سیدمهدی شجاعی میگوید: اشاراتی کوچک به وضعیت فرهنگ و هنر و مدیران فرهنگی و هنری و سیاستگذاری آنان داشتم. برای عدهای که جناحی به قضیه نگاه میکنند و نگاهشان این دولت و آن دولت است، بازخورد خوبی نداشته است. این موضوع در حالی است که داستان فارغ از این موضوعات است. باید بگویم که نکته من چیز دیگری است.
چهارمین جلسه از این نشست با حضور رضا امیرخانی، سیروس همتی، علی فامیان و به میزبانی سید مهدی شجاعی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
اولین نویسندهای که برای خواندن داستان کوتاه خود به روی صحنه دعوت شد، رضا امیرخانی بود. در ابتدا کلیپی که به معرفی این نویسنده میپرداخت پخش شد و سپس او همراه با تشویق حاضران به روی صحنه آمد.
سیدمهدی شجاعی در واکنش به حضور او در این جلسه از کوتاه با داستان گفت: واقعا نمیتوانم جلوی خود را نگه دارم و نگویم که تا چه اندازه از حضور آقای امیرخانی در این جلسه خوشحال هستم. باید بگویم که ایشان از صاحبقلمان و صاحب سبکهای ادبیات داستانی هستند و از همان جلسه اول، چشم انتظار حضور ایشان بودیم.
در ادامه، رضا امیرخانی صحبت کرد و در سخنانی کوتاه گفت: واقعیت این است که حضور من در این جلسه، هیچ ویژگی مثبتی در برابر استاد شجاعی ندارد چرا که من نه بلدم داستان کوتاه بنویسم و نه مهمتر از آن این که بعد از نوشتن آن میتوانم آن را بخوانم. در این جلسه میخواهم قطعهای را که متناسب با این ایام است را بخوانم. امیدوارم که مورد قبول واقع شود.
او پس از خواندن داستان کوتاه خود، پاسخگویی سوالات تعدادی از حاضران شد. امیرخانی در پاسخ به سوالی پیرامون رسمالخط نوشتاری در کتاب گفت: همیشه سعی میکنم که رسمالخط را رعایت کنم چرا که زبان فارسی را در معرض خطر میبینم. البته شاید چنین چیزی امروز دیده نشود اما شاید اگر کمی به عقب برگردیم و تاریخ 150 سال پیش را ببینیم، متوجه میشویم که زبان اداری و رسمی مردم، زبان فارسی بوده است حتی در عثمانی نیز بعضا از زبان فارسی استفاده میشده است. اکنون، متاسفانه همه این گویشها را از دست دادیم و از این منظر، زبان فارسی در خطر است چرا که مثلا امروز میتوانست صاحب یک میلیارد نفر آدم باشد که به این زبان صحبت میکنند اما اکنون فقط ما هستیم و برادران و خواهران افغانستانی و تاجیکی که البته تاجیکستانیها نیز رسمالخط متفاوتی دارند.
بنابراین زبان فارسی در خطر است. در طرف مقابل باید به این سوال پاسخ بدهم که زبان فارسی چگونه میتواند به روز بودن خود را حفظ کند؟ یک زمان هست که تمدن، با انواع واسطهها گسترش پیدا میکند؛ مثلا یک تاجر فارس به جاهای مختلف دنیا میرود و زبان خود را در آنجا پخش میکند. ما در یک دوره قدرتمند هستیم و این کار را انجام میدهیم اما در دورهای که قدرتمند نیستیم، باید به مسائل دیگری توجه کنیم. برای مثال، ورود لغات جدید به زبان فارسی و ساخت لغات جدید مشکلساز است و از این منظر لغات جدید به سختی وارد زبان فارسی میشوند و ساخت ترکیبات نیز از آن بسیار سخت میشود. تمام این توضیحات را دادم تا بگویم که ساخت لغت در زبان فارسی سخت انجام میشود. بنابراین، اگر من به لغاتی مانند کنجکاو دقت کردم به این دلیل است که شاید بنهای آن بعدا در جایی به درد من بخورد. این موضوعی است که من در جدانویسی به آن دقت میکنم. علاوه بر این، یک سری از نرمافزارها به ما کمک میکند که به درستی بتوانیم لغات را جدا یا سر هم بنویسیم. این کار یک طرح آزمایشی و پایلوت برای من بود که رسمالخطی را امتحان کنم و البته فکر میکنم که قابل خواندن بود و کسی آنچنان مشکل نداشت.
این نویسنده راجع به شیوه تعلیم و تعلم خود گفت: خاطرم هست اولین مجموعه داستانی که نوشته بودم را میخواستم در جایی منتشر کنم. آقای شجاعی در آن زمان مجله نیستان را داشتند که در زمان خود به شدت تاثیرگذار بود. مهمترین مطلب آن مجله این بود که نگاههایمان باید متفاوت باشد و البته ما هم تلاش میکردیم که این نگاه یکتا در داستانهایمان جاری باشد. من کار آموختنی خود را در برابر آقای شجاعی انجام دادم و از ایشان یاد گرفتم. به نظرم این که بگویم یک نفر به دانشگاه برود و نویسنده بیرون بیاید، شدنی نیست یعنی ما میتوانیم به دانشگاه برویم و خیلی متوسط بیرون بیاییم. در حقیقت، نوشتن از جنس علم و میدانمها نیست. به نظرم به تعبیر علما، نویسندگی از جنس «میدانم چگونه است» است. شاید بتوان از این منظر آن را با رانندگی مقایسه کرد. شما در کتابهای رانندگی، فقط میفهمید که دنده و گاز و ترمز چیست اما با دانستن آن نمیتوانید پشت ماشین بنشیند. یا مثلا، شاید بتوانید علم خودرو را از روی کتاب بفهمید اما مکانیک نمیشوید. من نوشتن را از این جنس میبینم.
نویسنده دوم که برای خواندن داستان کوتاه خود حاضر شد، سیروس همتی بود. او که سابقه نمایشنامهنویسی و اجرای تئاترهای فراوانی را در کارنامه خود دارد، مهمان این جلسه بود تا داستان کوتاهش را بخواند. سیروس همتی در مورد داستان کوتاه خود گفت: حتما همهتان ماجرای آن کسی را شنیدهاید که به طمع انگشتر امام حسین علیهالسلام، انگشت ایشان را نیز برید و با خود برد. اسم داستانی که میخواهم امروز برای شما بخوانم، «پدر» است و اقتباسی از همین ماجرایی است که اشاره کردم.
در بخش بعدی، سید مهدی شجاعی که خود میزبان جلسه «کوتاه با داستان» است، برای خواندن داستان کوتاه خود آماده شد. او جدیدترین داستان کوتاه آیینی خود به مناسبت ایام سوگواری سالار شهیدان را خواند که با تشویق حاضران همراه شد.
پس از این خوانش داستان، شجاعی، پاسخگوی سوالات حاضران در سالن شد و ضمن شنیدن دیدگاههای تعدادی از مخاطبان، به سوالات مختلف علاقهمندان پیرامون داستان خود، درونمایههای طنز در داستان و نوع پرداخت مسائل در آن پاسخ داد.
مهمان پایانی برنامه، علی فامیان بود تا داستان کوتاه خود را برای حاضران بخواند. او از مترجمانی است که اخیرا سرپرستی تیم ترجمه آثار جایزه اُهنری را نیز بر عهده دارد که سالهاست از انتشارات نیستان در حال چاپ است.
او پیش از خواندن داستان خود گفت: در این جلسه قصد دارم تا یکی از داستانهای کوتاه مجموعه «این داستان واقعیت دارد» را بخوانم. نویسنده این داستان، یک شخص انگلیسی به نام جفری آرچر است. همچنین شخصیتها و شخصیتپردازیها نیز به همینگونه است. در پایان، در مورد واژه سازیها که در این جلسه صحبت شد نیز باید بگویم که این کار به گسترش زبان، کمک زیادی میکند و از این جهت قابل اهمیت است.
سید مهدی شجاعی در بخش انتهایی این جلسه گفت: در جلسه رونمایی از «13 عنوان داستان کوتاه» که هفته گذشته در فرهنگسرای رسانه برگزار شد، اشاراتی کوچک به وضعیت فرهنگ و هنر و مدیران فرهنگی و هنری و سیاستگذاری آنان داشتم. در آنجا به صورت خیلی اشارهگونه، به کوتوله بودن مدیران فرهنگی اشاره کردم.
متاسفانه این موضوع، برای عدهای که جناحی به قضیه نگاه میکنند و نگاهشان این دولت و آن دولت است، بازخورد خوبی نداشته است. این موضوع در حالی است که داستان فارغ از این موضوعات است. باید بگویم که نکته من چیز دیگری است. در این چند روز واکنشهایی صورت گرفته است که باید بگویم قصد من این برداشت نبود و حرف من چیز دیگری را بیان میکرد. متاسفانه باید بگویم با این که انقلاب ما فرهنگی است، تقریبا میتوان گفت که کمترین عنایت و توجه به مدیریتهای بخش فرهنگی در طول این سالها شده است. باید بگویم که فرهنگ مظلومترین بخش در سیاستگذاریهای کلان کشور است. آن حرفهای من به سیاستگذاریهای کلان برمیگشت و ربطی به چپ و راست و جنبههای سیاسی ندارد. در آن جلسه گفتم که کشورهایی که پیشرفتهتر هستند، اهمیت توجه به مقوله فرهنگ را متوجه شدند و فهمیدند که میتوانند با بها دادن به فرهنگیان، شاهد ارتقای سطح فرهنگشان باشند. در مقابل نیز ما بعضا یا مسیر اشتباه را میرویم و یا رانندههایمان ناشی هستند. متاسفانه مشکل در این بخش و بخشهای دیگر این است که ما کمتر توجه به تربیت نیرو داشتیم و اگر در جایی هم فرد ارزشمندی نفوذ کرده است، فردی شبیه به او ساخته نشده است. در پایان نیز عرض کردم که هر کدام از ما باید آستینهایمان را بالا بزنیم و به سهم خود کاری انجام بدهیم. این حرفها نباید منجر به یاس و ناامیدی بشود و سعی کنیم تا کمبودهای دیگران را با کار بیشتر خود جبران کنیم.
نظر شما