«فلسفه علم» نوشته سمیر اکاشا مقدمهای کوتاه بر فلسفه علم معاصر است که مضامین اصلی این شاخه از فلسفه را در برمیگیرد. نویسنده در این اثر نگاهی کوتاه به تاریخ علم میاندازد و سپس مفاهیمی چون استدلال علمی، تبیین علمی، انقلاب علمی و نیز رئالیسم علمی و ضدرئالیسم را بررسی میکند.
علم چیست؟ آیا علم از عینیت برخوردار است؟ آیا همه چیز را میتوان با علم تبیین کرد؟ کتاب سمیر اکاشا مقدمهای کوتاه بر فلسفه علم معاصر است که مضامین اصلی این شاخه از فلسفه را در بر میگیرد.
نویسنده در این اثر نگاهی کوتاه به تاریخ علم میاندازد و سپس مفاهیمی چون استدلال علمی، تبیین علمی، انقلاب علمی و نیز رئالیسم علمی و ضدرئالیسم را بررسی میکند. او همچنین بخشی از کتاب را به برخی مباحث فلسفی مربوط به این یا آن علم اختصاص میدهد، مسائلی مانند طبقهبندی در زیستشناسی و ماهیت زمان و مکان در فیزیک.
اکاشا در آخرین فصل کتاب نیز به مواردی از تعارض علم و دین اشاره میکند و در نهایت به این سوال میپردازد که آیا علم مفید است؟ این کتاب در هفت فصل تدوین شده است. «علم چیست»، «استدلال علمی»، «تبیین در علم»، «رئالیسم و ضدرئالیسم»، «تحول علمی و انقلاب علمی»، «مسائل فلسفی فیزیک، زیستشناسی و روانشناسی»، و «علم و منتقدانش» عنوان فصلهای کتاب است.
کتاب «فلسفه علم» در هفت فصل مخاطبان خود را با مباحث مطرح شده در کتاب آشنا میکند. در فصل اول، «علم چیست»، مقدمه مفصلی برای ورود به مباحث فلسفه علم بیان شده و منشا علم جدید و تاریخچه مختصری از آن توضیح داده میشود چون توجه دقیق به تاریخ علم و منشا آن، شرط ضروری تحقیق جدی در زمینه فلسفه علم است. به اعتقاد نویسنده کتاب، منشا علم جدید را باید در دورانی جست که تحولات سریع علمی بین سالهای ۱۵۰۰و ۱۷۵۰ در اروپا رخ داده و این همان دورهای است که اکنون در میان ما با نام انقلاب علمی شهرت گرفته است.
نویسنده با بیان اینکه در فلسفه علم، کار اصلی ما این است که روشهای تحقیق مورد استفاده در علوم مختلف را بررسی کنیم، به این موضوع میپردازد. اکاشا در کتاب همچنین به تفاوت نظریات علمی از نظریات شبهعلمی میپردازد و در ادامه به برخی نقدهای کارل پوپر به دو نظریه مارکس و فروید اشاره میکند؛ زیرا پوپر این دو نظریه را نمونه شبهعلم تلقی میکرد.
در فصل دوم با عنوان «استدلال علمی» انواع مختلف استدلالهایی همچون استقرا و استنتاج و مسائل مربوط به آنها بررسی میشوند و هدف پاسخ به این سوال است که اساسا در علم از چه روش استدلالی باید استفاده کرد. در فصل سوم با عنوان «تبیین در علم» نیز مدلهای مختلف تبیین، تقارن، بیربطی و علیت مورد توجه قرار میگیرد و به این پرسش پاسخ داده میشود که «آیا علم میتواند همه چیز را تبیین کند؟»
فصل چهارم، «رئالیسم و ضد رئالیسم»، به این دو دیدگاه متقابل میپردازد یعنی مسئله اصلی این است که نظریات علمی دقیقا مطابق با واقعیت بوده و کاشف از آن هستند، یا اینکه فقط باید آنها را نوعی تفسیر از واقعیت بهشمار آورد؟ در این فصل بحث تازهتری مطمحنظر است که به علم مربوط میشود و از جهاتی شبیه همان بحث قدیمی است بحث بین دو اردوگاه در گرفته که یکی رئالیسم علمی نامیده میشود و دیگری ضد رئالیسم یا ابزارنگاری که ضد اولی است.
نویسنده در فصل پنجم با عنوان «تحول علمی و انقلاب علمی» مسئله چگونگی تغییر و تحولات اساسی و بزرگ در نگرشهای علمی را بررسی میکند و به صورت مفصلی به نظریه مشهور توماس کوهن درباره ساختار انقلابهای علمی و پیامدهای آن میپردازد.
اما در فصل ششم کتاب نیز، مسائلی بیان میشود که به حوزهای اختصاص دارند که فلسفه این یا آن علم خوانده میشود. معمولا مسائل این حوزه از طرفی با ملاحظات فلسفی و از طرف دیگر با واقعیات تجربی سر و کار پیدا میکنند و همین هم سبب جذابیتشان میشود. این فصل به «مسائل فلسفی فیزیک، زیستشناسی و روانشناسی»، به سه مسئله فلسفی مکان، طبقهبندی زیستشناختی و ذهن، میپردازد که به ترتیب مربوط میشوند به: فلسفه علم فیزیک، فلسفه علم زیستشناسی و فلسفه علم روانشناسی.
فصل پایانی کتاب نیز با عنوان «علم و منتقدانش» به موضوع علمباوری اشاره دارد. مولف درباره علمباوری به این نکته اشاره میکند که اساسا این گونه نیست که در هر کجا ما نام علم را به کار بردیم، هیچ منتقدی در کار نباشد و همگان موافق علم هستند. لذا تعجبی ندارد که جمله «حرفتان غیرعلمی است!» دربردارنده چه نزاعهای بزرگی است؛ زیرا در دوره مدرن واژههای علم و علمی، وجهه و اعتبار بالایی پیدا کردهاند.
اگر کسی به شما بگوید رفتارتان غیرعلمی است، قطعا با این حرف میخواهد از شما انتقاد کند. از نظر عموم مردم رفتار علمی رفتاری است خردمندانه، معقول، و شایسته تحسین. به دشواری میتوان معلوم کرد برچسب علمی چرا این معانی ضمنی را پیدا کرده است. ولی موضوع احتمالا به جایگاه بالای علم در جامعه جدید مربوط میشود. اما اینگونه نیست که همه اندیشمندان با این لفظ میانه خوبی داشته باشند.
گاهی علمباوری لفظی تحقیرآمیز تلقی میشود که برخی فیلسوفان برای توصیف چیزی که آن را علمپرستی میدانند به کار میبرند و مقصود حرمت بیش از اندازهای است که در بسیاری از محیطهای فکری برای علم قائل میشوند. مخالفان علمباوری معتقدند که علم یگانه مصداق کوشش فکری معتبر نیست، و نباید آن را شیوه برتر کسب شناخت بهشمار آورد. پس هدف آنها حمله به علم نیست بلکه میخواهند علم را در جای خود بنشانند.
کتاب «فلسفه علم» نوشته سمیر اکاشا با ترجمه هومن پناهنده در 204 صفحه با شمارگان هزار و 500 نسخه به بهای 13 هزار تومان از سوی انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است.
نظر شما