، باید در صف تصمیمگیری واحدهای پخش بایستند. خوشبختانه چند مرکز پخش قوی در کشور هم فعال هستند اما کافی به نظر نمیرسد. شمارگان هزار نسخهای کتابها، نشان میدهد که کافی نیستند.
معتقدم نواقصی در جریان عرضه کتاب از تولیدکتننده تا مصرفکننده وجود دارد. مثلا بهترین محصول هم بدون بستهبندی و عرضه مطلوب، نابود میشود بنابراین کتاب باید با تصویرسازی و تعامل با همکاران به دست مشتری برسد. چرخه نشر و توزیع کتاب متاسفانه معیوب است، بنابراین بسیاری از فعالان علاقهمند به نشر علاوهبر توجه به تولید محتوا باید به عرضه قابلقبول آن نیز توجه کنند. چرا تصور میکنیم که عرضه کتاب با سایر محصولات متفاوت است؟ اگر بهترین خودرو دنیا را بدون توجه به ساختار فروش تولید کنیم. بازار را به رقبا میبازیم. بنابراین همه چرخههای نشر باید هماهنگ باشند.
حتما موافق هستید که همه ناشران برای به دست گرفتن عنان کار خود توانایی تاسیس کتابفروشی را ندارند، اما مانند شما ضرورت آنرا احساس میکنند. چه باید کرد؟
بله همکارانی هستند که برای تاسیس کتابفروشی از توانایی لازم برخوردار نیستند بنابراین میتوان به همکاری هم و با مشارکت چند ناشر برای این منظور فکر کرد. فراموش نکنیم.
عوامل مختلفی بر کارکرد مطلوب موزعان موثر است که به هم وابستهاند. همانطور که گفتید، توزیع نامناسب موجب میشود که کتاب در جریان درستی به دست مخاطب نرسد. اما موزعان نیز معتقدند که برخی از کتابها بازار ندارد و اگر بازار و یا کتابفروشی در برخی از شهرستانها وجود داشت، توزیع انجام میشد. علاوه براین، به سرانه پایین مطالعه بهعنوان دیگر عامل موثر بر توزیع اشاره میکنند. بنابراین به نظر میرسد که عوامل مختلفی در بروز و شکلگیری عوامل دیگر نقش دارند. توزیع نامتوازن نیز خود بهعنوان یک عامل موثر وجود دارد و باید تولیدکنندگان و موزعان با ریسک و سرمایهگذاری، انرژی مضاعفی بگذارند. همچنین پایداری و استطاعت داشته باشند تا معادله تغییر کند. نظر شما درباره این وضعیت چیست؟
وقتی میتوان از نبود بازار کتاب صحبت کرد که بپرسیم آیا ناشر و یا موزع، برای محصول خود بازارسازی کرده است؟ کتابخوان که از آسمان نمیآید. 50 ناشر هستند که سالهاست با یک طرح جلد دیوان حافظ منتشر میکنند! و ما مدعی هستیم کتابخوانی وجود دارد. حملونقل و عرضه کتاب به کتابفروشیها بدون برنامه قبلی، بازاریابی نیست. ابتدا باید برای فروش با همه ابعاد آن بسترسازی کنیم. اما فعالیت ویژهای برای ایجاد بازار انجام نمیشود و فقط میشنویم که بازار وجود ندارد. موزعان باید درباره کتاب، ارزشمندی آن و همچنین تلاش تولیدکنندگان فکر، اطلاع داشته باشند. ناشر نباید به توزیعکننده برای توزیع کتابش التماس کند؛ اما متاسفانه این اتفاق میافتد.
به نظر شما شیوه صحیح چیست؟
جریان صحیح توزیع کتاب این است که ناشر به چند مرکز پخش مراجعه کند و برنامه بخواهد. بعد درباره روشهای فروش، شبکه توزیع و خدمات موزع اطلاع کسب کند و مطابق با آن موزع خود را انتخاب کند. بهعبارت دیگر این ناشر است که باید حق انتخاب داشته باشد. اما چرخه معیوب نشر موجب میشود، ناشر برای توزیع کتابش به موزعان التماس کند. سرنوشت نشر در این شرایط مشخص میشود.
تاکید دارید که باید نشر را بهعنوان یک صنعت نگاه کرد. مولفههای شما بهعنوان فعالی که براساس تجربه، لزوم تاسیس کتابفروشی را حس کرده درباره اهمیت تعریف نشر بهعنوان یک صنعت چیست؟
تولیدکننده کالاهای مختلف، ابتدا براساس مشاهدات میدانی به نیازسنجی دست میزند. بهعبارت دیگر برای شروع تولید، یک گزارش توجیهی تهیه میکند. علاوهبراین به پرسشهایی مانند اینکه قیمت تمام شده و دوره بازگشت سرمایه و سود چقدر است پاسخ میدهد. اما آیا برای تولید کتاب نیز این نگاه وجود دارد؟ اگر این نگاه وجود ندارد، صرف نظر از تولید، توزیع و کتابفروشی، نتیجه از ابتدا در هالهای از ابهام قرار دارد و به شکست منتج میشود. در حالیکه فعالان نشر، خود را اهل فکر، فرهنگ و اندیشه میدانند اما این شکل ورود به عرصه نشر از ابتدا با اشکال همراه است.
نگاه صنعتی به این معنا نیست که به ویژگی فرهنگی نشر بیتوجه باشیم، بلکه اگر شاخصههای تولید، عرضه و چرخه آنرا فراموش کنیم به معنای نادیده گرفتن ویژگی صنعتی نشر است. تاکید دارم که کتاب، تنها یک کالای مادی نیست که به آن صرفا صنعتی نگاه کنیم. فعالان نشر باید با دید مهندسی همه زوایای نشر را در نظر داشته باشند. بهعنوان مثال در سطح بینالملل، کتاب کودک با توجه به نیاز بازار و نتیجه تلاش گروهی ناشر، تصویرساز و ایدهپرداز تولید میشود که نمونهای از نگاه صنعتی به نشر است. ناشر خارجی برای تولید کتاب در حوزه کودک، وقت صرف میکند و با صاحبنظران مختلف جلسههای کارشناسی برگزار میکند. همه مولفههای زمان و چگونگی عرضه کتاب و حجم تبلیغات در گزارش اولیه تولید کتاب مورد توجه است در حالیکه بیشتر ناشران ایرانی بیتوجه به این مولفهها و بدون نگاه کارشناسی درباره رنگ، طرح، جلد و محتوا انتظار دارند مردم کتاب بخرند.
ناشران ما چه کار کردهاند؟ معتقدم به صرف تولید کتاب، نباید انتظار داشته باشیم که کتاب در سبد کالای خرید مردم قرار بگیرد. حقیقتا نقص موجود صنعت نشر را به فعالان این حوزه مربوط میدانم چراکه معتقدم کسی که وارد حوزه نشر کتاب میشود به اصطلاح از همه چیز خود میزند اما اگر به دنبال ارتقاء جایگاه صنعت نشر هستیم باید نگاهمان را به نشر تغییر دهیم. این در حالی است که ما اصرار داریم در 100 سال قبل بمانیم و نشر و کتابفروشی را به همان شیوه اداره کنیم! درصورتی که اگر براساس نیاز حرکت کنیم حرکتمان رو به جلو خواهد بود. فرهنگ مقوله بسیار بزرگی است و همه باید به این مهم برسند و دست به دست هم بدهند. فقط با یک کتابفروشی و ناشر، اتفاقی رخ نمیدهد.
آیا حساسیت شما موجب شده تا چاپخانه و کتابفروشی داشته باشید تا به نوعی در همه حوزهها خودکفا باشید؟
الزاما این طور نیست که موفقیت را در داشتن چاپخانه و یا کتابفروشی بدانم، اما در صنعت نشر باید حلقهها را کنار هم چید. طبیعی است که بسیاری از فعالان این حوزه، توانایی در اختیار داشتن همه این حلقهها را ندارند و مجبور به برونسپاری هستند، اما روح حاکم بر صنعت نشر این است که باید برای تک تک حلقههای نشر کارشناس زبده و اطلاعات کافی داشت. سلائق و انتظارات مردم، بسیار فراتر از قبل شد و معتقدم که ناشران پاسخ درستی به مخاطبان نمیدهند که شمارگان بیش از هزار نسخه نمیشود. ناشران چه کار کردهاند که تصور میکنیم کتابخوان وجود ندارد. چرا به جای یک مجموعه «شهرکتاب» 20 مجموعه در تهران و سایر نقاط کشور وجود ندارد؟ در بسیاری از کشورهای پیشرفته تعداد کتابفروشیها، با فروشگاههای پوشاک و غذا در نقاط گران، برابر است.
ایجاد کتابفروشیهای مدرن برای فعالان این حوزه به معنای تحول در صنعت نشر است. اما برای ایجاد تحول، علاوهبر تغییرات ظاهری و بهرهگیری از ابزار مدرن، بکارگیری افراد متخصص نیز اهمیت دارد. حالا سوال این است که کتابفروش مدرن کیست و کتابفروشی مدرن چه ویژگیهایی دارد؟
اتفاقا یکی از مشکلات ما این است که عموما در کتابفروشیها، کتابفروش توانمند وجود ندارد. برای توضیح دقیقتر، فروشنده کتاب را با فروشندگان سایر صنوف مقایسه میکنم. فروشنده کالاهای مختلف، صرف نظر از کالای مرغوب و وضعیت فروشگاه، در موفقیت نهایی بسیار بسیار موثر است اما فروشنده کتاب، معمولا با این نگاه که این فعالیت از اهمیت چندانی برخوردار نیست، از بین افراد غیرمتخصص انتخاب میشود و انتخاب میشود. فروشندگی کتاب، به چند کار محدود، مانند نمایش کتاب به مخاطب، حملونقل و چیدن قفسه محدود شده است در حالیکه این طور نیست. کتابفروش باید در بازار نشر، حضور جدی و همچنین اطلاعات کافی داشته باشد. علاوه براین باید به فروشندگی کتاب علاقهمند باشد. بسیاری از کتابفروشان اعتقادی به کار خود ندارند و به دنبال تغییر شغل هستند، چراکه درک درستی از اهمیت کتابفروشی ندارند. کتابفروش باید بسیار تیزهوش باشد تا بهعنوان مثال به محض دیدن مراجعهکننده خانمی که به قفسه کتابهای روانشناسی کودک و یا تورق دو کتاب توجه کرده، بلافاصله کمکش کند، اما از آنجاکه فروشنده، اهل کتاب نیست کنار میایستد و یا در نقش صندوقدار حاضر میشود؛ در حالیکه فروشندگی کتاب، معنایی فراتر دارد. کتابفروش باید به استطاعتی برسد تا بتواند با مشتری چند دقیقه صحبت کند و راهنماییاش کند. این صحبت شاید به فروش هم ختم نشود اما اطمینان مشتری را جلب میکند. مشتری میفهمد که فروشنده فقط برای فروش کتاب بر پرفروش بودن آن تاکید نمیکند.
از استطاعت کتابفروش یا همان مهارت و توانمندی، صحبت کردید. موضوع مهارتآموزی برای فرد علاقهمند به کتاب که هیچ تجربهای ندارد چطور امکانپذیر است؟
کتابفروش باید در مراکز آموزشی، دوره ببیند. ما برای بسیاری از مشاغل مانند تعمیرات گوشی تلفن همراه، نیرو تربیت میکنیم، اما برای آموزش تخصصی کتابفروش چه فعالیتی انجام دادهایم؟ آیا کتابفروشی را شغل میدانیم؟ در این شرایط، چه انتظاری داریم که مردم کتاب نمیخرند؟ کتابفروشی را شغل نمیدانیم و از نظرمان کتابفروشان رتبه ندارند و مرکزی نیز برای آموزش آنها وجود ندارد.
فرض کنید برای دو شغل حسابداری و کتابفروشی آگهی منتشر کردهایم، پیشبینی میکنم 200 متقاضی حسابداری تماس میگیرند اما محال است فردی متقاضی مدیریت فروش کتاب باشد. شاید بیشتر از 20 فروشنده قابل هم در چرخه نشر ما وجود نداشته باشد. این فروشندگان که اطلاعات دقیقی از بازار کتاب دارند در جلسات نشر که البته در ایران چندان مورد توجه نیست، حضور پیدا میکنند و براساس اطلاعات دقیقی که در اختیار دارند، حتی درباره زمان انتشار کتاب نیز اظهار نظر میکنند. کتابفروش باید خود را با اطلاعات تجهیز کند.
همچنین کتابفروش باید با روی گشاده به استقبال مشتری برود و به او کتاب معرفی کند. اینطور است که مخاطبان از بین گزینههای مختلف مانند پارک و یا کافه، کتابفروشی را برای وقتگذرانی انتخاب میکنند. اما اکثر کتابفروشیهای ما حتی برای چند دقیقه استراحت مشتری نیز مکانی را پیشبینی نکردهاند. حتما باید حد استانداری برای کتابفروشی قائل باشیم و در فضای مطلوب، انواع محصولات فرهنگی را عرضه کنیم. در حالیکه 50 سال است که روش ساخت کتابخانه را تغییر ندادهایم. کتابخانه میتواند شکل دیگری به خود بگیرد. بهعنوان مثال، با تغییر قفسهها، مخاطب کودک میتواند کتاب دلخواه خود را بردارد.
آیا به لزوم تخصص کتابفروش در حوزه خاصی قائل هستید؟
بسیاری از کتابفروشان حتی کتابهایی که در کتابفروشی محل کار خود وجود دارد را نمیشناسد. چطور میتواند کتاب را به درستی عرضه کند؟ در چنین شرایطی است که سرمایه و تلاش ناشر و دهها نفر دیگر از بین میرود چراکه سرنوشت کالای خود را به دست موزع و یا فروشندهای سپردهاند که اطلاعاتی از نشر ندارد. تاکید دارم که چرخه نشر، معیوب است. کتابفروش مانند تکنسین باید و با آموزش در کار خود متخصص شود. نمیتوان ملاک استخدام فروشنده کتاب را مدرک تحصیلی قرار داد. کتابفروشی تخصص خود را میطلبد.
برخی از ناشران معتقدند کتابفروش بعد از مدت کوتاهی برای فروش کتاب مهارتهای لازم را کسب میکند و چندان به برگزاری دورههای آموزشی تاکید ندارند. علاوه بر این تجربهها را قابل انتقال میدانند. شما تجربه را بر آموزش مقدم میدانید؟
تجربه در همه فعالیتها، کنار دست یک تخصص است. نمیتوان منکر آن شد اما آیا کتابفروش با تجربه که توانایی آموزش دارد در کار خود موفق است؟ یا در چرخه معیوب نشر قرار دارد؟ چقدر میتوان به صحت این اطلاعات اطمینان کرد؟ کتابفروش با تجربه، چقدر به روز و اهل مطالعه است. بی تردید دانش این فرد با تجربه محدود است؛ چراکه توانمندیهای این شغل را نمیتوان سینه به سینه منتقل کرد. بسیاری از موضوعات در جریان این انتقال از قلم میافتد؛ علاوه براین روشهای آموزش ممکن است صحیح نباشد و یا مخاطب استطاعت کافی نداشته باشد، بنابراین تربیت فروشنده به جریان آموزش صحیح نیاز دارد.
حالا که با افتتاح کتابفروشی به نوعی وارد شبکه فروش کتاب شدهاید، فکر میکنید چقدر به کسب موفقیت بیشتر در عرصه نشر نزدیک شدهاید؟
طبیعی است که ناشر با چند کتابفروشی نمیتواند همه کتابهای خود را بفروشد، بنابراین باید در چرخ نشر حضور جدی داشته باشد. اگر در این چرخه قرار نگیرد، کتاب را نمیتواند در شرایط مناسب، البته نه از لحاظ ریالی به مراکز پخش بدهد و اینجاست که نقطه چانهزنی این ناشر که کتابفروشی هم دارد، با موزع آغاز میشود. اگر موزع اعلام کند کتاب، فروش نرفته به سادگی نمیپذیرد، چراکه بهعنوان مثال طی چهار ماه گذشته 500 نسخه در کتابفروشی به فروش رفته است. چطور موزع موفق نشده هزار نسخه را طی چهار ماه بفروشد؟ دلیل اصلی موفقیت ناشر در مقایسه با موزع، قرار داشتن در مرکز بازخورد مشتریان به واسطه وجود کتابفروشی است. بنابراین یکی دیگر از دلایل اهمیت تاسیس کتابفروشی برای ناشر، فقط فروش روزانه نیست، بلکه ناشر به این واسطه میتواند، درباره میزان محصولش با موزع، حرف بزند و تاکید کند که اگر موزع موفقیتی به دست نیاورده، به دلیل شیوههای نادرست معرفی و عرضه است. ناشر در این شرایط است که ناشر مراکز پخش مختلف چانهزنی کند.
به عنوان آخرین سوال؛ درباره تجربه کتابفروشی ساپرا در منطقه سعادتآباد بفرمایید.
فروش کتاب در نخستین فروشگاه انتشارات ساپرا اهالی سعادتآباد را خوشحال کرد. البته لوازمالتحریر هم در فروشگاه، فروخته میشود چراکه ضرورت کار است و به پایداری و اقتصاد نشر کمک میکند. علاوه براین مردم، محصولات فرهنگی را یکجا میخواهند بنابراین کتابفروشیها باید به عرضه این محصولات نیز بپردازند. اما آمار فروش کتاب، خوشحالم میکند و علاقهمندم این فروشگاه بهعنوان مرکز فروش کتاب شناخته شود. اگر به این عنوان شناخته شویم برندهایم.
تا امروز موفق شدهایم نیاز مخاطب منطقه سعادتآباد را بشناسیم. بهعنوان مثال درباره نیاز به موضوعاتی مانند بهداشت، آشپزی، سفرهآرایی، رمان و... اطلاعات خوبی کسب کردهایم. انتخاب کتاب از بازاریاب و موزع براساس نگاه کارشناسی انجام شده است و دلیل انتخاب، به نام و شهرت مرکز پخش وابسته نیست. اعتقاد راسخ دارم اگر فعالان نشر نیازسنجی بهتری داشته باشند بیتردید در ارائه محصول و خدمات مطلوبتری خواهند داشت.
نظرات