سارا تاجیک مترجم این اثر، در گفتوگو با ایبنا درباره نویسنده این نمایشنامه گفت: نیلو کروز نویسندهای است که علاقه زیادی به کارهای فدریکو گارسیا لورکا دارد. او با یک دید جدید به لورکا نگاه کرده است. کروز به این نویسنده، آثار و شعرهایش علاقه خاصی داشت.
او در ادامه گفت: کروز دوست داشت با یک نگاه دیگر مرگ لورکا را روایت کند. لورکا را بدون هیچ محاکمهای به دشتی برده و تیربارانش کردند. همه دلشان برای این شاعر میسوزد. کروز میخواهد بگوید که لورکا اسطوره بوده و خیلی بالاتر از آن چیزی است که مردم نسبت به این شاعر فکر میکنند. نیلو کروز نمیخواهد دیگران آن نگاه دلسوزانه را نسبت به لورکا داشته باشند، بلکه میخواهد مردم به عمق فاجعه و اینکه چگونه در آن زمان یک استعداد بزرگ را کشتند، پی ببرند.
این مترجم درباره نویسنده «لورکای سبز پوش» بیان کرد: نیلو کروز در دانشگاه تدریس میکند و نمایشنامههای معروفی دارد. او علاقه دارد از یک دید دیگر به مسائل و انسانها توجه کند. اثر دیگری از این نویسنده که در ایران هم ترجمه شده است و کروز در آن با یک دیدگاه دیگر به آناکارنینا نگریسته و کلا از دید جدیدی نظاره کرده است. کروز با این نوع دید و نظرگاه، خواننده را به سمت کارهایی که قبلا انجام شده است نمیبرد. کروز دوست دارد جدید مشاهده کند.
وی در ادامه گفت: کروز تمام حس ششگانه را درگیر میکند و فرد را به چالش میکشد. وقتی نمایشنامه «لورکای سبز پوش» را میخوانید فقط حالت مکتوب و متن ندارد، اگر دردی را روایت میکند، حس میکنید. کروز به خوبی با کلمات بازی میکند و با واژگان معانی را خوب میرساند. برای همین سعی کردم خیلی خوب ترجمه را انجام دهم، به این دلیل که حسی را که کلماتش دارد به خوبی منتقل کنم. این گونه نیست که خود مخاطب باید همه نمایشنامه را تا انتها بخواند و بعد درکش کند و حسی بگیرد. تک تک کلماتش حسی مانند درد و شادی دارد که به مخاطب انتقال میدهد. آثار نیلو کروز برای اجرا قشنگ است.
نیلو کروز
او درباره رنگ سبز در اسم کتاب گفت: اگر توجه کنید در کشور ما رنگ سبز برای سیدها است و این رنگ در فرهنگهای دیگر نیز همین مفهوم را دارد. در واقع رنگ سبز برای آنها نیز معنی تقدس را دارد و چون کروز میخواهد به لورکا یک حالت قدیسی بدهد از رنگ سبز استفاده میکند و در کل نمایشنامه نیز این رنگ نمود دارد.
تاجیک همچنین بیان کرد: واقعا در واقعیت لورکا را در یک کامیون گذاشتند و بردند، در دشتی رها کردند و او را تیرباران کردند. یعنی جسدی وجود ندارد. این قسمت بر اساس واقعیت است، حال آن که در سر لورکا چه گذشته و چه اتفاقاتی افتاده است زاییده تخیل کروز است. تخیل نه به این معنا که اصلا واقعی نیست، تخیل به این معنا که کروز نبوده ببیند در آنجا چه اتفاقی افتاده است بلکه او کمی به داستان مرگ لورکا، شاخ و برگ داده است. کروز تمام آثار لورکا را خوانده، حتی نقدهایی که بر آثار او نوشته میشد را خوانده است و با توجه به این مطالعهای که انجام داد، احساس کرد که توانسته شخصیت لورکا را درک کند.
فدریکو گارسیالورکا
این مترجم در پایان گفت: این ریتم تند در بخش پایانی نمایشنامه به گونهای میخواهد تپش قلب را بالا ببرد و گویی به مرگ نزدیک میشود. در آخر این اثر، لورکا میگوید نمایش من شروع میشود، در صورتی که مرده است و با صدای شیون زن به پایان میرسد، گویی که لورکا دوباره متولد میشود. صدای شیون زن، صدای مادرش، در حال زایمان است. به قدری کروز به او علاقه دارد که بازهم نمیخواهد این داستان را به پایان برساند و لورکا را در قبر بگذارد و میگوید این شاعر و نویسنده تمام نمیشود، واقعا درست میگوید. مانند برخی از شاعران ما که نیستند ولی اشعارشان را میخوانیم و زندهاند. مرد نکونام نمیرد هرگز گویای این جملات و تفکر کروز نسبت به لورکا است.
انتشارات کتاب فانوس، نمایشنامه «لورکای سبز پوش» اثر نیلو کروز، ترجمه سارا تاجیک را در 96 صفحه و با قیمت 10000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما