پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۵
رمان‌های گمشده در لابه‌لای صفحات مطبوعات

حسن میرعابدینی در مقاله‌ای به بررسی مجموعه کتاب «مشروطیت ایران و رمان فارسی»، اثر مسعود کوهستانی‌نژاد پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-حسن میرعابدینی: رمان به‌عنوان یک نوع ادبی مدرن، مهاجری است که بیش از صدسال از اقامتش در این سرزمین نمی‌گذرد؛ و به مثابه گفتمان روائیِ جدید، از محصولات مدرنیته به‎شمار می‎رود. در سنت فرهنگی ما، شاید به سبب استبداد شرقی دیرپا و چیرگی تک‎سخن‎گویی، فرم‎های ادبیِ مکالمه‎ای مانند رمان و نمایشنامه، امکان رشد پیدا نکرده‎اند. در سال‎های بیداری مشروطیت، بر اثر تحولات چشمگیر در اجتماع و فرهنگ، و برخورد جلوه‎های تجدد اروپا بر پیکر جامعه‎ای سنّت‎زده، انواع جدید رمان و نمایشنامه سر برآوردند؛ و در گذر زمان، نوع رمان ایرانی پدید آمد که دو خاستگاه عمده دارد:
 
الف- ادبیات کلاسیک فارسی و رمانس‎هایی مانند سمک عیّار و داراب‎نامه و نقّالی‎های شفاهی؛
ب- رمان‎های ترجمه‎ شده اروپایی و روسی به زبان فارسی. بیشتر از راه این ترجمه‌‏ها بود که نویسندگان ایرانی با قالب و فرم رمان آشنا شدند و کوشیدند نمونه‎های فارسیِ آنها را پدید آورند. هرچند، شکل‎گیریِ رمان ایرانی، صرفاً نتیجۀ ترجمۀ رمان‎های غربی نیس، بلکه در ارتباط است با روند تجربۀ تاریخیِ مدرنیته در این سرزمین.
 
جنبش فرهنگیِ منتج به پیدایش رمان، حاصل تحولات اجتماعی- فرهنگیِ درونی و دیرینۀ جامعۀ ایرانی و فزونی یافتن رابطۀ ایران با فرنگستان بوده است. این جنبش، گذشته از تحول خودپوی جامعه، حاصل عواملی از قبیل اعزام محصل به فرنگستان و شکل‎گیریِ نهضت ترجمه بود که از زمان عباس‎میرزا قاجار و به سعی مصلحانی همچون قائم‎مقام فراهانی شروع شد؛ با تلاش‎های میرزاتقی‎خان امیرکبیر و میرزاحسین‏خان سپهسالار تداوم یافت و در اواخر دورۀ ناصری به بار نشست و نظم و سرعت بیشتری پیدا کرد. البته نمی‎توان نقش روشنفکران خارج از کشور را در گسترش افکار تجدددطلبانه و نشر فکر آزادی نادیده گرفت، به‎طوری‎که نخستین رمان‎واره‎های جدید را هم طالبوف و مراغه‎ای، از دگراندیشان هجرت‎کرده، نوشتند.
 
 
شکل‎گیری رمان فارسی، بستگی به دو عامل فنّی صنعت چاپ و انتشار مطبوعات هم دارد. چاپ، پیدایش مطبوعات و نشر کتاب را امکان‎پذیر می‎کند. و اهمیت مطبوعات در نقشی است که آنها به عنوان پایگاه ادبیات جدید ایفا می‎کنند. اولین رمان‎ها به نفقۀ مطبوعات منتشر شدند: روزنامۀ اخترِ استانبول کتاب احمد یا سفینۀ طالبی اثر عبدالرحیم طالبوف و سیاحت‎نامۀ ابراهیم‎بیک اثر زین‎العابدین مراغه‎ای را چاپ و نشر کرد و روزنامۀ حبل‎المتینِ کلکته کتاب سرگذشت حاجی‎بابای اصفهانی اقتباس هوشمندانۀ میرزاحبیب اصفهانی از رمان جیمز موریه را. مطبوعات فضایی برای نویسندگانی پدید آوردند که می‎خواستند دست به تجربه‎های تازۀ ادبی بزنند، مانند چرندپرندهای میرزاعلی‎اکبر دهخدا در صور اسرافیل (1286ش) و «فارسی شکر است» اثر سیدمحمدعلی جمال‎زاده در کاوه (برلین 1300ش). به‎طور کلی، مطبوعات با پیشنهاد الگوهای تازۀ ادبی، در تحول نظام ادبی تأثیری بسزا نهادند.
 
