یودیت هرمان از معدود نویسندگان مطرحِ معاصر آلمانی است که بیشتر آثارش در ایران ترجمه شده است.
هرمان نخستین مجموعه داستان خود به نام «خانهی تابستانی» را در سال 1998 منتشر میکند که با استقبال روبهرو میشود. خوشبختانه این نویسنده خوشقلم در ایران ناشناخته نمانده و آثاری چون مجموعه «این سوی رودخانه اُدر»، «آلیس» و «خانه تابستانی» و چند داستان کوتاه دیگر به فارسی ترجمه شده است. آخرین اثری که از هرمان به فارسی برگردانده شده، آخرین مجموعه داستان منتشر شده از این نویسنده است که در سال 1397 با ترجمه مترجم همیشگی آثار او محمود حسینیزاد از سوی نشر افق راهی بازار کتاب شد.
محمود حسینیزاد، مترجم آثار هرمان در ایران درباره سبک و سیاق نویسندگی او در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) میگوید: « هرمان درباره آدمهای امروز و روابطشان مینویسد. داستانهای اول درباره جوانها بود و با گذشت زمان که سن خودش بالا رفت سن کاراکترهای داستانهایش هم بیشتر شد و این اواخر بیشتر درباره آدمهای همسن و سال خودش مینویسد. عمده داستانهای اول هرمان در برلین میگذشت چون او برلینیالاصل است اما به مرور زمان جهانیتر نوشت و اکنون داستانهایش در اقصی نقاط دنیا رخ میدهند.»
کتاب «آلیس» در سال 1388 در ایران منتشر شد و هنوز هم یکی از پرطرفدارترین آثاری است که از این نویسنده به فارسی برگردانده شده است. این اقبال را میتوان به رمانپسندی مخاطبان ایرانی نسبت داد. البته به گفته خود نویسنده؛ «این کتاب رمان نیست و پنج داستان است با یک شخصیت مشترک به نام آلیس.» اما پیوستگی غیرمستقیم داستانها به یکدیگر و همچنین تِم مشترک آنها این ذهنیت را در خواننده به وجود میآورد که گویی با رمانی کوتاه مواجه است.
این کتاب مجموعهایست شامل پنج داستان که یک شخصیت محوری به نام آلیس دارد و در هر پنج داستان «مرگ» مضمون اصلی است. شخصیت اصلی کتاب زنی میانسال به نام آلیس است و این کتاب درباره ماجراهایی از مرگ دوستان و اقوام آلیس و روایت افرادی است که در هنگام احتضار، آلیس به دیدنشان میرود.
این رمان تا کنون شش بار تجدیدچاپ شده است. در بخشی از کتاب «آلیس» میخوانیم:
«وقتي كسي كه دوستش داري، كسي كه در زندگيات نقشي داشته، ميرود، ميميرد و ديگر نيست، همهچيز دگرگون ميشود؛ چه بخواهي و چه نخواهي. آنچه به جا ميماند، كتابها هستند و نامهها و عكسها.
يادها و اندوهي چارهناپذير و گاهي هم در گوشهاي، خياباني، كسي را اشتباهي به جاي او كه مرده ميگيري و به دنبالش ميدوي...»
کتاب «آن سوی رودخانه ادر» اولین کتابی است که از یودیت هرمان به فارسی ترجمه میشود. این کتاب در سال 1386 وارد بازار کتاب ایران شد و مجموعهای است انتخابی از دو کتاب نخست یودیت هرمان به نامهای «خانه تابستانی» و «هیچ چیز جز ارواح».
هرمان در اين داستان به زندگي مردماني بيخيال و در عين حال آسيبپذير، به فرصتهاي از دست رفته و تنهايي گاه خود خواستهشان ميپردازد. نگاه و زبان او خونسرد اما مؤثر است و حسرتي نهفته در آن موج ميزند. هرمان در این داستان ها از نشانهها مدد گرفته تا لایه زیرین اثر خود را بسازد و خواننده در این کتاب تنها با داستان و قصه مواجه نیست. بلكه در مواجهه با چيزي است كه در اثر تقابلهاي عناصر تشكيل دهنده داستان آن شكل ميگيرد، و در نتیجه با دو سطح روبه رو میشود؛ يكي سطح روساخت و دیگر آنکه با كشف دلالت هاي ضمني و تقابلها در اين سطح به سطح ژرفساختي داستان میرسد.
این کتاب تا به حال سه بار تجدیدچاپ شده است. در بخشی از داستان «مرجان سرخ» میخوانیم:
« ... اولين و تنها باري كه پيش روانشناس رفتم. به قيمت از دست دادن دستبند مرجان سرخرنگم تمام شد و او ده سالي از من بزرگتر بود و به ماهي مرده شباهت داشت، سرد و بيصدا. حالش خيلي بد بود.
روي تخت ميافتاد و تنها جمله اي كه ميگفت... اگر اصلاً حرفي ميزد... اين بود: «حتي از خودم هم خوشم نميآد.» اين همان داستاني است كه ميخواهم تعريف كنم؟ مطمئن نيستم. واقعاً نيستم.»
پس از این دو کتاب که با استقبال خوبی در بازار کتاب روبهرو میشود، محمود حسینیزاد، مترجم و معرف آثار هرمان در ایران، به سراغ ترجمه رمانی از این نویسنده به نام «اول عاشقی» میرود. این کتاب رمانی است که روانشناسی را با ادبیات پیوند میزند. در لایه نخست، خواننده با ماجرایی روبه روست که خلل و شکافی را در زندگی مشترک یک زن و شوهر روایت میکند. رمان «اول عاشقی» از نظرگاه کاراکتری به نام «استلا» روایت میشود. استلا در همه صحنههای رمان حضوری پر رنگ دارد.
«استلا» در صفحه نخست کتاب در هواپیما نشسته است و با مردی آشنا میشود که دستهای کثیفی دارد. این مرد که «جیسون» نام دارد دست «استلا» را میگیرد و به او دلداری میدهد. استلا اندکی آرامش مییابد. در ادامه این سفر هوایی، جیسون خوابش میبرد اما همچنان دستان کوچک استلا را در دست دارد.
یودیت هرمان در واقع در رمان «اول عاشقی» زنی را توصیف کرده که به هر موضوع و ابژه سطحی نگاه میکند. هرمان با این رمانش همه نقدها را متوجه استلا میداند. این نویسنده زن آلمانی، در تازهترین رمانش استلا را عصبی توصیف میکند.
زبان یودیت هرمان در این رمان زبانی است که دیالوگ در آن نقش تعیین کنندهای ایفا میکند. در ترجمه محمود حسینیزاد دیالوگهای داستان در گیومه قرار نگرفته است اما با مهارت مترجم در انتقال لحن و اقتضای کلام نویسنده، دیالوگها از یکدیگر جدا میشوند و مانعی بر سر راه فهم خواننده نیست. در واقع مترجم توانسته است زبان مختص به خود هرمان را در فارسی بازتولید کند.
محمود حسینیزاد
محمود حسینیزاد درباره نثر و زبان هرمان در آثارش میگوید: « نثر ملانکولیکی دارد و سعی دارد به آن ملانکولی اهمیتی ندهد و نگاه بیطرفانهای داشته باشد.»
داستان «اول عاشقی» داستان هراس و اندوه نیست. داستان سکوت و روزهای جدایی یک زن و شوهر نیست. داستان روایتی منطقی از یک زندگی به ظاهر ساده است. زندگی به قدری ساده و سرراست است که وجود معضلی به راحتی آن را تکان میدهد و همه اینها به استلا ربط پیدا میکند. استلایی که گویی خود دچار تردیدی درونی است و این تردید تا پایان یافتن رمان و تا آخرین سطر ادامه دارد و استلا در اعماق وجودش نمیتواند به این تردید غلبه کند.
این رمان مدت کوتاهی پس از انتشار در سال 1394 به چاپ دوم رسید. در بخشی از «اول عاشقی» میخوانیم:
«کاش میشد همیشه همدیگر را میشناختیم ، تو پیرتر میشوی ، ما دیگر چندان وقتی نداریم . نگاهم که میکنی ، لبخند خواهی زد، امکان ندارد طور دیگری باشد.»
مجموعه داستان «لتی پارک» آخرین اثری است که از این نویسنده آلمانی به فارسی ترجمه شده است. نسخه اصلی «لتی پارک» در سال ۲۰۱۶ چاپ شده و یودیت هرمان در آن، به نوشتن داستانهای خیلی کوتاه و موجز روی آورده است.
هرمان در داستان های این کتاب، به وضعیت فعلی کاراکترهایش توجه کرده تا احساس آنها را به خواننده منتقل کند. در این داستانها، آدمها به درون خود رفته اند و به مسائل شخصی و بیشتر دو راهیهای عاطفی شان میاندیشند که پیشتر، جور دیگری درباره آنها فکر میکردند.
در این مجموعه 16 داستان به نامهای «ذغالسنگ»، « طلسم»، «سولاریس»، « شعرها»، «لتی پارک»، « شاهدها»، «بادبادک»، « جزیرهها»، « گرده درختان صنوبر»، « بعضی یادها»، «مغز»، «نامه»، «رویاها»،« بازگشت»، « برخوردها» و «مادر» آمده است.
هرمان در این داستانها به همان درونمایه همیشگی خود یعنی روابط بین انسانها پرداخته است. محمود حسینیزاد درباره درونمایه این اثر و رویکرد هرمان در «لتیپارک» میگوید: به نظر من موجزترین داستانهای یودیت هرمان در مجموعه «لتی پارک» هستند. درونمایه کلی داستانهای هرمان در این کتاب همان درونمایه همیشگی آدمها و روابطشان است. هرمان در این کتاب آدمهایی را به تصویر میکشد که که قادر به ایجاد رابطه نیستند و انسانهایی هستند که به نقطهای بحرانی رسیدهاند و در حال بازنگری زندگی گذشته خود هستند.»
در بیشتر داستانهای این کتاب با کاراکتری روبه رو هستیم که یکی از نزدیکانش ترکش کرده است. اغلب داستانها ماجرای مواجهه کاراکتر اصلی با این هجران است. در ابتدای داستان «جزیرهها» میخوانیم:
« در این عکس نشستهایم جلوی ساختمانی که یادم نیست کجا بود، خانهی زک که به هر حال نیست. سمت چپی منام، سمت راستی مارتا. به طرز غریبی حالت بدنهایمان درست مثل هم است، فقط انگار که توی آینه، برعکس هم، پاها ضربدری و دست چپم روی ساعد راستم، دست مارتا روی ساعد چپش، دلیلش باید این باشد که ما مدت زیادی با هم بودیم.»
یودیت هرمان در این مجموعه در به تصویر کشیدن تنهایی آدمها بسیار موفق عمل کرده است. او این کار را با توصیف جزبهجز اشیا انجام میدهد. در بخشی از داستان «سولاریس» میخوانیم:
«آدا همه جا ردی از زندگی مشترکشان میبیند. عکسی-نگاه زمستانی از پنجره اتاق سوفی به خیابان دلگیر. بلوزی که رویش اسبی کوچک گلدوزی شده آویزان به میله لباسها. سنجاق سری صدفی. پیپ حشیشکشی. چاقوییی. آدا دراز میکشد روی کانا په ای در اتاقی که جز این کاملا خالی است، آن قدر آرام است که حس میکند دارد در هوا محو میشود، دارد فراموش میکند که کی است.»
محمود حسینیزاد درباره تاثیرپذیری یودیت هرمان از دیگر نویسندگان معاصر خود میگوید: «هرمان در چندین مصاحبه از جمله در مصاحبه ای که اخیرا با علیرضا غلامی برای مجله تجربه داشت گفته از آمریکاییها تاثیر گرفته و از نویسندگانی مانند آلیس مونرو به عنوان نویسنده مورد علاقه اش نام میبرد.»
مجموعه داستان «لتیپارک» آخرین اثر این نویسنده است که در سال 1397 از سوی نشر افق منتشر شد و گفتنی است که مترجم تمامی آثار یودیت هرمان در ایران محمود حسینیزاد است.
نظر شما