پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۶
نظریه‌ای انتقادی درباره زمان در جامعه مدرن متاخر

به نظر هارتموت رزا در این دوران، ما از کنش‌های‌مان هم بیگانه می‌‌شویم، چون دائما با وسایل و ابزارهایی روبه‌روییم و کارمان را انجام می‌‌دهیم که هرگز و واقعا طرز برخورد و کارشان را یاد نگرفته‌ایم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- محمد زینالی اُناری، پژوهشکر فرهنگ عامه: شاید سوالی به ذهن‌تان خطور کند و از خود بپرسید که چرا این قدر سرعت تحولات و شتاب زمانه زیاد شده است؟ زمان گاه چنان ما را در دستان خود اسیر می‌‌کند که دچار چندین طیف عجله می‌‌شویم. در یک زمان به خاطر انجام کارهای متفاوت در نقش‌های متفاوتی تندتازی می‌‌کنیم. آخر هم طبق معمول این روزها چاره‌ای جز پذیرش شکست در برابر زمان نداریم. در اوج اعتقاد و اعتماد به برنامه‌ریزی، جلسات‌مان تاخیر می‌‌افتد، ترافیک گل می‌‌کند و صندلی‌های انتظار اعصاب‌مان را خرد می‌‌کند. این‌ها همه عوارضی است که زمان یا به اصطلاح «هارتموت رزا» موتورهای شتاب اجتماعی ایجاب می‌‌کنند.

«شتاب و بیگانگی: به سوی نظریه‌ای انتقادی درباره زمان در جامعه مدرن متأخر» نوشته رزا توسط نشر آگه و ترجمه خوب حسن پورسفیر از سوی نشر آگه در سال‌های اخیر منتشر شده است که به این موضوع می‌‌پردازد و خلاصه‌ای از کتاب بزرگتری است که نویسنده در مورد زمان نوشته است.

مولف در درآمد این کتاب نوشته است: «من هرگز نمی‌‌خواهم بگویم که عملاً تمامی‌ جنبه‌های زندگی را می‌‌توان فکورانه از چشم اندازی زمانی نگریست، اما با این حال، ساختارهای زمانی به سطوح خرد و کلان جامعه مرتبط‌اند، به این معنا که کنش‌ها و جهت‌گیری‌های ما به واسطه هنجارهای زمان، ضرب‌الاجل‌ها و مقررات با فرامین نظام مند جوامع سرمایه داری مدرن تنظیم و هماهنگ می‌شوند. از این رو مدعی‌ام که جوامع مدرن را یک رژیم سفت و سخت زمانی تنظیم، هماهنگ و نظارت می‌‌کند که در چارچوب‌های اخلاقی جای نمی‌‌گیرد.»
 

وی اذعان می‌‌کند «در این راستا، سوژه‌های مدرن را می‌‌توان به مثابه سوژه‌هایی توصیف کرد که به طور بسیار محدودی توسط قواعد و مازات‌های اخلاقی مقید می‌‌شوند و از این رو آزاد هستند اما نوعی رژیم زمانی عمدتاً نامرئی، سیاست‌زدایی شده، بی چون و چرا، نظریه‌پردازی نشده و تصریح نشده به شدت به آن‌ها نظم می‌‌بخشد، بر آن‌ها مسلط می‌شود و سرکوب‌شان می‌‌کند.»

او معتقد است که یک حلقه شتاب شکل‌دهنده یک نظام فروبسته خودمحرک در جامعه مدرن است که ناشی از شتاب تکنولوژیک، شتاب دگرگونی اجتماعی و شتاب ضرباهنگ زندگی بوده، است. علاوه بر این حلقه، وی معتقد است که موتور شتاب دارای موتورهای اجتماعی به نام رقابت و موتوری فرهنگی که وعده‌ی جاودانگی می‌‌دهد، نیز هست. موتور فرهنگی که به زعم او وعده جاودانگی می‌‌داند، غنای زندگی در این جهان، افزایش کیفیت زندگی و در نهایت آن چیزی است که چشیدن زندگی درهمه اوج ها و ژرفناها و پیچیدگی کامل آن را به آرزوی اصلی انسان مدرن تبدیل کرده است.

او می‌‌گوید به همین منظور، ما سریع‌تر زندگی می‌‌کنیم تا جایی که اثربخشی‌مان زیاد باشد و تجربه‌های زیادی در زمان کمتری تکرار کنیم و کنش‌های بیشتری را انجام دهیم. اما او می‌‌گوید که محدودیت‌های طبیعی سرعت، واحه‌های شتاب کاه و کج کارکردهای شتاب اجتماعی موجب می‌‌شوند ما با پدیده‌هایی مواجه شویم که کاهندگی شتاب در زندگی روزمره را اعمال می‌‌کنند.

او این معانی را در افسردگی، بیکاری و وجود فرقه‌های قدیمی‌ که به عنوان واحه‌های شتاب کاه شناخته شده و با گذر تند زمان همراه نیستند. بلکه آن‌ها فرصتی هستند که انسان امروز می‌تواند از سرعت و عجله‌های زندگی امروزی به کناری برود.

او معتقد است که گفت‌و‌گوی آرمانی هابرماس صورت نمی‌‌گیرد، که احیاناً در کوران سرعت‌ها و عجله‌ها برای تشخیص نمایندگان و منتخبین، ممکن است رای دهندگان فرصت کافی برای شنیدن استدلال‌ها نداشته باشند. از سوی دیگر، اعتبار اجتماعی که می‌‌تواند ملاک منزلت افراد باشد، پیشتر و در زمانی به وجود پیوسته که خود از بنیان های ساماندهی این نوع اعتبار هستند. اما نکته مهمی‌ که او مطرح می‌کند، ماهیت تک جانبه گرایانه زمان است.

چنین که «بر اراده‌ها و کنش‌های سوژه‌ها فشار می‌‌آورد. گریز ناپذیر است، تمامی‌ سوژه‌ها تحت تأثیرند. فراگیر است و به یک زندگی محدود نیست. نقد و مبارزه با آن دشوار است.» وی ضمن ارائه نقدهای کارکردگرا، هنجاری و... می‌‌گوید که این وضعیت زمان، نوعی پیمان‌شکنی مدرنیته است.

به نظر او، «منطق رقابت و شتاب، گسست‌ها یا محدودیت درونی ندارند، آن‌ها انرژی‌های فردی و اجتماعی عظیمی‌ را بسیج می‌کنند اما سرانجام تا ذره آخرش را سر می‌‌کشند. هر روز اصلاحات آموزشی و اقتصادی اجرا می‌‌شود که واقعاً تأئیدش نمی‌‌کنیم. رؤیاها، هدف‌ها، آرزوها و برنامه‌های زندگی فردی برای سوخت ماشین شتاب مصرف می‌‌شوند.» 

اما در آخر او ضمن بازگویی نظریه بیگانگی مارکس، معتقد است که این شدت زمان، ما را دچار پنج نوع ازخودبیگانگی می‌‌کند. از خودبیگانگی مکان و اشیاء به خاطر پیوند کمی‌ که مردم با مکان‌های عمومی‌ دارند و در کوران شتاب هم نمی‌‌توانند اشیایی مانند کامپیوتر را به طور کامل بشناسند و لازم است هر ازگاهی دستگاه جدیدی تهیه کنند.

به نظر او در این دوران، ما از کنش‌های‌مان هم بیگانه می‌‌شویم، چون دائما با وسایل و ابزارهایی روبه‌روییم و کارمان را انجام می‌‌دهیم که هرگز و واقعا طرز برخورد و کارشان را یاد نگرفته‌ایم. از سویی او ما را بیگانه با زمان می‌‌داند، چون زمان درونی ما با زمانی که جهان ما را اشغال کرده، منطبق نیست. همچنین ما از خودمان و خویشتن مان که در روابط متعددی و شبکه‌های مختلفی به صورت ارتباط دارد، نیز بیگانه می‌‌شویم.

این کتاب در سه فصل تدوین شده که در فصل اول نظریه شتاب اجتماعی، در فصل دوم به نسخه‌های معاصر نظریه انتقادی و در فصل سوم رئوسی از نظریه‌های انتقادی درباره شتاب اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها