چرا زنان به کرسیهای استادی دست نیافتهاند؟ دلایل وجود سهمهایی چنین نابرابر در جامعه دانشگاهی کشور ما و روند بسیار کُند آن در دهه گذشته چیست؟ اینها سوالاتی هستند که کتاب «ارتقای زنان به رتبه استادی در دانشگاههای ایران: راهی ناهموار و روندی کُند» به آن پاسخ میدهد.
در بخشی از مقدمه کتاب درباره چرایی پرداختن به این موضوع میخوانیم: «وجود سیستم ارتقای برابر برای پیشرفت شغلی کارکنان هر سازمان، اصلی پذیرفتهشده است، اما به نظر میرسد به طور تاریخی دانشگاههای دنیا حتی با تصویب قوانین برابرگرایانه در کشور، توجهات و یا تلاش لازم را نسبت به تحقق این اصل ابراز نداشتهاند؛ در نتیجه تفاوتهایی از جمله نژادی و جنسیتی سبب شده است تا زنان در جامعه دانشگاهی از همتایان علمی خود در ارتقا به مقام استادی باز بمانند.
در سراسر جهان پیشرفت زنان در ورود به دانشگاه و پیوستن به جامعه هیئت علمی قابل توجه بوده و توانستهاند سهمی نزدیک به پنجاهدرصدی را از آنِ خود کنند؛ این در حالی است که حدود سه دهه پیش به گواه پژوهش موور در 23 کشور جهان، بهندرت سهم زنان در کشوری از 25 درصد تجاوز میکرده است، اما در شرایطی که حدود نیمی از آموزشگرهای مؤسسههای آموزشعالی را زنان تشکیل میدهند، همچنان در مقایسه با مردان جامعه دانشگاهی، با سهم کوچکتری به مرتبه استادی دست یافتهاند.»
به گفته مولفان این اثر، در اغلب کشورهای درحالتوسعه مانند ایران، از زمانهای گذشته تعداد زنان در مرتبه استادی بسیار کم بوده است. گرچه سابقه تأسیس برخی مؤسسههای آموزشعالی کشور مانند دانشگاه تهران تقریباً به یک قرن میرسد، اما این قدمت تاریخی سبب نشده تا زنان به سهم منصفانهای در مرتبه علمی استادی دست یابند. در دهه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ارتقای مشارکت زنان در آموزشعالی کشور، در پانصدوهفتادمین جلسه مجموعه سیاستهایی را با این مقدمه مصوب کرده است: «زنان کشور ما نیمی از افراد جامعه را تشکیل میدهند و سازندگان و پرورشدندگان نسلهای آینده و منبع انسانی بالقوه مهمی در توسعه علمی، اجتماعی و فرهنگی کشور محسوب میشوند؛ بنابراین باید با درنظرگرفتن جایگاهشان در نظام اسلامی و شناخت موقعیت کنونی آنان، به گونهای برنامهریزی شود تا امکان پرورش کامل استعدادهایشان مهیا شود و با کاهش فاصله قابلیتهای علمی زنان و مردان، بسیاری از مشکلات فرهنگی ـ اجتماعی و اقتصادی را حل کرد و از طرفی تمام اعضای خانواده و اجتماع در بهرهوری آن سهیم خواهند شد.»
در این کتاب بیان میشود که چگونه بهرغم گذشت بیش از ده سال از تدوین سیاستهای ویژه برای «پرورش کامل استعدادها» و «کاهش فاصله قابلیتهای علمی زنان و مردان»، بر پایه گزارشهای رسمی موجود، در سال 94-1393 (مؤسسه پژوهش و برنامهریزی در آموزشعالی، آموزشعالی ایران 1394-1393، جدول 4-14) از مجموع اعضای هیئتعلمی تماموقت دارای مدرک دکتری در مؤسسههای وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، 8/15 درصد را زنان تشکیل میدهند که فقط 8/3 درصد آنها به مرتبه استادی دست یافتهاند و در کلِ استادان کشور، سهمی حدود 8/5 درصد به زنان تعلق دارد که در مقایسه با مردان و حتی در مقایسه با سهم زنان در سایر کشورها نیز بسیار کمتر است.
چرا زنان به کرسیهای استادی دست نیافتهاند؟ دلایل وجود سهمهایی چنین نابرابر در جامعه دانشگاهی کشور ما و روند بسیار کُند آن در دهه گذشته چیست؟ این پرسشی است که در چهارچوب این گزارش سیاستی به آن پرداخته خواهد شد.
ساختار گزارش کتاب
در بخش نخست گزارش، پس از طرح مسئله، خلاصهای از یافتههای پژوهشی در سایر کشورها و ایران، هدف و روش مطالعه ارائه میشود. فشردهای از عین سیاستها و مقررات ارتقای هیئتعلمی و مواردی از قوانین و آیین نامهها که با حضور و فعالیتهای علمی زنان در جامعه دانشگاهی مرتبط است، محتوای بخش دوم را تشکیل میدهد. بخش سوم اختصاص به یافتههای حاصل از گفتوگوها با زنان و مردان هیئتعلمی در مرتبه استادی و دانشیاری دارد که در واقع بیشتر نقل تجربه زیسته زنان استاد در فرایند ارتقاست.
تحلیل سیاستها و مقررات منعکسشده در آیین نامههای ارتقا از دیدگاه زنان استاد و جمعبندی مواردی که ارتقای زنان به مقام استادی را تحت تأثیر قرار داده است، در بخش چهارم مطرح میشود. در بخش آخر گزارش، با نتیجهگیری از مجموع یافتهها و تحلیل مقررات ارتقا و با توجه به شرایط کنونی نظام آموزشعالی، سیاستهای قابلاجرا با هدف فراهمآوردن زمینه ارتقای زنان به مرتبه استادی در دانشگاهها ارائه خواهد شد.
کتاب «ارتقای زنان به رتبه استادی در دانشگاههای ایران: راهی ناهموار و روندی کُند» نوشته ژاله شادیطلب، سمانه ابراهیمپور، ملوک عزیززاده، پریسا نخعی و مرتضی ابراهیمپور با شمارگان هزار نسخه در 280 صفحه به بهای 13600 تومان از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است.
نظر شما