یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۸
کفش‌های ایتالیایی؛ یک درام روانشناسانه

هنینگ مانکل نویسنده سوئدی، منتقد و فعال اجتماعی چپ بود که در کتاب‌ها و نمایشنامه‌هایش به نابرابری اجتماعی و بی‌عدالتی‌ها در سوئد می‌پردازد. محمد امامی یادداشتی را بر کتاب کفش‌های ایتالیایی این نویسنده نوشته است که در ادامه می‌خوانید.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_ محمد امامی: شما هم اگر مثل من از علاقه‌­مندان ژانر تریلر رازآلود باشید و به‌خصوص از خوانندگان داستان‌­های پلیسی و جنایی، «هنینگ مانکل» را می‌­شناسید و یکی از دنبال‌کنند­گان آثار او هستید. آثاری که با بازرس «کورت والاندر» شهرت جهانی پیدا کرده‌­اند. کارآگاهی تنها و گوشه‌­گیر که در «ایشتاد»­ شهری در جنوب سوئد با سبک و استایل خاص خود زندگی می­‌کند. شهری که در طی سالیان گذشته به خاطر قتل‌­ها و جنایات وحشتناکی شهرت دارد که در آن رخ داده و والاندر مسببانش را پیدا کرده است.

مانکل در سال 1948 در استکلهلم متولد شد. وقتی دوساله بود خانواده‌­اش به شهری به نام «سوگ» نقل مکان می‌­کنند و پدرش به‌عنوان قاضی در دادگاه این شهر مشغول به‌کار می‌­شود، دادگاهی که خانواده او را نیز در خانه‌­ای در همان‌­جا سکنی می‌­دهد و بدین‌ترتیب مانکل نوجوان درست در مرکز جایی قرار می­‌گیرد که مملو است از بحث‌­های جدی بزرگ­سالان. مملو است از صحبت درباره جرم و درباره جنایت و خب چه هدیه‌­ای بهتر از این برای شخصی که قرار است روزی نویسنده شود.

مانکل علاقه­‌مند به داستان است و تئاتر. می­‌خواند و می‌­نویسد: «من هنوز احساس معجزه­‌گون نوشتن اولین جمله را سپس جملات بعدی را برای گفتن یک داستان در خاطر دارم. اولین چیزی که من نوشتم یک صفحه خلاصه از رابینسون کروزوئه بود و خیلی متاسفم که آن را حالا ندارم، در آن لحظه بود که من یک نویسنده شدم».



 او نویسنده می‌­شود. نویسنده‌­ای که بیش از 40 کتاب نوشته و میلیون­‌ها نسخه در سراسر جهان فروخته. شهرت او گرچه بیشتر به‌خاطر رما‌‌‌‌ن­‌های پلیسی جنایی­‌ا‌ش است اما علاوه بر ده کتاب در سری والندر، رمان‌های دیگری هم دارد. یکی از آن‌ها «کفش­‌های ایتالیایی» است که به تاز­گی در ایران منتشر شده است.

در این رمان خبری از قتل و خشونت و از کارآگاه والندر معروف نیست. تجربه‌­ای متفاوت برای نویسنده‌­ای که این‌ها مشخصه اصلی داستان­‌هایش است. به‌رغم نبود این نشانه‌های آشنا در کفش‌های ایتالیایی، اما دغدغه اصلی مانکل به‌گمانم همان است که پیشتر بوده. کارآگاه والندر شخصیتی است تنها و گوشه‌گیر. پلیسی که برای حل داستان همه‌چیز را شخصی می­‌بیند و شخصی می‌­کند و با همین شخصی‌سازی است که موفق به حل پرونده‌­هایش می‌­شود. اینجا در کفش‌­های ایتالیایی نیز با یک شخص طرفیم. شخصی که دست بر قضا او هم تنهاست و گوشه­‌گیر. در کفش‌­های ایتالیایی سفری داریم به اعماق روح یک مرد. به روح مرد میانسالی که به ناگاه خود را در آستانه یک تغییر می‌­بیند.

رمان در چهار فصل روایت می‌­شود. فصولی که با نام‌های یخ، جنگل، دریا و یلدا نام­گذاری شده­‌اند. فردریک جراح سابق دوازده سال گذشته را در یک جزیره و به تنهایی زندگی کرده. جزیره­‌ای که سراسر ماه­‌های طولانی زمستان پوشیده از یخ است و برف و یخبندان. این جزیره از پدربزرگ و مادربزرگش به او به ارث رسیده. جایی است که به‌نوعی ارتباط او با دنیای خارج و با گذشته‌اش را قطع کرده. اما عاقبت گذشته به سمت او برمی‌­گردد. هریت، زنی که سال‌ها پیش فردریک او را ترک کرده به سراغ او می­‌آید. نه برای سرزنش او، یا برای پاسخ خواستن. می­‌گوید آمده تا فردریک به‌قولی که داده عمل کند. زیباترین قولی که هریت شنیده. فردریک 40 سال پیش قول داده او را به دریاچه­‌ای ببرد که وقتی نوجوان بوده پدرش یک بار او را در یک روز خاص آنجا برده. حالا هریت آمده و می­‌گوید الوعده وفا.

فردریک سال‌هاست در این جزیره به‌تنهایی زندگی کرده، با عادتی منحصربه‌فرد. او هر روز صبح گودالی در یخ می­‌کند و می­‌افتد داخل آن گودال، می‌­افتد تا فراموش نکند که هنوز زنده است. حالا آمدن هریت و پذیرفتن خواسته او در عمل به‌قولش و شروع این سفر، زندگی دیگری برای او رقم خواهد زد. برای این سفر جزیره را ترک خواهد کرد. جزیره­‌ای که به آن پناه برده تا از گذشته و از اشتباهاتی که در زندگی حرف‌ه­ای و شخصی انجام داده، رهایی یابد. حالا اما این یخ، این حصار نازک تنهایی ناگهان شکسته می­‌شود و ترک برمی‌­دارد.

این ترک خوردن، درست همان جایی است که توانایی بی­‌مانند مانکل به رخ مخاطبانش کشیده می‌­شود. توانایی‌­ای که شاید کمتر از او انتظار داریم. چرا که داستان به هیچ‌وجه مختصات ژانر جنایی و رازآلود را ندارد، ژانری که تخصص اوست. یک درام روانشناسانه است که به‌خوبی و به جذابی تمام نوشته شده. مانکل قهرمانش را وارد سفری می‌­کند که وقتی به انتها رسد، دیگر آن آدم سابق نخواهد بود. او در این رمان داستان گم­شدن‌­ها، داستان سقوط­‌ها و رستگاری­‌ها را به تصویر می­‌کشد و می­‌گوید زندگی شاید همین­‌ها باشد. مانکل این را به شما می­‌گوید و آماده­‌تان می­‌کند برای همین چیزهای غیرقابل پیش‌بینی و در انتها این شمایی که شاید وقتی روزی جایی از چیزی فرار کرده‌­ای و سعی داشته‌­ای فراموشش کنی، تلاش کرده‌­ای بگذاری‌­اش جایی در اعماق ذهنت، پنهانش کنی لابه‌­لای هزاران خاطره دیگر، حالا اما مانکل تلنگری می­‌زند که هی فلانی بالاخره یک روز ناچاری که با آن روبه‌رو شوی.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها