چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۵
تاریخ‌نگاران غربی از آریوبرزن به شگفتی یاد کرده‌اند

حماسه‌ جان‌فشانی و ایستادگی آریوبرزن، سردار ملی ایرانیان در روند تاریخ ایران یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های پایداری و میهن‌پرستی است که حتی تاریخ‌نگاران غربی نیز از آن با شگفتی یاد کرده‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- 21 شهریورماه سالروز دفاع آريو برزن، یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران در زمان هخامنشیان است که در زمان حمله اسکندر مقدونی به ایران از سرزمین خود با شجاعت دفاع کرد و در این راه کشته شد.

بهره‌گیری از دفترها و گفتارهای یونانی پیرامون تاریخ ایران باستان اگرچه همواره بایسته‌ سنجش و آزمون بوده است، اما در آغاز باید این را پذیرفت که بیشترین آگاهی ما درباره سردار جان‌فشان هخامنشی، آریوبرزن، از همان دفترها و گفتارهای غربی است.

گفتارهایی که نویسندگان‌شان عبارت‌اند از لوسیوس فلاویوس آریان (سده‌ نخست و دوم میلادی) نویسنده‌ کتاب «آناباسیس اسکندر» (لشکرکشی اسکندر) که در آن (کتاب 3، فصل 6، بند 4) از این رویدادها سخن گفته، دیودورو سیسیلی تاریخ‌نگار هم‌دوره‌ی ژولیوس سزار (۴۰ - ۱۰۰ پیش از مسیح) و نویسنده‌ «کتابخانه‌ی تاریخی» که در آن (کتاب 17، بند 68) از اسکندر سخن‌های فراوانی آورده است.

کوینت کورس (کنت کورث) نویسنده‌ سده‌ نخست مسیحی که اگرچه گفتارش درباره‌ اسکندر از میان رفته، اما گزارش‌های او به وسیله‌ تاریخ‌نگاران پسین بازگو شده است، و در پایان پولی‌ین یونانی که در سده‌ دوم مسیحی در روم می‌زیسته و گزارش‌هایی را درباره‌ شکست هخامنشیان در یورش اسکندر به دست داده که برگرفته از گزارش‌های تاریخ‌نگاران پیش از خودش بوده است.

ما به این گونه در بازسازی و بازگویی پایمرد‌ی‌های آریوبرزن، وام‌دار یونانیان و رومیانی هستیم که اگرچه اندیشه‌ سیاسی آنان رویاروی ایرانیان و پارسیان بوده، اما ناخودآگاه در برابر ایستادگی و پایداری سرداری که دشمن‌شان به شمار می‌رفته،  سرِ کُرنش فرود آورده‌اند و در بازگویی حماسه‌ دروازه‌ پارس (ایستادگی آریوبرزن) از هم گوی سبقت ربوده‌اند.
آریوبرزن (در پارسی امروز: آریابرزین) را که بی‌گمان از شاهزادگان پارسی بوده است، پسر فارنابازوس دوم دانسته‌اند که خود از نوادگان آرسامس (: آرشام-نام پدربزرگ داریوش بزرگ) بوده است.

در اینجا گزارش تاریخی را که درباره‌ آریوبرزن بازگو می‌کنیم می‌توان حماسه‌ «در بند پارس» یا «دروازه‌ی پارس» نام نهاد. گزارشی که بی‌گمان روایت بازمانده‌ا‌ی از جان‌فشانی میهن‌پرستان از خودگذشته‌ای است که در برابر تازش گجسته‌ مقدونی تا واپسین دم تاب آورده و الگویی بهت‌آور در برابر خیانت‌پیشگی سرداران مقدونی شده‌اند.

هیچ دور نیست که گفتارهایی از این پهلوان-سردار ایرانی در سنت تاریخ‌نگاری ایران باستان خوانده می‌شده که با دیگر نمونه‌های یادشده در ادب پایداری (مقاومت) ایرانیان باستان درهم‌آمیخته و در فرآیند شکل‌گیری این گونه‌ی حماسی، در کنار رستم و سورنا، آرش و زریر جای گرفته است!

برابر با آنچه تاریخ‌های بازگوکننده‌ لشکرکشی اسکندر به دست می‌دهند. او در یکم اکتبر سال 331 پیش از مسیح پس از پیروزی در سومین نبرد با ایرانیان در گوگمل (کردستان عراق کنونی) و شکست پایانی آنان، بر مصر، بابل و شوش چیرگی یافت و برای به دست آوردن پارسه (پایتخت هخامنشیان) سپاهیان خود را به دو پاره بخش کرد: بخشی به فرماندهی «پارمن یونوس» از راه جلگه‌ رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه روان شد و خود نیز با سپاهان سبک‌اسلحه راه کوهستان (کهگیلویه) را در پیش گرفت و در تنگه‌ی دربند پارس با پایداری شگفت‌انگیز ایرانیان روبه‌رو شد.

دروازه‌ پارس، چنانچه از نام آن نمایان است، گذرگاهی است تنگ که پارس را به شوش رهنمود می‌کند. بدین گونه با نگرش بر جغرافیای تاریخی، این بخش باید همان کهگیلویه‌ کنونی باشد. این گذرگاه سخت امروزه «تنگ تک‌آب» نامیده می‌شود.

در اینجا، مقدونی‌ها برای گذشتن از گذرگاه، خود را آماده‌ رویارویی با دروازه‌ی پارس در شمال شرقی یاسوج می‌کردند. اگرچه شهربان یا استاندار پارس، آریوبرزن، به خیزش مقدونیان آگاه بود و کارهای پیشگیرانه‌ای در برابر دشمن، از جمله ساخت بند و سد، پیش گرفته بود. در نبرد دربند پارس واپسین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی آریوبرزن در برابر سپاهیان پرشمار اسکندر دلاورانه شمشیر زدند و سپاهیان مقدونی را ناچار به واپس‌نشینی کردند.

با وجود آریوبرزن و پاسداران تنگه‌های پارس، گذشتن سپاهیان اسکندر از این تنگه‌های کوهستانی شدنی نبود. سربازانی که در رسته‌ نخست (خط مقدم) مقدونی‌ها بودند، هشدار می‌دادند که دیواری به دست آریوبرزن ساخته شده است. از همه‌ پهلوها سربازان پارسی آغاز به انداختن سنگ کردند. سنگ‌اندازها (منجیق) شلیک می‌شدند و پرتابه‌ها را به پایین می‌انداختند.

به گفته‌ آریان، تاریخ‌نگار یونانی، پارسی‌ها سنگ‌های بزرگ را از بالای کوه به زیر روان کردند. این سنگ‌ها با نیرویی هرچه  بیشتر به پایین پرتاب می‌شد و بر سر مقدونی‌ها می‌افتاد یا در راه به برآمدگی یا سنگی می‌خورد، خرد می‌شد و با نیرویی حیرت‌آور در میان مقدونی‌ها پراکنده می‌گردید و گروهانی را یکی پس از دیگری به خاک می‌افکند.

مقدونی‌ها وادار به بازگشت شدند و پیش از اینکه خود را بکشند آنجا را رها کردند. این نخستین عقب‌نشینی مقدونی‌ها پس از محاصره هالیکارناسوس و واپسین پیروزی پارسیان بود. کالیستنس در سنجش میان نبرد دربند و گوگمل نوشته‌ است: «اگر چنین پایداری‌ای در نبرد گوگمل در برابر ما بود، شکست‌مان بی‌گمان بود. در گوگمل با بیرون رفتن ناگهانی داریوش سوم از صحنه واحدهای ارتش ایران نیز که در حال پیروز شدن بر ما بودند در پی او دست به واپس‌نشینی زدند و ما پیروز شدیم.»

پس از شکست فاجعه‌بار مقدونیان در دربند پارس از آریوبرزن سپاه اسکندر از نقشه‌ جنگی ایرانیان در نبرد ترموپیل بهره برد و با یاری یک اسیر یونانی (که سپس به دست اسکندر و به جرم خیانت کشته شد) از بیراهه و گذر از راه‌های سخت کوهستانی خود را به پشت نگهبانان ایرانی رساند و آنان را دربرگرفت.

آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵۰۰۰ پیاده و وارد کردن تلفات سنگین به دشمن خط محاصره را شکست و برای یاری به پایتخت به سوی پارسه شتافت، اما سپاهیانی که به دستور اسکندر از راه جلگه به سوی پارسه رفته بودند، پیش از رسیدن او به پایتخت به پارسه (تخت جمشید) دست یافته بودند. آریوبرزن با وجود واژگونی پایتخت و در حالی که سخت در پیِ سپاهیان دشمن بود حاضر به تسلیم نشد و آنقدر در پیکار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود همه‌ یارانش نیز از پای درافتادند و نبرد هنگامی به پایان رسید که واپسین سرباز پارسی به خاک افتاده بود.

چنانکه پیش‌تر نیز اشاره کردیم حماسه‌ جان‌فشانی و ایستادگی آریوبرزن در روند تاریخ ایران یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های پایداری و میهن‌پرستی است که حتی تاریخ‌نگاران باختری نیز از آن با شگفتی و نکوداشت یاد کرده‌اند! گونه‌ای از ازخودگذشتگی و جان‌فشانی در راه میهن که هیچ ردپایی از آن را در تاریخ نبردهای یونانیان و رومیان نمی‌توان یافت.


یک نادرستی رایج!

یوتاب خواهر آریوبرزن پارسی نیست!
شوربختانه یکی از نادرستی‌های رایج و همه‌گیر در میان نوشتارهای حماسه‌ آریوبرزن بازگویی این داستان نادرست است که آریوبرزن پارسی دارای خواهری با نام یوتاب بوده که او نیز همراه و همپای برادر در برابر مقدونیان پایداری کرده و جان باخته است!

اما با نگاهی سنجش‌گرانه در گفتارهای تاریخی درمی‌یابیم که وجود چنین زنی در پایان دوره‌‌ هخامنشی، چونان خواهری در کنار سردار هخامنشی اثبات شدنی نیست و در بن‌مایه‌های اصلی نام یوتاب به عنوان خواهر آریوبرزن هخامنشی دیده نمی‌شود. با اندکی موشکافی درمی‌یابیم که در گفتارهای پسین نام یوتاب به عنوان خواهر آریوبرزن در زمان اشکانیان برده شده است!

نباید آریوبرزن پارتی (اشکانی) را که از او با لقب آریوبرزن دوم نیز یاد شده است با آریوبرزن نخست پارسی (هخامنشی) یکی گرفت. آریوبرزن دوم که گویا پادشاه بومی آذربایجان (آتورپاتکان) بوده خواهری به نام یوتاب داشته است و در میان گفتارها، آریوبرزن و یوتاب ناخودآگاه دچار جابه‌جایی خاندانی و زمانی با آریوبرزن پارسی شده‌اند.

آریوبرزن دوم فرمانروای بومی آذربایجان یا ماد (آترپاتن)، استانی در ایرانِ اشکانی است که هم‌زمان با دوره‌ی پادشاهی فرهاد چهارم اشکانی می‌زیسته است. او از بیستمین سال پیش از مسیح تا ۲۰ بیست سال پس از زایش پیامبر در آذربایجان فرمانروایی می‌کرده است. مارکوس آنتونیوس سردار-قیصر روم، خواهر آریوبرزن دوم، یوتاب را به همسری پسر خود الکساندر درآورد که از کلئوپاترا، شهبانوی پرآوازه زاده شده بود، بنابراین یوتاب یا یوتاپا خواهر آریوبرزن دوم (اشکانی) بوده است، نه آریوبرزن پارسی.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها