کامیار عابدی در نشست «شناختی از تحقیق، تحلیل و نقد شعر معاصر» گفت: از سال 92 به این طرف ما شاهد بدترین سالهای نقد ادبی در شعر هستیم که دلایل بسیار زیادی دارد. یکی از دلایل این است که جامعه دلزده به هرگونه نقد و تحلیل است و فضای مجازی در آن نقش عمدهای دارد؛ چراکه فضای مجازی نقد موشکافانه را برنمیتابد و نقد دچار عامهپسندی میشود.
کامیار عابدی که تنها سخنران این نشست بود در ابتدای جلسه گفت: امروز قصد داریم که به بررسی وضعیت نقد ادبی در چهار دهه اخیر بپردازیم؛ من فکر میکنم که در بررسی این موضوع سه حیطه تحقیق ادبی، نقد ادبی و تحلیل ادبی در هم تنیده شده است. در معرفی این سه حیطه باید بگویم که تحقیق ادبی، همانطور که از اسمش پیداست به معنی آن است که باید ابتدا به متنها ادبی مراجعه کرده و مطالعه داشته باشیم.
وی ادامه داد: نقد ادبی نیز دو تعریف کلاسیک و مدرن داردکه بر اساس تعریف کلاسیک باید به بیان حسنها و عیبهای اثر بپردازیم و تعریف جدید آن میگوید که نقد ادبی یعنی، همه آن چیزهایی که به شناخت یک متن کمک میکند. در انتها در بیان تحلیل ادبی باید بگویم که تحلیل ادبی کار کسانی است که به نقد ادبی به شکل کلاسیکتری و کاملتری نگاه میکنند. این سه حیطه و موضوعاتی از این دست معمولا در قالب یک نگاه تاریخی بیان میشود که خود من به آن علاقه زیادی دارم اما این نگاه امروز خریداری ندارد.
این منتقد ادبی در توضیح وضعیت نقد ادبی در چهار دهه گذشته گفت: من این دوره چهلساله را با استفاده از مدارک موجود در کتابها، نشریات و مجلات ادبی به چهار دوره تقسیم کردم. دوره نخست از سال 57 آغاز میشود و تا سال 67 ادامه دارد؛ در این دوره ما شاهد تغییر حکومت و روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی و سپس جنگ تحمیلی هستیم؛ این دوره تا پایان جنگ ادامه پیدا میکند. در این دوره رنگ و بوی سیاست در نقد شعر بسیار پررنگ است و اگر سری به مجلات ادبی این دوره بزنیم رنگ و بوی خون و سیاست به خوبی حس میشود.
وی ادامه داد: برای بیان بهتر این دوره چند مثال میزنم؛ شما توجه کنید که بین سالهای 57 تا 63 همه چیز سیاسی است و شاید این سیاسی بودن به دلیل آزادی زیاد است که در شعر و نقد ادبی نیز بازتاب دارد. در همین دوره کتاب «شعر شهادت است» اثر فرامرز سلیمانی چاپ میشود که به بررسی شعرهای دهه 50 و انقلاب میپردازد که دیدگاهی کاملا سیاسی دارد.
این پژوهشگر حوزه ادبیات افزود: همان طور که گفتم شعر سیاسی و نگاه سیاسی به شعر و نقد ادبی در این دوره بسیار زیاد بوده است اما در همین دوره میبینیم که به یکباره و از سال 66 به بعد شعرهای سهراب سپهری برای جامعهای که مانند من در آن سالها جوان و نوجوان بود به یکباره بسیار مطرح میشود و میتوان گفت که دیگر ما به شعر سیاسی کاری نداشتیم.
وی ادامه داد: بعد از آن ما به سمت سیاستگریزی رفتیم، این مسیر ادامه داشت و از اواسط سال 67 حس میشود که فضا روبه تغییر است اما تا سال 69 نیز باقیمانده شعر سیاسی و نقد سیاسی در جامعه وجود داشت. در فاصله سالهای 57 تا 67 تکوتوک نقدهای خوبی در شعر نوشته شده است و نمیتوان این دوره را دوره پری از نظر نقدهای ادبی نامید. اما به یکباره در دوره دوم یعنی از سال 67 تا 84 به دلیل بازشدن فضای فرهنگی و فضای دانشگاهی نقد از سیطره سیاست خارج میشود و منقدان دیگر آن حالت عصبی گذشته را که تنها به کوبیدن شعر و شاعر میپرداختند را ندارند. در این دوره که کمتر از 20 سال میشود منتقدان در نقد تلاش میکنند تا معیارهای زیباشناسی را بیشتر ببینند و اگر کسی در محتوا آثارش قابل تمجید است برای منتقد الزامی به تمجید وجود ندارد.
عابدی با اشاره به ویژگیهای دوره دوم گفت: وقتی در این دوره به مجله «آدینه»، «گردون»، «تکاپو» و مجلههایی از این دست نگاه میکنیم متوجه میشویم که در مباحث ادبی صفبندی متعهد و غیرمتعهد وجود ندارد. در همین دوره و از نیمه دهه 70 و با فروپاشی شوروی از یکطرف و تبعات جنگ از طرف دیگر و افزایش کتابهای ترجمه حوزه نقد پساساختارگرا که در اروپا و امریکا بود، شاهد تغییر هستیم؛ وقتی این کتابها ترجمه و به فارسی منتقل میشود باعث ایجاد نحلههای پسامدرن در فضای ادبی میشود که هم بر ساختار شعرها و هم بر ساختار نقدها تاثیر میگذارد. این افراد منتقد در این دوره بیشتر کسانی هستند که در کنار شعر نوشتن نقد هم میکنند و در مجلات حضور دارند.
وی افزود: اگر به نقدهای این دوره نگاه کنیم میبینیم که چند صدایی و مطالب بینامتنی بسیار ضعیف شده است و بیشتر به متن توجه میشود. نقدهای این دوره ویژگیهایی دارد که یکی از آنها دوری از فضای سیاسی است؛ البته جدالهایی هم بین محافظان شعر نیمایی و شاعران پسامدرن درمیگیرد. اگر به نقدها توجهای بیشتری داشته باشیم میبینیم که پیچیدگی از ویژگیهای نقدهای این دوره است و گاهی این پیچیدگی به قدری زیاد میشود که مخاطب چیزی نمیفهمد. در این دوره ما شاهد وفور ترجمه کتابهای نقد ادبی هستیم که البته همهشان قابل قبول نیست؛ چرا که بخش قابل توجهی توسط مترجمانی ترجمه شده است که فقط کلمات را کلمه به کلمه معنا کردهاند و کنار هم گذاشتهاند.
عابدی در ادامه به معرفی دوره سوم پرداخت و گفت: در معرفی دوره سوم باید بگویم که این دوره از سال 84 شروع میشود و تا پایان دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد یعنی سال 92 ادامه دارد. در این دوره ما شاهد آن هستیم که دولت یک دولت رادیکالیسم سیاسی است و همین موضوع باعث میشود که فرهنگ و ادبیات به حاشیه برود و اگر در دوره قبل کتاب و نقد ادبی زیادی بود، در این دوره کم میشود و شاید یکی از دلایل آن دلزدگی از نقد پسامدرن است و تقریبا از سال 84 به آنطرف دیگر شاهد فضای ادبی گذشته در نشستهای ادبی نیستیم.
وی افزود: شاعرانی مثل سیدعلی صالحی، گروس عبدالملکیان، عباس صفاری و رسول یونان بیشترین شهرت و اعتبارشان مربوط به این دوره است که از نفوذ پسامدرن میآید. در این دوره ما شاهد آن هستیم که حرفهایی بیان میشود که میگوید شاعران پسامدرن حرفی برای گفتن ندارند در نتیجه جامعه به سمت دستهای از شاعران که در بالا نام برده شد، میآید. یکی از ویژگیهای قابل بحث این دوره آن است که ما شاهد کاهش مجلات ادبی هستیم و تقریبا بعد از تعطیلی مجله «کارنامه»، مجله تخصصی ادبیات معاصر دیگر نمیبینیم. در این دوره نقد ادبی دانشگاهی که همیشه در حاشیه بوده است تلاش میکند به مرکز برسد؛ در همین راستا تعدادی مجله کاغذی چند برگی منتشر میشود و با انتشار این مجلات و تشکیل انجمن نقد ادبی علمی (دانشگاهی) اوضاع کمی تغییر میکند.
این پژوهشگر حوزه شعر در تعریف دوره چهارم اظهار کرد: دوره چهارم را باید از سال 92 به این طرف بررسی کرد؛ در این دوره ما شاهد بدترین سالهای نقد ادبی در شعر هستیم که دلایل بسیار زیادی دارد. یکی از دلایل این است که جامعه دلزده به هرگونه نقد و تحلیل است و فضای مجازی در آن نقش عمدهای دارد؛ چراکه فضای مجازی نقد موشکافانه را برنمیتابد و نقد دچار عامهپسندی میشود.
وی افزود: فضای مجازی در این دوره باعث میشود که معیارها در هم بریزد و هیچگونه فیلتری وجود نداشته باشد و به همین دلیل در این دوره انتشار کتاب شعر و انتشار شعر در مجلات دیگر یک افتخار محسوب نمیشود. اینها همه دلایلی است که باعث میشود که وضعیت نقد ادبی شعر نامطلوب شود و ما شاهد آشفتگی زیادی در این حوزه باشیم. در دورههای قدیم سه قرن طول میکشید که ما از یک سبک مانند خراسانی به سبکی مانند عراقی برسیم اما در دنیای امروز میبینیم که در چند سال چقدر فضا تغییر میکند.
عابدی در بخش دوم صحبتهایش به بیان ویژگی این چهار دوره پرداخت و گفت: درباره دوره اول صحبت نمیکنم؛ چراکه این فضا درگیر مسائل سیاسی است. درباره دوره دوم باید گفت که نقد ادبی تلاش کرد که از آراء ایدئولوژی فاصله بگیرد. در این دوره منتقدان ادبی یک بازاندیشی نسبت به خودشان انجام میدهند و یک نوع تغییر در نگاه رخ میدهد. در این دوره ما شاهد آن هستیم که فاصله نقد ادبی دانشگاهی و غیردانشگاهی کمتر میشود؛ چراکه استادان دانشگاه تعصباتی که استادان قدیمیتر داشتند نداشتند. در این دوره اگر آن جریان پسامدرن که سروصدای زیادی کرد را کنار بگذاریم بهطور کلی میتوان گفت که جریان اعتدالی نسبت به نقد ادبی دیده میشود و منتقدان ادبی کار تخصصیتری انجام میدهند.
وی افزود: در این دوره منتقدان برای گفتههای خود منبع میآورند یعنی در این فاصله زمانی اگر منتقدی یک مقاله بنویسد و نگوید که منبع صحبتهایش کجاست، یک ضعف محسوب میشود و این همان تاثیر دانشگاه بر حوزه نقد ادبی است. در این دوره تفکر انتقادی بیشتر میشود و ما این را به خوبی در نقدها حس میکنیم. در این دوره پژوهشگران نقد ادبی دانشگاهی رشد میکنند که سه ایده دارند.
این ادیب در معرفی سه گروه منتقد ادبی دانشگاهی گفت: یک، گروه تکرو هستند؛ یعنی افرادی که ایده خودشان را دارند، به پژوهش اهمیت میدهند و در نشستهای ادبی کمتر شرکت میکنند. نقدهای این افراد در مجلات علمی و پژوهشی چاپ نمیشود و بیشتر در کتابها و مجلات ادبی منعکس میشود. دسته دوم کسانی هستند که آثار خودشان و دانشجویانشان را به مجلات علمی و پژوهشی منتقل میکنند و دسته سوم افراد عضو انجمن علمی نقد ادبی (انجمن دانشگاهی نقد ادبی) هستند که خودشان مجله دارند، نقد مینویسند و همایشهایی را برگزار میکنند.
