دیگری طبقاتی در داستانهای صمد بهرنگی
سمانه کهرباییان در پنل چهارم این نشست که صبح پنجشنبه برگزار شد به ارایه مقالهای با عنوان «دیگری طبقاتی در داستانهای صمد بهرنگی» پرداخت و گفت: صمد بهرنگی مولف و نویسنده مارکسیست ایرانی است که داستانهایش الهامبخش بسیاری از کودکان در دههها و نسلهای پس از او بوده است و بازخوانی این داستانها با دید انتقادی ضروری است چراکه این داستانها الگوهای ذهنی ناخودآگاه کودکان بسیاری را شکل داده و از طرف دیگر نشاندهنده بخش مهمی از تفکر چپ در ایران است که نتایج سوگیری طبقاتی آن در بسیاری از رویدادها و تعارضات تاریخ معاصر ما بروز یافته است.
وی که در این مقاله به تحلیل 4 داستان صمد بهرنگی یعنی «الدوز و کلاغها»، «یک هلو و هزار هلو»، «پسرک لبوفروش» و «بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری» پرداخت و گفت: در این مقاله به مفهوم دیگری در اندیشه میشل فوکو تکیه کردم و از نظریه بازنمایی استوارت حال بهره بردهام.
کهربائیان در ابتدا داستان «الدوز و کلاغها» را بررسی کرد و گفت: بهرنگی در این کتاب به خودیها و دیگریها توجه کرده است در این کتاب داستان پسری به نام الدوز بیان میشود که با پدر و زنپدرش زندگی میکند و مادرش طلاق گرفته و به روستایی رفته است. الدوز که تحت خشونت و ناملایمتهای پدر و نامادریاش قرار دارد. با یک کلاغ دوست میشود و در نهایت به جایی میرسد که با کمک کلاغها فرار میکند و به شهر کلاغها میرود.
وی در ادامه توضیح داد: در این داستان تمام تقابلها را میبینیم. همه صفتهای خوب مانند مهربانی، شجاعت، مقاومت و ... در مقابل صفات بدی مانند خشونت، خرافاتی بودن، نادانی و ... قرار دارد. موضوع دیگر نحوه مشروعیتبخشیدن به رفتارها و اعمالی است که در باطن خوب نیستند و در قالب داستان به آنها مشروعیت داده میشود مانند سگکشی. موضوع دیگر، صداداشتن افراد مختلف خودی در داستان است برخلاف غیرخودیها یا همان دیگریها که از خود صدایی ندارند. در این داستان میبینیم خودیها مانند کلاغها میتوانند حرف بزنند اما دیگریها مانند سگ نمیتوانند صحبت کنند.
به گفته کهربائیان در این داستان صفات مثبت بچههای روستایی که متعلق به طبقه رعیت هستند مانند توصیف فقر، زحمت، رنج، شجاعت، قدرشناسی و ... در تقابل با جامعه اربابی که بریز و بپاش زیادی دارند دیده میشود.
وی در ادامه به داستان دیگری از صمد بهرنگی پرداخت و افزود: در داستان «یک هلو و هزار هلو» پسری به تصویر کشیده میشود که همراه پدرش به تهران آمده و دستفروشی میکند تا اینکه شتری اسباببازی در مغازهای توجه او را جلب میکند و لطیف با او دوست میشود در این داستان هم شاهد تقابلهای صفات و کنشها هستیم مانند تقابل سر و وضع ژولیده لطیف با ظاهر آراسته و متفاوت سایر مردم و مهمانها در ضیافت.
صمد در داستانهایش «دیگری» غیرانسانی، کلیشهای و اغراقشده میسازد
کهربائیان در ادامه به داستان «پسرک لبوفروش» اشاره کرد و گفت: در اینجا ماجرای پسری بیان میشود که به همراه خواهرش در کارگاه قالیبافی کار میکند اما رئیس کارگاه به خواهرش نظر دارد و این مسأله سبب ایجاد ماجراهایی میشود که پسرک از درس خواندن باز میماند و به دستفروشی میپردازد. توضیحاتی که در این کتاب ارایه شده درباره حاجیقلی بسیار جالب است و کلیشهسازی در آن به گونهای است که حاجیقلی یا همان دیگری حتی یک صفت مثبت هم ندارد. صمد تلاش کرده صدای قربانیها و کودکان محروم باشد ولی برای این کار از یک دیگری شرور و بدجنس استفاده میکند و هر نوع حرکت بدجنسانهای را مجاز میداند که درباره او به کار ببرد. این مساله در آثار بهرنگی من را به یاد شرق شناسی وارونه میاندازد. که غرب را منحط میداند و میگوید ما خوبیم.
وی افزود: مساله بعدی قدرت و ایدئولوژی است ما در آثار صمد و بررسی داستانهای فولکلوریک شاهد دارا و ندار هستیم. صمد با ساختن «دیگری» غیرانسانی، کلیشهای و اغراقشده از طبقات مرفه و ثروتمند و ارایه تصویری قهرمانانه و آرمانی از فقرا ادبیات حاوی کینه و نفرت به ثروتمندان را برای کودکان خلق میکند و هرگونه خشونت علیه این طبقه را مجاز جلوه میدهد و کودکان را به فقیر و ثروتمند تفکیک میکند و نوع خاصی از دیگری شناسایی میشود که برخلاف سایر دیگریهای نژادی جنسیتی و مذهبی فرودست نیست. دیگری که از نظر موقعیت اجتماعی در موضع قدرت است.
تصویری از خود و شیوههای برساخت دیگری
سوسن پورشهرام نیز در این پنل به ارایه تصویری از خود و شیوههای برساخت دیگری با مطالعه مورد آثار کودک صمد بهرنگی پرداخت و گفت: درک خود و آشنایی با دیگری برای کودکان از جمله مفاهیمی است که میتواند تاثیر به سزایی در شکلگیری شخصیت آنها داشته باشد از سوی دیگر معمولا در ارتباط با انواع دیگری است که نویسندگان ادبیات کودک مفاهیم و موضوعات خود را بسط میدهند.
خود در مقابل دیگرانِ دور و دیگرانِ نزدیک
این منتقد ادبی در ادامه بیان کرد: صمد بیشتر به نقش آموزشی در داستانهایش توجه دارد و در آن خود تصویری از آنچه است که دیگران و اجتماع به شخص میدهند و این خود بهوجود میآید. خود آئینهای یا خود برساخته تشکیل میشود. ما یک «خود» داریم و بقیه دیگرانِ دور یا دیگرانِ نزدیک هستند. دیگران نزدیک علاوه بر اینکه تفاوتهای با خود دارند مشترکاتی نیز دارند اما دیگری دور کاملا در تضاد با خود است. در اثار بهرنگی مانند «الدوز و کلاغها» الدوز همان خود است و تلاش میکند تا از این خود بیرون بیاید و به کمک دیگری نزدیک مثل کلاغها و یاشار شخصیتی دیگر بهعنوان خود خلق میکند شخصیتی که سعی میکند به تنهایی به هدفش برسد همچنین در ماهیسیاه کوچولو، حلزون پیچپیچی صحبتهایی میکند تا ماهی سیاه کوچولو را از سستی درآورد اما دیگری نزدیک یا مادرش او را درک نمیکند یا دیگرهای دور در این داستان حلزون پیچپیچی را میکشند و در تقابل با ماهیسیاه کوچولو قرار میگیرند.
وی با بیان اینکه در داستانهای صمد دیدگاه رئالیسم وجود دارد، افزود: صمد با توجه به این دیدگاه تلاش میکند شخصیت اصلی با پشتکار خودش به نتیجه برسد. در داستانهایی که از صمد مطالعه کردم تقابل بین خود و دیگری به وضوح دیده میشود. دیگرانی که شخصیت داستان را درک نمیکنند و از ابتدا در تقابل و تضاد با او هستند.
«دیگری» در آثار صمد محملی برای بیان کیفیتهای ناخوشایند و دلهرهآور زندگی کودکان است
به گفته پورشهرام، در این داستانها اغلب دیگریها نقش منفی دارند و معمولا خود، مظلومی است که بیجهت دچار ظلم شده است. مانند «کچل کفترباز»، «جوجه طلایی»، «کودکان کار»، «انسانهای ناجی»، «انسانهای سخاوتمند» که در آنها یک خود وجود دارد که تلاش میکند به خواستهاش برسد و دیگریها میخواهند او را از رسیدن به خواستهاش ناامید کنند. در واقع دیگری محملی برای بیان همه کیفیتهای ناخوشایند و دلهرهآور زندگی کودکان است و نویسنده برای درک بهتر بیشتر روایات برای کودکان میکوشد آنچه را ناخوشایند است به دیگری نسبت دهد و آنچه درست و شایسته است به خود یا همان کودک ایرانی نسبت دهد.
نظر شما