در سیوچهارمین نشست از درسگفتارهایی درباره سنایی مطرح شد:
اگر اقبال لاهوری را بشناسیم بهتر به ارزش سنایی پی می بریم
محمدحسن مقیسه، مدرس دانشگاه در نشست«آن حکیم غیب، آن صاحبمقام» گفت: اقبال غیرایرانیترین ایرانی است که به فرهنگ و زبان ما ارادت فراوان داشته است او با وجود اینکه مولفه های بزرگی دارد خود را خاک پای عرفا و شاعران ایرانی میداند که از جمله آنها سنایی و مولوی است.
در ابتدای نشست علی اصغر محمدخانی معاون فرهنگی موسسه شهر کتاب ضمن اشاره به موضوع نشست که درباره تاثیر سنایی بر اقبال لاهوری است، گفت: اقبال لاهوری یکی از شاعران و متفکران برجسته است که نه فقط در جهان اسلام و شرق که در غرب هم به آن توجه شده است. اقبال با آثار شعرا، فلاسفه، حکما و دانشمندان ایران آشنا بوده و در آثار خود -چه آنها که به زبان فارسی است و چه آنها که به زبان اردو است- از این دانشمندان، فلاسفه و شعرا تاثیر گرفته است.
وی افزود: اقبال لاهوری هم در ساختار کارش و هم در درونمایه آثار خود از فلاسفهای چون سهروردی و شاعرانی مانند حافظ، سعدی، عراقی و بسیاری از شاعران دیگر تا مولانا، سنایی، بایزید و ... بهره و تأثیر جسته است. اقبال به سنایی بسیار ارادت داشته و زمانی که به غزنین رفته، شعری با عنوان «مسافر» سروده است که نشان دهنده تاثیر سنایی بر او است. همچنین در دیوان دوم اردوی خود، شعری با نام «بال جبرئیل» دارد که در آنجا هم به سنایی پرداخته و به استقبال قصیده عرفانی و اخلاقی او رفته است.
محمدحسن مقیسه، سخنرانی خود را با قرائت قصیده مشهور سنایی «مکن در جسم و جان منزل» شروع کرد و گفت: اگر اقبال لاهوری را بشناسیم بهتر میتوانیم به ارزش سنایی و تأثیری که بر فرهنگ هنر و ادبیات جامعه ما و فراتر از جامعه ما گذاشته است، پی ببریم. امسال هشتادمین سال درگذشت اقبال لاهوری است. اقبال ۶۱ سال در این دنیا و سنایی ۶۲ سال عمر کرده است، اما تاثیری که اقبال از سنایی گرفته بسیار زیاد است.
او ادامه داد: هنگام مواجهه با اقبال با یک منشور چند وجهی روبه رو میشویم و شخصیتی تقریبا ده یا دوازده وجهی داشته است. اقبال توجه و تسلط کافی به قرآن داشته، به خاطر حضور در خانواده معنوی از کودکی با قرآن مأنوس بوده و هیچ گاه از قرآن جدا نبوده است. او در دو کتاب ارزشمند خود یعنی «بازسازی اندیشه دینی در اسلام» و «سیر حکمت در ایران»، درباره مطالب و مفاهیمی که از قرآن نیاز داشته، بحث کرده است. جدا از این، در سراسر دیوانش و حتی زندگی شخصی خود از قرآن استفاده و یاد کرده است.
اولین مشخصه اقبال قرآن شناسی و قرآن پژوهی است
مقیسه توجه به اسلام و ایران را دو وجه کارا و لازم در زندگی اقبال دانست و افزود: اقبال لاهوری در سراسر زندگی، مخصوصاً در روزهای پایانی عمر، همیشه دو کتاب قرآن و مثنوی را به همراه داشته است. همچنین اقبال همیشه آرزوی دیدار ایران و حجاز را داشت که البته این دیدار هیچ وقت میسر نشد، بنابراین اولین مشخصه اقبال قرآن شناسی و قرآن پژوهی است و دوم اینکه اقبال لاهوری، شاعر و ادیبی بوده که به رغم اینکه ایران نیامده و زبان فارسی را نمیدانسته، به شاعران ما بسیار ارادت داشته است. همچنین اقبال یک سیاستمدار و جهان شناس بزرگ بوده که سالها تلاش کرد هندیها و مسلمانان را با هم آشتی بدهد.
سخنران نشست علاقهمندی به تاریخ کشور خود و جهان و پژوهش درباره آن را از دیگر وجوه اقبال خواند و اضافه کرد: اقبال درباره تاریخ هند کتابهایی نگاشته که تا سالها در هند تدریس میشده است. همچنین اقبال فلسفهدان و فلسفهخوان بوده و یک دستگاه مستقل فلسفی را ایجاد کرده است مهمترین وجه مشخصه اقبال که باعث فخر ما ایرانیها است، این است که اقبال با وجود اینکه به همه زبانهای انگلیسی، اردو، پنجابی، آلمانی و عربی مسلط بوده و همچنین با وجود اینکه به ایران نیامده و زبان فارسی را نمیدانسته است؛ بلیغترین، زیباترین و اثرگذارترین اشعار را به زبان فارسی بیان کرده است، که شاید به این خاطر است که پدربزرگ او زبان فارسی را می دانسته و در خانه او دیوان حافظ، سنایی، مولوی، عطار و عراقی بوده است؛ بنابراین اقبال ارادت بسیار زیادی به شاعران ادبا نویسندگان حکما و عرفای ایرانی داشته است.
اشعار فارسی در دیوان اردوی اقبال هم فراوان است
این پژوهشگر فرهنگ و ادبیات، با اشاره به اینکه برای بیان نظر اقبال درباره ایران معمولا اشعار و دیوان فارسی او مورد توجه بوده است، بیان کرد: بنده در پایان نامه دوره دکتری خود، تمام آنچه را که اقبال درباره ایران گفته -چه فارسی و چه اردو- را جمعآوری کردم و جالب این است که جابهجا در دیوان اردوی اقبال از نیم مصرع، گرفته تا یک بیت، دوبیتی، رباعی و حتی یک غزل تماماً فارسی دارد که در آنجا هم از حکما و ادبای فارسی استفاده کرده است.
وی در ادامه گفت: اقبال به سبب دین، زندگی، تحصیلات و ... با ۴ فرهنگ و تمدن بزرگ عمیق و عریق اسلام، هند، اروپا و ایران آشنا بوده است. او تمام کشورهای اسلامی را بررسی میکند و میگوید، اگر ایرانیها نبودند، فرهنگ و تمدن اسلامی ناقص میماند، چراکه ایرانیها در همه گسترهها و مولفههای بزرگ مانند دین، علم، فلسفه، حکمت و عرفان، اخلاق، ادب و هنر و ادبیات که یک فرهنگ و تمدن را می سازند جزو سرآمدان جامعه مسلمان شرقی و حتی جهان هستند، به همین مناسبت است که میگوید اسلام برروی شاهپر ایرانیها و مخصوصاً زبان فارسی قرار گرفته و گسترش یافته است.
اقبال غیرایرانیترین ایرانی است
سخنران نشست ضمن قرائت اشعاری از اقبال لاهوری درباره زبان فارسی، گفت: اقبال غیرایرانیترین ایرانی است که به فرهنگ و زبان ما ارادت فراوان داشته است او با وجود اینکه مولفه های بزرگی دارد خود را خاک پای عرفا و شاعران ایرانی میداند که از جمله آنها سنایی و مولوی است.
مقیسه در بخش دوم صحبتهای خود به سنایی پرداخت و بیان کرد: اقبال معتقد است که ابتدا سنایی بوده که شور و آتش عرفان و ادبیات فارسی را در مولوی هم برانگیخته و این مطلب را در اشعار مختلفی ذکر کرده است. اقبال سنایی را شاعری صادق و مخلص میداند و در مقدمه مثنوی «مسافر» که برای سنایی سروده، او را به عنوان یک حکیم به مخاطب معرفی میکند و در بخش دوم این مثنوی، مقایسهای بین کار سنایی و کاری که خودش انجام داده، دارد. مشابهتهایی بین اقبال و سنایی وجود درد و حدود ده مورد مشابهت بین این دو شاعر پیدا شده است. در کنار آن این دو شاعر یکسری مفارقتها هم داشتهاند. اولین مشابهت این است که همان طور که سنایی «سیرالعباد» دارد، اقبال هم «جاویدنامه» دارد که این دو اثر زیرمجموعه آثار «معراج نامه» شناخته میشوند.
وی ضمن برشمردن مشابهتها و اختلافاتی که بین «سیرالعباد» و «جاویدنامه» وجود دارد، بیان کرد: از ویژگیهای اقبال این است که در شعر آزاد است. نگاه متفاوتی است که این دو شاعر بزرگ به شیطان داشتند، دومین ویژگی مشترک بین اقبال و سنایی است. سومین وجه مشترک آنها، این است که هر دو به ما توصیه میکنند از هوا و هوس و از دنیا و مادیات بپرهیزید، که این مسئله در اشعار هر دو آنها هم انعکاس یافته است. باورمندی هر دو شاعر به عشق چهارمین وجه مشترک آنهاست. عشق در سراسر کائنات پیچیده شده و همه شاعران ما هم از وجوه مختلف درباره آن بحث کردهاند. سنایی کشته شدن در راه عشق را موجب جاودانگی میداند و اقبال هم فراوان درباره عشق صحبت کرده است. پنجمین مولفه همسان بین اقبال و سنایی قلندریات آنها است. قلندریات یعنی برخلاف دید و صلاح مردم حرکت کردن و بخش بزرگی از اشعار شاعران کهن ما قلندریات آنها است که در سنایی هم این نوع اشعار فراوان دیده میشود.
سخنران نشست نگاه معنیگرایی که این دو شاعر به علم دارند را ششمین موضوع مشترک بین اقبال و سنایی دانست و اضافه کرد: آنها معتقدند که علم زمانی به درد ما میخورد که در خدمت دین باشد. نگاه هر دو شاعر بزرگ مورد بحث ما درباره دین هم یک نگاه مشترک، یعنی توجه به پویایی دین است. آنها معتقدند که اگر دین در جامعه پویا نباشد اثری نخواهد داشت.
توجه به آگاهیهای نوین از مولفه مشترک مورد توجه سنایی و اقبال
وی توجه به آگاهیهای نوین را از دیگر مولفه مشترک مورد توجه سنایی و اقبال خواند و افزود: این دو شاعر معتقدند که انسان بایستی نگاهش به دنیا را عوض کند. همچنین توصیه به کوشش تلاش و طراحی یکی از توصیههای بزرگی است که هر دوی این شاعران داشتهاند. ضدیتی که هر دو شاعر با فلسفه دارند آخرین موضوعی است که سنایی و اقبال برآن پای میفشردند به رغم اینکه خود اقبال یک فلسفه خوان است و دستگاه فلسفی مستقل ایجاد کرده و به رغم اینکه سالها فلسفه اسلامی و غرب را خوانده و در مورد آنها نظر دارد، اما به جهت اینکه اعتقاد دارد فلسفه تحرک را از او میگیرد و نقطه مقابل و مرکزی در برابر خودی او است با آن مخالفت کرده است. سنایی هم بهرغم اینکه از همه مولفهها و مباحث فلسفی در آثار خود استفاده کرده، اما از فلسفه بیزار است و فلاسفه یونان را هوس گویان یونانی میداند.
نگاه به این جهان، وجه افتراق سنایی و اقبال
در ادامه به تضادها و افتراقات سنایی و اقبال هم اشاره کرد، آنها را طبیعی دانست و گفت: بر ذهن سنایی و مجموعه شاعران کهن و کلاسیک ما یک نظریه است که جهان در بهترین حالت خودش نمودار شده است و آن فتبارک الله احسنالخالقینی که خداوند بیان فرموده، همین جهان است. آنها معتقدند جهان در کاملترین صورت خود است. اما اقبال این نظریه را قبول ندارد و معتقد است این جهان میتواند از این هم زیباتر شود. حتی معتقد است خداوند این جهان را خام آفریده و این انسان بوده که این جهان را بهتر و آبادتر کرده است.
مقیسه در پایان ضمن اشاره به برخی افتراقات صنایع و اقبال صحبت های خود را با خواندن غزلی از اقبال لاهوری درباره ایران به پایان رساند.
نظر شما