وی ادامه داد: در این دوره کسانی که فعالیت میکنند، بیشتر نظریهمحور هستند و کمتر مقالهای را پیدا میکنیم که به نظریهای نپرداخته باشد. بهخصوص دسته دوم و سوم که از حوزه پژوهش فاصله گرفتهاند و بیشتر نظریهمحور هستند. بنابراین در این دوره بین استادان قدیم و جدید دانشگاهی یک گسست ایجاد میشود و استادان جدید چندان به معلمان قبل از خود توجه ندارند. در این سالها به دلیل رشد کمی جمعیت، دانشجو، استادان و دانشگاهها شاهد کاهش کیفیت هستیم و همهچیز زیر متوسط است و کمتر اثر درخشانی را میبینیم.
عابدی در بخش آخر صحبتهایش به مجلات ادبی پرداخت و اظهار کرد: همان طور که گفتم «کارنامه» آخرین مجله ادبی معاصر بود؛ مجلهای که یک شاعر افتخار میکرد که شعرش در آن باشد و یک منتقد افتخار داشت که نقدش در آن چاپ شود. میتوان گفت که به مرور زمان فضای مجازی جایگزین مجلات چاپی شد و اگر وضعیت مجلات را بین سالهای 67 تا 84 بررسی کنیم متوجه تحولات نقد شعر معاصر میشویم. فضای مجازی در دهه 80 کارش را شروع میکند و با وبلاگ، سایت، فیسبوک و بعد نرمافزارهای موبایلی خودش را بروز میدهد.
وی ادامه داد: این فضای مجازی وظیفه انتشار بخشی از شعر را برعهده دارد و در نتیجه به دلیل کمحوصله بودن مخاطب، شعرها کوتاه و کوتاهتر میشود؛ همینها شاید باعث شده که ما در این سالها شاهد کمشدن نشستهای ادبی باشیم و میبینیم که جشنهای امضاء جای نشستهای نقد ادبی را گرفته است و فقط شاعر یک مراسمی برای امضای کتابش میگذارد و نهایتا یک نفر یا دو نفر در آن مراسم به تعریف و تمجید از کتاب میپردازند.
این پژوهشگر با اشاره به نقدهای منتشر شده در فضای مجازی گفت: در فضای مجازی شاهد انتشار مطالبی بهعنوان نقد ادبی هستیم اما واقعیت این است که اینها بیشتر شبیه یادداشتنویسی میماند. این مطالب در لحظه خوانده میشود اما در آینده آنها را جدی نمیگیرند و این به دلیل شتابزدگی آن است. در دنیای امروز و به دلیل استفاده از فضای مجازی شاعر برای دیده شدن باید لحظه به لحظه صفحه خود را به روز کند که بدون شک این تولید لحظه به لحظه پشتوانه مطالعاتی ندارد. در حوزه نقد نیز وضعیت به همین شکل است و من معتقدم که یادداشتنویسی بهترین حالت آن است و برخی از نقدها حتی به یادداشتنویسی هم نمیرسد.
عابدی در پایان گفت: فضای مجازی یک فضای عمومی است و در نتیجه همه کارها در آن عامهپسند میشوند. در این دوره میبینیم کسانی که نقد ادبی مینویسند حوصله فضای مجازی را ندارند و کسانی که در فضای مجازی فعال هستند، کتاب نمیخوانند و نقد ادبی نمیدانند. ما در فضای مجازی با مخاطبانی روبهرو هستیم که همگی در عین حال که باسواد هستند بیسواد نیز هستند و میتوان گفت که به یک سطح یکسانی رسیدهایم؛ البته در بیان صحبتهایمان نباید از ویژگیهای مثبت و دموکراتیک فضای مجازی نیز غافل باشیم؛ چراکه همین فضای مجازی شرایطی را فراهم کرده است که همه بدون توجه به موقعیت مکانی میتوانند نگاه خودشان را منتقل کنند.
نظر شما