جز رساله‎هایی که گاه‎گاه به صورت مستقل چاپ می‎شد «روزنامه مدت هفتاد و پنج سال یگانه وسیلۀ مکتوب ارتباط علمی و فکریِ افراد جامعۀ ایرانی بود»[1]. از این رو، مطبوعات فارسی گنجینه‎ای از مطالب ادبی و تاریخی به‎شمار می‎آیند و جستجوگرِ آنها می‎تواند مطالب مفیدی برای نگارش تاریخ ادبیِ دورۀ معاصر به‎دست آورد.
 
مطبوعات عصر ناصری، که تحت سانسور بودند و از پرداختن به مسایل سیاسی روز اِبا داشتند، به ناگزیر اغلب صفحات خود را با پاورقی پر می‎کردند. پاورقی از ترجمۀ متون علمی و تاریخی شروع شد و به چاپ ترجمۀ رمان و رمان‎های تألیفی کشید. نشریاتِ پیش از انقلاب مشروطه، رمان‎های ترجمه‎شده را به‎طور مسلسل چاپ می‎کردند. در دورۀ انقلاب، مطبوعات بیشتر به چاپ اخبار و انتقادهای سیاسی رغبت نشان می‎دادند. اما با فرونشستن شور و شوق‎های سیاسیِ عصر مشروطه، اغلب روزنامه‏های دهۀ 1290 شمسی به چاپ رمان روی آوردند.
 
در واقع، نویسندگان نخستین رمان‎های فارسی، به سبب دشواری‎های چاپ و نشر و فروش رمان به صورت کتاب، آثار خود را در پاصفحۀ مطبوعات منتشر می‎کردند. به عنوان نمونه می‎توان اشاره کرد به:  شهرناز نوشتۀ یحیی دولت‎آبادی در روزنامۀ ستارۀ شرق؛ تهران مخوف اثر مرتضی مشفق‎کاظمی، و سیاحت‎نامۀ دکتر ژاکِ آمریکایی از عبدالحسین آیتی در روزنامۀ ستارۀ ایران؛ گل‎آقا و گل‎تاج، و غیاثِ خشت‎مال در نشریۀ ناهید. روزنامۀ شفق سرخ به مدیریت علی دشتی، از مهم‎ترین پایگاه‎های رمان فارسی در سال‎های 1300 تا 1310 شمسی به‎شمار می‎رود.
 
اثرآفرینان این دوره، کم‏توجه به ویژگی‎های نوع (ژانر) ادبی، تمام نثرهای تازۀ روایی‎شده را تحت پوشش واژۀ رمان قرار می‎دادند. آنان تفاوت چندانی بین نثر رمانی و دیگر انواع منثور مانند تاریخ و خاطرات قایل نمی‎شدند و بیش از خصایص ادبی، به جنبۀ تعلیمی و آموزشی اثر می‎اندیشیدند. در دورۀ مشروطه، با نمونه‎های پیشارمانی در قالب سفرنامۀ تخیلی، خوابنامه، و نوشته‎های مکالمه‎ای مواجه می‎شویم. سال‎های پس از جنگ جهانی اول، دهۀ 1290ش، را می‎توان آغاز دورۀ جدائیِ رمان از زمینه‎های صرفاً سیاسی، و استقلال نسبی آن، به‎عنوان تصویرگرِ تجربه‎ای فردی در قالب سرگذشتی خیالی، دانست.
 
   در دوره‎های گذار- دوره‎های دگرگونی در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی- ارزش‎های کهن متزلزل می‎شود در حالی که آداب و باورهای جدید هنوز استوار نشده است. در نتیجه، سیر تاریخ ادبیات دچار بحرانی می‎گردد که در تغییر ذوق ادبی و نشستنِ انواع تازه به جای انواعی که کارائیِ ادبی خود را از دست داده‏اند، نمود می‎یابد.
 
دورۀ ناصری- مظفری در تاریخ ادبیِ معاصر، دورۀ گذار از قصۀ بلندِ سنتی (رمانس) به رمان است. از انواع تخیلی - روائیِ خاص این دوره می‎توان اشاره کرد به:
   الف- آثاری چون منشئاتِ قائم‎مقام که سنت حکایت‎نویسیِ ادبای گذشته را تداوم بخشیده‎اند و، بانثری ادیبانه، آثاری همچون گلستانِ سعدی را سرمشق قرار داده‎اند؛
   ب- قصه‎های بلند عامیانه‎ای که با رشد صنعت چاپ در ایران و هند منتشر شده است.
   پ- ترجمۀ رمان‎های اروپایی که شیوۀ ادبی تازه‎ای را پیش روی مؤلفانی قرار داد که در طلب بدیل‎هایی برای انواع سنتی بودند؛
   ت- آثار روائیِ بینابینِ قصۀ سنتی و رمان اروپایی، مثل مسالک‏المحسنینِ طالبوف و سیاحت‎نامۀ ابراهیم‎بیک از مراغه‎ای.
 
مسعود کوهستانی‎نژاد در اثری پنج جلدی، گزیده‎ای از رمان‎های تألیف‏شده در فضای فرهنگی مشروطه را گِرد آورده است. او دورۀ زمانی مورد نظر خود - «انقلاب فرهنگی مشروطیت»- را از اواخر عصر ناصری تا 1306 شمسی، سال تثبیت سلطنت رضاشاه، در نظر می‎گیرد. ارزش کار او در نقل آثاری است که در لابه‎لای صفحات نشریات زمان‎های به‎تاریخ‎پیوسته، از یادها رفته‎اند. او، همچنین، با نقل فرازهایی از بررسی‎های ادبیِ نوشته شده در مطبوعات آن سال‎ها، بر ارزش پژوهشیِ کار خود می‎افزاید. اما وی به قراری که، به‎طور ضمنی، گذاشته – چاپ رمان‎های تألیفیِ درج شده در پاورقی مطبوعات – پای‎بند نمی‎ماند: جلد اول شامل داستان شگفت یا سرگذشت یتیمان اثر میرزااسمعیل آصف، مکتوب قصه‎نما و افکار پریشان یا حکایت خیالی- هر دو از مؤلفی ناشناس، مصاحبه اثر علی‏محمد کاشانی، مکتوبات یک انگلیسی نوشتۀ غلام‎رضا، و بختیارنامه است. از بین این آثار، بختیارنامه یک رمانس‏ کهن ایرانی است و نه نمونه‎ای از مشق‎های ایرانیان در رمان جدید، یا رمانی «با کلیه خصوصیات رمان‎نویسی عصر مشروطیت». هرچند مؤلف، چاپ بختیارنامه را نوعی «پشتوانه‎سازیِ» نهضت رمان‎نویسی تلقی می‎کند، این متن در چارچوب کتاب حاضر قرار نمی‎گیرد. مهمترین خصیصه‎ای که آثار رمان‎نویسان معاصر را از قصه‎های کهن متمایز می‎سازد، جنبۀ واقع‎گرایانۀ آنهاست- یعنی آنچه که در این رمانس غایب است.  مصاحبه اثر علی‏محمد کاشانی نیز بیش از آنکه رمان به حساب آید، متنی است ژورنالیستی که، به شیوۀ رواج‎یافته در مطبوعات دورۀ انقلاب مشروطه، روالی گفت‎وگویی دارد.
 
در جلد دوم نیز معلوم نیست چرا در کنار رمان‏های جالب توجهِ عروسی مهرانگیز اثر یحیی‎میرزا اسکندری و گل‎آقا و گل‎تاج از ابوالقاسم سروش، ترجمۀ سفرنامۀ افسری روسی به ایران نقل شده است.  جلد سوم به رمان غیاث خشت‎مال اثر عیسی سروش اختصاص یافته است. معلوم نیست چرا در مقدمۀ این جلد، چندبار به جای عیسی سروش، نام عیسی صدیق آمده است.
 
نکتۀ قابل ذکر اینکه محیط طباطبایی[2] داستان گل آقا و گلتاج را اثر طبع میرزاعیسی سروش، و نه ابوالقاسم سروش،  می‎داند و بر آن است که چون ع. سروش برای حفظ کار اداریِ خود، مطالب ژورنالیستی‎اش را با حرف "ع" امضا می‎کرد، محققان تاریخ مطبوعات در شناسائیِ او به اشتباه افتاده‎اند.کوهستانی‎نژاد رمان غیاث خشت‎مال را اثر طبععیسی سروش قلمداد می‎کند، در حالی‎که این اثر نوشتۀ میرزاابراهیم شیرازی «ناهید» نگارندۀ روزنامۀ ناهید است[3]. این رمان که به مدت یک سال در پاصفحۀ ناهید چاپ می‎شد، به صورت نمایشنامه نیز درآمد و به روی صحنه رفت.
 
ارزشمندترین متن نقل شده در جلد چهارم، رمان نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید اثر ملک‎الشعرا بهار است. متن‎های دیگرِ این جلد، پهلوان زند از شیرازپور پرتو و ایام محبس اثر علی دشتی، قبلاً به صورت کتاب چاپ شده‎اند و دسترسی به آنها دشوار نیست. این نکته دربارۀ رمان‎های گردآمده در جلد پنجم، از عباس خلیلی و عبدالحسین آیتی (یک جلد از اثری سه‎جلدی) و حسین‎علی گلشن نیز صادق است. به این ترتیب جلدهای اول تا چهارم حاوی متن‎های ارزشمندی هستند که- به سبب گم‎شدن در لابه‎لای صفحات مطبوعات و نه، چنان که مؤلف می‎گوید، «غرض منتقدان ادبی»- در بررسی‎های مربوط به تاریخ رمان‎نویسی ایران مغفول مانده‎اند. و حالا، با سعی کوهستانی‎نژاد، به عرصۀ رمان‎نویسی فارسی بازگشته‌اند. وی، از این نظر حفره‎هایی از تاریخ ادبیات معاصر را پر کرده است.
 
البته می‏شد به جای آثاری که جایشان در این کتاب نیست، نمونه‎های دیگری را – اگر مؤلف به آنها دسترسی می‎یافت- گذاشت، مانند: حقیقت‎الامر (1286ش) از احمدمیرزا مدیر نشریۀ بلدیه تبریز، خواب و خیال (1286ش) از حاجی‎میرزاحسین خان [به نقل از هما ناطق]، روزنامۀ غیبی رؤیای صادقه (1279ش) نوشتۀ سیدجمال‎الدین اصفهانی و یاران او، خلسه (1271ش) اثر اعتمادالسلطنه (که به همت محمود کتیرایی به صورت کتاب هم منتشر شده است) و....
 
در چنین مجموعه‎ای، به جهت رعایت جنبۀ استنادی تحقیق، ذکر نام نشریاتی که رمان‎ها از آنها نقل شده‎اند، ضروری است. مؤلف گاه این امر را رعایت کرده و در موارد متعدد به ذکر «یکی از روزنامه‎ها» اکتفا کرده است.
 
مسعود کوهستانی‎نژاد در «مقدمۀ» جلد اول، با اشاره به فضای فرهنگی چیره بر دربار ناصرالدین شاه، عزم این شاهِ سفرکرده به فرنگ را در آشنائیِ ایرانیان با فرهنگ و تمدن اروپا مؤثر می‎داند. شاه می‎کوشید با ایجاد دارالترجمه برای برگرداندن رمان‎های فرنگی به زبان فارسی، سفرنامه‎نویسی، علاقه به روزنامه‎های فرنگی، در عین توجه به نقالی‏های سنتی، بین سنت و تجدد تعادلی برقرار کند.
 
در دورۀ سلطنت او، ایرانیان مهاجر و مترجمان داخل کشور، با الگو قرار دادن رمان‎های ترجمه شده شروع به نگارش رمان‎واره‎هایی کردند که با چاپ «در روزنامه‎های دولتی و نیز اندک اندک از طریق چاپ و انتشار به شکل کتاب، در میان تحصیل‎کردگان و فرهنگ‎دوستان نفوذ پیدا کرده و رواج یافتند». مؤلف شرحی می‎دهد از  کتاب احمد اثر طالبوف، به عنوان رمانی آموزشی. و از آن به عنوان «نخستین تجربۀ رمان‎نویسی مدرن ایرانی» یاد می‎کند. آنگاه ردّ شیوۀ مکالمه‎ای این اثر را در مکالمۀ سیاح ایرانی و هندی نوشتۀ مؤیدالاسلام، و مصاحبه از محمدعلی کاشانی می‎گیرد. این آثار به فرم گفت‎وگو نوشته شده‎اند که در دورۀ مشروطیت، با تَرَک برداشتن ساختار استبداد، به وجه ادبیِ تازه‌ای در گفتار سیاسی و ادبی بدل شده بود.
 
   مؤلف، متعاقباً، شرحی می‎دهد از متن‎هایی که گردآوری کرده است و سرنوشت نویسندگان آنها. و خبرهای مطبوعات آن سال‎ها دربارۀ آن متن‎ها را نقل می‎کند.
 
پس از 1285ش و پیروزی انقلاب مشروطه، رمان‎های بیشتری نوشته شد و در آنها «طرح مباحث اجتماعی... به سرعت به مسائل سیاسی گسترش یافت». در رمان‎های یحیی‎میرزا اسکندری، ابوالقاسم سروش و ملک‎الشعرا بهار با رویکرد سیاسیِ متفاوتی مواجه می‎شویم. این نویسندگان، به‎خلاف رمان‎نویسان پیشین، انتقاد اجتماعی خود را در عین تفاهم و همراهی با دولت برآمده از مشروطه، انجام می‎دهند. زیرا دولت وثوق‎الدوله (1297- 1299ش) می‏خواست «نظم و نسقی به کشور بحران‎زده و در آستانۀ فروپاشیِ کاملِ ایران بدهد».
 
اما در اغلب رمان‎های دهۀ 1290-1300ش. مشکلات سیاسی- اجتماعی به صورت دیگری مطرح می‎شوند. مؤلف در انتقاد اجتماعیِ نگارندگان این رمان‎ها انگیزۀ سیاسیِ مشخصی می‏بیند و می‏گوید، برخلاف ملک‎الشعرا بهار، تأکید کسانی همچون مشفق کاظمی نویسندۀ تهران مخوف و شیرازپور پرتو مؤلف پهلوان زند، «برای تخریب وجهۀ سلطنت قاجار به نفع جناح سیاسی‎ای بود که در پی برانداختن قاجاریه و سلطنت سردارسپه» بود.
 
کوهستانی‎نژاد، بر اساس چنین تبیینی از وضع رمان ایرانی، عدم چاپ رمان نیرنگ سیاه به صورت کتاب و مطرح نشدن آن در تاریخ‎های ادبی دورۀ معاصر را ناشی از مخالفت ملک الشعرا با حکومت رضاشاه می‎بیند. در حالی که بهار، اگر می‎خواست، می‎توانست طی سال‎های 1298 تا 1306 متن خود را به صورت کتاب منتشر کند. شاید او نوع ادبیِ تازۀ رمان را چندان جدی نمی‎گرفت و از این‎رو در پی چاپ اثر خود به صورت کتاب نبود. و یا شاید چون، به قول افشار، «روزنامه مدت هفتاد و پنج سال یگانه وسیلۀ مکتوب ارتباط علمی و فکریِ افراد جامعۀ ایرانی بود»، ملک‎الشعرا به چاپ رمانش در روزنامه اکتفا کرده بود، همان‎طور که مقالاتش سال‎ها بعد به سعی محمد گلبن به صورت کتابی مدوّن درآمد.
 
اما مؤلفِ مشروطیت ایران و رمان فارسی بر آن است که «رمان نیرنگ سیاه و دیگر رمان‎های عصر مشروطیت، قربانی برخورد کاملاً سیاسی- فکری حاکم بر فضای فرهنگی- هنری ایران با آنها شدند... به دلیل حمایت آشکاری که در رمان نیرنگ سیاه از اصلاحات وثوق‎الدوله در سال‎های 1297 و 1298 شده است، رمان مزبور به فراموشی سپرده شده و حتی با توهین و تهمت مانع از طرح آن رمان در ادبیات معاصر ایران می شود...[که] حکایت از لحاظ کردن گرایش‎های سیاسی در نقد ادبی و بررسی تاریخ ادبیات معاصر ایران دارد» (ص41). تاریخ‎های ادبیِ معاصر، مانند از صبا تا نیما (1350)، در زمانی نوشته شده‎اند که دعوای قاجار و پهلوی تمام شده بود. و یحیی آرین‎پور کسی نبود که در جهت دفاع از پهلوی، رمان ملک‏الشعرا بهار را نادیده بگیرد. به گمانم فرضیۀ مؤلف، تا زمانی که مستند به اظهار نظری از بهار یا نگارندۀ دیگری از عصر مشروطه در این باب نباشد، قابل دفاع نیست.
 
هر تحقیقی، روایت محقق است از موضوعی که برگزیده؛ و مانند هر روایت دیگری، فرایند نظم‎بخشیِ دوبارۀ آن‌چیزی است که رخ داده یا گمان می‎رود که رخ داده باشد؛ و در آن افق تاریخیِ روزگار محقق با افق تاریخیِ زمانۀ رویدادها درهم می‎آمیزد؛ نوعی ساختمند کردن وقایع است در قالب یک طرح و پیرنگ، تا ما را قادر به درک دقیق‎تر آن بسازد؛ و- بنا بر شیوۀ ربط دادن حادثه‎ها به یکدیگر یا مهمتر جلوه دادن شخصیتی از شخصیت دیگر و تعیین علت و معلول‎ها و ... - از تأویل و تفسیر محقق متأثر است. تبیین تاریخ ادبیات نیز عمدتاً از منطقی روائی پیروی می‎کند. گزینش واقعیت ها و شیوۀ مفهومی کردن آنها - نحوۀ چیدن وقایع کنار هم، برای ایجاد طرح و پیرنگ- شبیه کارِ داستان‎نویس است. البته توفیق محقق بسته به آن است که قصۀ تحقیق خود را در قالب طرحی تا حد امکان باورپذیر پیش ببرد.
 
لنگربه گمانم، تقیّد مؤلف بر غرض‎ورزیِ مورخان تاریخ ادبی معاصر در کم‎توجهی به رمان ملک‎الشعرا، بازنمائیِ تاریخی او را محدود ساخته و سبب کم‎توجهی به نقش تعیین‎کنندۀ عوامل دیگر شده است.
 
صاحب این قلم، به عنوان محقق تاریخ داستان‎نویسی ایران، قدردانِ تلاش مسعود کوهستانی‎نژاد است. زیرا وی موفق به گِردآوردن برخی از رمان‎های دور از دسترس در کتاب پنج جلدی خود شده است.
 
[1].ایرج افشار، «جریان‎های ادبی در مجلات فارسی»، راهنمای کتاب، سال 20، 1356.
[2]. محیط طباطبایی: تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، انتشارات بعثت، تهران 1366، ص 263 و 264.
[3]. ابوالقاسم حالت: «ناهید، شیرین‎زبانی»، مجلۀ تلاش، شمارۀ 37، مهر آبان 1351.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • پرستو صالحی ۲۰:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۵/۲۶
    حسن میرعابدینی از سرمایه‌های پژوهشی ایران معاصر است. مقاله‌اش خیلی عالی بود. نگاه پژوهشگرانه استاد همیشه ستودنی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها