صادق کرمیار بهعنوان نخستین سخنران با اشاره به ویژگیهای شاخص علی موذنی و آثارش، گفت: درباره موذنی و کارهای او صحبت کردن کار سختی است. کتاب «احضاریه» یک دنیای جدید آفرید که در ذهن من ماندگار خواهد شد. جهانی را آفرید با انسانهای به ظاهر عادی با باطن عجیب غریب. فضایی را آفرید که فقط مختص جهان داستانی بومی شده خودمان در ایران است و علی موذنی آنرا میشناسد و به درستی در جای خود از آن استفاده میکند.
وی ادامه داد: موذنی نه از آن دسته نویسندگانی است که بگوید برای خواص مینویسم و با عامه کاری ندارم و نه از آن نویسنگانی است که فقط برای عامه بنویسد. ویژگی عجیبی است که هم عوام و هم خواص آثار او را میپسندند. بیشتر آثارش اینطور است بهجز یکی دو اثر که بهنظرم بهتر است فقط خواص آنرا بخوانند.
این داستاننویس اظهار کرد: سالها پیش با خواندن کتاب «دلاویزتر از سبز» با جهان داستانی علی موذنی آشنا شدم. روح حساس و لطیفی دارد و ضریب حساسیت او بر تمامی نویسندگان میچربد و گاهی این ضریب برای خود من آنقدر آزاردهنده میشود که با آن جدل میکنم. خودش هم آزار میبیند ولی حاضر نیست آنرا کم کند و کاملا آگاهانه آنرا حفظ میکند. جدا از نوشتن، این حساسیت را در دیگر امور زندگی نیز دارد. این حساسیت نشاندهنده این است که علی موذنی از دنیای دیگری به زندگی و دنیا نگاه میکند و از این زاویه نگاه کردن کار هرکسی نیست. داستان کتاب جدیدش هم همینطور است.
کرمیار در ادامه با اشاره به کتاب «احضاریه» گفت: به تصور من، اینکه علی موذنی شخصیتی مانند حضرت زینب (س) را برای نوشتن انتخاب کرده و ایشان محور اصلی داستان است، دو دلیل دارد؛ نخست اینکه موذنی واقعا احضار شده تا برای حضرت زینب (س) بنویسد و این را من باور دارم. دومین دلیل هم که باعث شده موذنی به نوشتن این داستان جذب شود، صبوری اوست که با صبوری حضرت زینب (س) در طول زندگی پربرکتش به ویژه صبوری آن حضرت در مواجهه با واقعه عاشورا شباهت پیدا میکند. با بخشهایی از گرفتاریهایی که برای موذنی در همین حوزه ادبیات داستانی پیش آمده، آشنا هستم.
نویسنده رمان «دشتهای سوزان» افزود: او تصمیم گرفته مسیری را انتخاب و در آن حرکت کند. موذنی در گروه افرادی همچون گلشیری در آخر دهه 50 و اوایل دهه 60 قرار داشت. در جلسات داستانخوانی داستان میخواند و در همان جلسات هم نسبت به دیگران یک سروگردن بالاتر بود. شنیدهام که داستانی درباره جنگ نوشته بود که گلشیری میگفت کاش آن داستان را من نوشته بودم.
وی تصریح کرد: در آن فضا مسیر خود را برای نویسندگی انتخاب و باعث میشود از همه طرف به سمت او هجوم بیاورند. صبری که از این هجومها از خود نشان داد، از عهده کمتر کسی برمیآید. از یک طرف کسانی که ادای نویسندهها را درمیآورند و ژست مذهبی میگرفتند و از طرف دیگر دوستان قدیمی خودش به او حمله میکردند. بعد از نوشتن رمان «دوازدهم» هجمهها بیشتر شد. نوشتن رمانی که درباره باورهای آدمها باشد، کار دشواری است و باید انتظار تبعات آنرا داشته باشیم. موذنی انتظار ندارد کسی از او تعریف کند و یا سازمانی از او حمایت کند، بلکه انتظار دارد بعد از نوشتن هر رمانی حملهها به سوی او روان شود. امیدوارم حضرت زینب (س) بازهم این صبوری را به او بدهد.
«احضاریه» متعلق به علی موذنی نیست!
محمدرضا زائری، دیگر سخنران این نشست نیز با بیان خاطرهای از نخستین آشناییاش با علی موذنی، گفت: نخستینبار سال 1375 در جلسهای راجع به آفرینش آثار ادبی صحبت کردم و میخواستم بروم که علی موذنی به موقع مچ من را گرفت که کجا میروی؟ آفرینش صاحب دارد و متعلق به چند روزنامهنگار و ... نیست. به همین دلیل معتقدم کتاب «احضاریه» متعلق به علی موذنی نیست، بلکه امانتی است که به او دادهاند تا به من و شما برساند. امانتی است که به سرانگشتان وی سپرده شده که روی کاغذ بیاورد و از این طریق به ما برساند.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: وقتی کتاب را به من دادند گمان کردم کتاب را مثل همه کتاب ها میخوانم و درباره آن صحبت میکنم، ولی این کتاب من را غافلگیر کرد و حسم درباره کتاب، حس مسعود بود در برابر حاج ناصر. واقعا فکر میکنم باید دو یا سه بار دیگر کتاب را بخوانم تا بتوانم آنچه درباره آن شایسته است، بگویم. وقتی کتاب را ورق میزدم و میخواندم، به تعبیر دقیقی که در بعضی دیالوگها و مونولوگهای مسعود هست، وقتی در مواجهه با تاریخ اهلبیت (ع)، نگاهمان پژوهشی است، رویکرد عقلانی و تاریخی ما را به سمت یک رویکرد دلی میبرد، اتفاقی که در این کتاب افتاده این است و بهنظر من این ویژگی برجسته کتاب «احضاریه» است.
زائری افزود: نمیخواهم آماری مقایسه کنم یا از آمار کمی استفاده کنم، ولی بدون اغراق جزو ماندگارترین کتابهایی است در این حوزه سالهای بعد دیده خواهد شد. فکر میکنم باید خیلی زمان بگذرد تا این امانتی که علی موذنی به ما داده، قدرش شناخته شود. جزو معدود کتابهایی است که این رابطه دلی را بهدرستی تبیین کرده است. شاید آرزوی من در طول همه این سالها این بوده که این اتفاق بیافتد. یادم میآید سال 1373 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همایشی در زمینه ادبیات مذهبی داشتیم. چالش ما در آن همایش با برخی دیگر از دوستان نویسنده این بود که خط قرمزها و مرزهای ما در ورود به این ساحت، کجاست؟
وی بیان کرد: ما نمونههای متعددی از آثار نویسندگان داریم که تاریخ را بازنویسی کردهاند. قبل از انقلاب شاید مسیری که شهید مطهری با «داستان راستان» باز کرد، بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد. طبیعی است که این ساحت، ساحتی نیست که هرکسی جرأت ورود به این عرصه را پیدا کند. طبیعتا روایات و احادیثی که یک تِم داستانی یا رویدادی دراماتیک در آن بود، بازنویسی شد. آثار متعدد منتشر شد. اما این ادبیات نیست. برای ماندگاری این فکر ما به ادبیات نیاز داریم و ادبیات توسن بادپایی ندارد که بتواند وارد این عرصه شود و جرأت کند به این حریم سفر کند. مگر اینکه روزی نویسندهای در زمان به عقب برگردد، در کربلا، واقعه غدیر و ثقیفه حاضر شود، میمیک صورت پیامبر (ص) و عکسالعمل های دیگر شخصیتها و فضا را ببیند تا بعد بتواند آنرا ترسیم کند. لذا همیشه این حسرت به دل ما بود که روزی ما در این حوزه ادبیات داشته باشیم نه روایتگری. البته روایتگری هم ارزشمند و مقدس است و من نمیخواهم از ارزش آن کم کنم، ولی جای اینکه ما بگوییم ادبیات داریم، خالی بود.
مدیرمسئول و صاحب امتیاز ماهنامه «خیمه»، گفت: به بیان صادق کرمیار نمیتوانیم بگوییم این اثر در سبک رئالیسم جادویی یا سورئال است، بلکه یک چیز متفاوت و بومی شده کاملا نشسته در قالبی است که امروز نویسنده به دست ما داده است. همین باعث شده کتاب به شدت گیرایی داشته باشد. تقریبا همان 10 یا 15 صفحه اول، گارد خواننده را نسبت به کتاب عوض میکند. در همان صفحات اول انسان احساس میکند با یک اثر متفاوتی روبهروست که نمیتواند به راحتی از آن بگذرد.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: شاید برخی بگویند کتاب درباره عاشورا یا درباره حضرت زینب (س) یا درباره سفر پیادهروی اربعین است. با اینکه کتاب از امام رضا (ع) شروع شده و به آن حضرت ختم میشود، اگر من بپرسند که در یک کلمه بگو این کتاب راجع به چیست، میگویم کتاب درباره حضرت زهرا (س) است. کتاب، کتاب فاطمی است و این چیزی است که در لحظه لحظه کتاب حضورش حس میشود، یک حضور آشکارِ پنهان. جالب است که شخصیت حضرت زهرا (س) دقیقا همین است. حضورش از همه آشکارتر است، ولی یک حریم ناپیدای پنهانی دارد که به راحتی نمیشود به سمتش رفت، مانند بوی عطری که به مشام میرسد و انسان نمیتواند بگوید منشأ آن کجاست.
زائری تصریح کرد: این فضا و حال و هوایی که در کل کتاب پخش شده، در رابطه بین مسعود و عارفه است و این تنیدگی رابطه خواهر و برادر که از بازی کودکی آنها شروع میشود و گرهی ایجاد میکند، تا زمانی که در زمان بزرگسالی آنها در هتل دوباره تکرار میشود. این دقیقا ماجرای کربلا را که نویسنده با یک ضرباهنگ بسیار ملایمی یادآوری می کند، به چشم میآید. بدون اینکه نویسنده بخواهد خیلی غلیظ الفاظ و عبارات عربی را بهکار ببرد یا خیلی مستقیم موضوعات دینی را یادآوری کند، انسان احساس میکند که یک روضه بسیار متفاوت میشنود. از یک طرف مضامین معرفتی بسیار بسیار عمیق در کتاب دیده میشود که یک جاهایی رنگ و بوی «پدر عشق پسر» و «کشتی پهلوگرفته» سید مهدی شجاعی را دارد و من یک جاهایی احساس میکردم، همان مضامین به زیبائی در لابهلای این کتاب است و هرکدامش طوری است که انسان احساس میکند باید کتاب را به کناری گذاشته و تنفسی کند.
وی گفت: اولین جایی که من این احساس را پیدا کردم، پاسخ به این پرسش بود که چرا عبدالله ابن جعفر در کربلا با حضرت زینب (س) نبود؟ این پرسش مرا بهم ریخت و یک حس عجیبی مانند اینکه کسی ناگهان مرا از امروز کنده و به 1400 سال قبل برده و یک چیزی را به من نشان میدهد. با خودم گفتم چطور تاکنون به ذهن من نرسیده بود و بعد ناخودآگاه دیدم چقدر این درست سرجای خود نشسته است و چقدر درست است. اینجا متوجه شدم ریتم خواندن من با ریتم نگارش نویسنده سازگار نیست. لیاقت نوشتن چنین اثری را نداشتم ولی امیدوارم شایستگی این را داشته باشم به سهم خودم قدردان تلاشی باشم که موذنی امانتداری کرده در رساندن این تحفه نفیس در آستانه ماه محرم به دست ما. امیدوارم در خوانش دوباره و سه باره کتاب، بارش این قطرات در جان من اثری داشته باشد.
«احضاریه» صرفا یک اتفاق در داستانهای مذهبی نیست
سعید مکرمی، بهعنوان ناشر این اثر در سخنانی کوتاه، اظهار کرد: فارغ از ویژگیهای محتوایی و فنی، کار کردن با نویسندگان بزرگ، سخت است، چون ناشر باید یک سری ویژگیهای خاص و استانداردهای خاصی را رعایت کند. ذکر این نکته نیز ضروری است که وی در مراحل کار بسیار صبوری کرد.
وی افزود: بهنظرم وارد سبک جدیدی در رمان فارسی شدیم. خیلی از نویسندگان کارهای قدیمی و یا آثار نویسندگان خارجی را جلوی روی خود میگذارند و کپیبرداری میکنند. «احضاریه» صرفا یک اتفاق در داستانهای مذهبی نیست، بلکه یک اتفاق در کل داستانهای فارسی است.
امیدوارم این رمان، جایگاه خود را باز کند
علی موذنی، نویسنده رمان «احضاریه» نیز در چند جمله کوتاه، گفت: وقتی رمان نوشته شد، چندین ناشر برای چاپ آن اظهار تمایل کردند، ولی من به خاطر لطف و وفاداری و پایداری مدیر نشر «اسم» در طول سه سالی که روی این رمان کار میکردم، معرفت به خرج دادم و رمان را در اختیار این انتشارات قرار دادم. امیدوارم این رمان، جایگاه خود را در میان رمانهای دیگر باز کند.
نظر شما