شهروز مهاجر؛ سردبیر فصلنامه «ایوان» با اشاره به اهداف انتشار این فصلنامه فرهنگی، گفت: در دستهبندی مقالات و موضوعات نشریه بر این موضوع تأکید داریم که بتوانیم فضای فرهنگی مشترک را در تمام مقالات خود حفظ کنیم زیرا معتقد هستیم که ایوان دریچهای به سوی دو فرهنگ ایران و فرانسه باز میکند.
در این زمینه دقایقی با شهروز مهاجر، پژوهشگر و سردبیر فصلنامه «ایوان» به گفتوگو نشستیم تا از رویکرد کاریاش در این مجله بگوید. از مهاجر پیش از این کتابهایی چون «پژوهشی در گرافیک کبریت ایرانی»، «تصویرسازی داستانی در کتابهای چاپ سنگی فارسی» و «مکتب کمالالملک» منتشر شده است.
چه شد تصمیم به انتشار فصلنامهای دو زبانه در فرانسه گرفتید و چرا جامعه فرانسوی زبان را برای کار فرهنگی هدف قرار دادید؟
میتوانم به یک نکته بسیار مهم اشاره کنم؛ تمام مقالات و محتوایی که در فصلنامه «ایوان» منتشر میشود، به بین دو فرهنگ ایران و فرانسه اشتراکات موضوعی دارد. به عنوان مثال نمونههایی از مجلات مربوط به ایران، در آلمان، انگلستان، آمریکا و کانادا منتشر میشود که این مجلات صرفا به معرفی فرهنگ ایرانی به مخاطب خارجی اختصاص دارد و تنها به این مسئله میپردازد. همچنین مقالهای درباره حافظ، سعدی و در مجموع ادبیات ایرانی به زبان انگلیسی برای مخاطب خارجی منتشر میشود ولی این اتفاق صرف در «ایوان» رخ نمیدهد.
این اتفاق دقیقا به چه معنا است؟ لطفا درباره آن کمی توضیح دهید.
منظورم این است که در تمام مقالات ما ارتباط مشترکی بین فرانسه و ایران دیده میشود. اگر به فهرست فصلنامه نگاهی بیندازید، این موضوع را خواهید دید. فرض کنید اگر بخواهیم مقالهای با موضوع «شاهنامه» بنویسیم، حتما باید ارتباطی به فرانسه پیدا کند؛ مثلا نسخهای که در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود، مصحح فرانسوی که روی شاهنامه کار کرده را مد نظر قرار میدهیم یا اگر روی فلسفه و هنرهای مختلف مثل خوشنویسی، هنرهای دستی و باستانی کار کنیم، حتما این مسئله را در نظر میگیریم که حوزه فکری و فلسفی مورد توجه ما ارتباطی به فرهنگ فرانسه داشته باشد، مثل اندیشمندانی که در نظام فکری ایرانی تأثیر گذاشتهاند یا آثاری که تعلق معنوی یا مکانی به فرانسه دارند. همان طور که در دو شماره گذشته میبینید، نمونههایی از معرفی آثار هنر اسلامی و نسخههای خطی ایرانی وجود دارد که در موزه لوور یا کلکسیونهای دیگر در فرانسه نگهداری میشود، پس در نتیجه این موضوع، مهم ترین وجه تمایز «ایوان» با تمام مجلاتی است که به فارسی یا انگلیسی یا دو زبانه در کشورهای دیگر به ویژه حوزه کشورهای انگلیسی زبان منتشر میشود. ما همچنان بر این نکته تأکید داریم که بتوانیم این فضای فرهنگی مشترک را در تمام مقالات خود حفظ کنیم.
مگر مجلات دو زبانه دیگر به تبادل فرهنگی میان ایران و کشور میزبان نمیپردازند؟
شاید این طور بهتر باشد که بگویم بسیاری از مجلات حوزه ایران شناسی که در خارج از ایران منتشر میشوند، صرفا کارکرد یک سویه دارند؛ به معنی معرفی فرهنگ ایرانی به مخاطب غیر ایرانی. کاری که ما در «ایوان» کردهایم، اتفاق قابل توجهی است چون ما این رابطه را دو سویه در نظر گرفتهایم. در واقع این فصلنامه مثل یک پل یا حتی به مثابه عنوان خودش یک «ایوان» است و دریچهای به سوی دو فرهنگ باز میکند. ما از این ایوانِ فرهنگی میتوانیم نگاه مشترکی به دو کشور داشته باشیم که میراث فرهنگی و هنری مشترک بسیاری زیادی در طول قرنها دارند. از زمان سفر جهانگردان و سیاحان فرانسوی به ایران تا سفر محصلین ایرانی به فرانسه از قرن نوزدهم و بعدها در قرن بیستم، اتفاقات فراوانی به طور مشترک در هر دو کشور رخ داده است.
به دنبال توضیحات شما درباره اشتراکات فرهنگی در حوزه هنر، میخواهیم درباره ادبیات کلاسیک ایرانی و نمونه اشتراکش در فرانسه توضیح دهید. اگر گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی و نمونههایی از این دست را نمونههای کلاسیک ادبیات ایران در نظر بگیریم، چه نمونههای مشترکی در فرهنگ و ادبیات فرانسه میتوانیم ذکر کنیم و اساسا پل ارتباطی بین این دو چیست؟
پل ارتباطی بین دو این فرهنگ، حوزه ادبیات کلاسیک فارسی و به طور مشخص شعر است. البته همان طور که گفتم ما در حوزههای مختلف از جمله باستانشناسی، معماری، هنرهای تجسمی و غیره فعالیت داریم ولی اگر مشخصا حوزه ادبیات کلاسیک فارسی و شعر را مورد بحث قرار دهیم، این ماجرا با ترجمه ادبیات کلاسیک فارسی و متون دیگر از زبان فارسی به فرانسوی در فرانسه شروع میشود و فکر میکنم تقریباً از اوایل قرن هفدهم به این سو آغاز شده است. ما نمونههای متعددی از ترجمه دیوان شعرا از جمله سعدی، فردوسی، مولوی، حافظ، خیام و نمونههای متأخرتر مانند جامی و عطار داریم. کمکم به ترجمه فرهنگهای لغت فارسی به فرانسه هم میرسیم که از همان گذشته اتفاق میافتد. در شماره سوم فصلنامه «ایوان» گفتوگوی مفصلی میان من و مجید سلیمانی وجود دارد که تخصصش ترجمههای کهن ادبیات فارسی در فرانسه است. در این گفتوگو با جزئیات بسیار زیاد اشاره میکنیم این ماجرا چطور، با چه انگیزههایی و از چه تاریخی آغاز میشود. میتوانم در خصوص تأثیرات متقابل از کتاب «هزار و یک شب» نام ببرم. این کتاب توسط «آنتوان گالان» حدود دو قرن پیش برای اولین بار به زبان فرانسوی ترجمه شده است که یک اتفاق خیلی تازه را نه تنها در ادبیات و فرهنگ فرانسه بلکه در کشورهای همسایه و منطقه رقم میزند. این اتفاق آشنایی این فرهنگ با قصه های قدیمی شرقی و به طور جزئیتر ایرانی، هندی، بینالنهرینی، عربی و غیره است که باعث میشود اقتباسهای فراوانی از «هزار و یک شب» در ژانرهای مختلف از جمله هنرهای تجسمی، ادبیات، شعر، نمایشنامه، اپرا و حوزههای دیگر رخ بدهد که باز هم از تأثیرات مهم و قابل توجه فرهنگ شرقی در اروپا است.
به نظر شما در این زمینه باید به بحث ترجمه به صورت جداگانه نگاه کرد؟
بله. در این زمینه میتوانم به نمونههای دیگری در حوزه سفرنامهها اشاره کنم. سیاحان فرانسوی توصیفات دقیقی از فرهنگ ایران، آثار هنری، معماری، شهرها و به طور کلی اقلیم ایران در سفرنامه های خودشان داشتهاند. از قرن هفدهم به این سو تا قرن هجدهم و نوزدهم با نمونههای درخشانی از سفرنامههای «ژان شاردن»، «اوژن فلاندن» و بسیاری دیگر مواجه هستیم که اگر بخواهیم فهرست این سفرنامهها را بنویسیم، فهرست بلندبالایی خواهد شد. همچنین در برابر آشنایی ایرانیها با فرهنگ، ادبیات و زبان فرانسه، میتوان گفت که با تأسیس دوره آکادمیک زبان فارسی در سوربن، کالج دو فرانس و بعدتر در مدرسه زبانهای شرقی از قرن نوزدهم همچنین با پیگیری کسانی چون جیمز دارمستتر، آموزش و یادگیری زبان فارسی در فرانسه به طور رسمی آغاز میشود.
نظر شما