زهره عارفی میگوید: داستاننویسی از نظر من برای ناشنوایان بهانه و ابزار بود. به داستاننویسی متوسل شدم و در واقع کار داستاندرمانی کردم. میخواستم از طریق داستان درمان اتفاق بیفتد.
عارفی متولد قم و دارای کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. در کارنامه کاری این نویسنده همکاری با نشریاتی چون: کتاب ماه، سیمرغ، سنجه، مساله، روزنامه همشهری، جمهوری اسلامی، فرهیختگان، قم امروز وجود دارد و علاوه بر آن همکاری با رادیو جوان و انجمن قلم نیز به چشم میخورد.
وی برگزیده نخستین جشنواره داستاننویسی استان قم در اسفند ۸۹ و برگزیده نخستین جایزه جشنواره سراسری داستان اشراق در خرداد ۹۳ است. آنچه باعث شکلگیری این گفتگو شد ابداع طرحی نو برای داستاننویسی ناشنوایان بود. عارفی در حال حاضر تنها مدرس داستان نویسی ناشنوایان در کشور است که موفق به برگزاری بیش از ۵۰ جلسه داستان نویسی، ۷ ورکشاپ داستاننویسی ناشنوایان و نخستین جشنواره صدای سکوت در سال ۹۶ شده است.
اجازه بدهید مستقیما به اصل موضوع بپردازیم. داستاننویسی برای ناشنوایان, چطور شد به این فکر افتادید. جرقه کار از کجا زده شد؟
استارت اولیه داخل همین سالن مجتمع ناشران قم زده شد. مجتمع ناشران به مناسبت تولد حضرت زهرا (س) جلسهای برای ناشنوایان برگزار کرده بود و از بنده هم برای شرکت در جلسه دعوت کردند. در بین جلسه با چند نفر از ناشنوایان حرف زدم اما متوجه صحبت من نمیشدند و گاها میدیدم متوجه صحبتهای همدیگر هم نمیشوند و برایم عجیب بود. حتا دو نفر که با هم حرف میزدند نفر سومی حرفها را به زبان اشاره برای آنها ترجمه میکرد.
من به نحوه ارتباط آنها دقت کردم و دیدم اینها مشکل گفتار دارند و بالطبع با مشکل نوشتار هم مواجهاند. به این فکر کردم برای جبران این نقص چه کاری میشود انجام داد. فکرم به داستان رسید. فکر کردم اگر ناشنوایان وارد عرصه داستان شوند میتوانند خیلی از مفاهیم انتزاعی را که ما با گوش دریافت میکنیم آنها از طریق تصویر و داستان دریافت کنند، چون قدرت بصری ناشنوایان بسیار قوی است. بنابراین در همان جلسه پیشنهاد دادم من با پنج نفر از افرادی که به داستان علاقهمند هستند کار میکنم، شاید بتوانم مشکلات مفهومی و گفتاری و ارتباطی آنها را بهبود بخشم.
مسئول جلسه پیشنهاد بنده را اعلام کردند، همین اعلام باعث شد اسفند ۹۵ اولین جلسه هماهنگی را برگزار کنیم. حدود ۸۰ نفر استقبال کردند. اتفاقا دو نفر از تهران مطلع شده بودند و در جلسه شرکت کردند. نهایتا فروردین ۹۶ داستاننویسی ناشنوایان کارش را شروع کرد.
برگزاری کارگاه و کلاس برای ناشنوایان با کارگاههای معمولی تفاوتهایی دارد. شیوه اجرا در این کارگاهها به چه صورت است؟ از روند کارتان بگوید.
در کلاسهای نویسندگی خلاق، کاری که برای عموم انجام میدهم به اینگونه است که تلاش میکنم از طریق تفکر مفهومی به تفکر تصویری برسیم و از این راه به سمت داستانسازی حرکت کنیم. این کار را برای ناشنوایان برعکس انجام دادم. به این معنی که از طریق تصویرسازی به تفکر مفهومی میرسیم، تا از این طریق درکی برای آنها ایجاد شود. در واقع یک مهندسی معکوس در این مورد اتفاق میافتد.
واقعا داستاننویسی از نظر من برای ناشنوایان بهانه و ابزار بود. به داستاننویسی متوسل شدم و در واقع کار داستاندرمانی کردم. میخواستم از طریق داستان درمان اتفاق بیفتد. گرچه در این مدت اتفاقهای دیگری افتاد و برای برخی ناشنوایان ماهیت داستاننویسی اهمیت پیدا کرد. به طور خلاصه اگر بگویم مهمتر از داستاننویسی برای من توانمند ساختن ناشنوایان برای ارتباط بهتر با پیرامونشان بود.
مسیری که برای یک داستان طی میکنید چگونه است؟ الگوی خاصی دارید؟
در ایران کسی نیست که با ناشنوایان داستان کار کند. کار ما در کارگاه به این صورت است که من از بچهها میخواهم داستان بنویسند. این داستان را برمیدارم و داخل کامپیوتر کلمات خوب را سبز میکنم، کلمههایی که نیاز به تغییر دارند را آبی میکنم، حذفیات را قرمز و نهایتا توضیح را با بنفش برای آن ها مینویسم. این روش باعث شد بچهها دقیقا متوجه شوند در کجای کار ایستادهاند و کارشان در چه مرحلهای قرار دارد.
فکر میکنید مشکل اصلی ناشنوایان از نظر زبان و گفتار چیست؟
ناشنوایان در استفاده از فعل خیلی مشکل دارند. آنها به جای فعل از مصدر استفاده میکنند. زمان همه فعلها را با یک اشاره نشان میدهند. حروف اضافه را درست به کار نمیگیرند و گاها حروف اضافه را از جملههایشان حذف میکنند. مشکل دیگری که در زبان آنها بسیار دیده میشود استفاده ناقص از جمله است.
به عنوان مثال به جای جمله کامل «من به مدرسه میروم» میگویند «من مدرسه». در کلاسها و کارگاهها همه موظف شدند جمله را کامل بیان کنند و اینکه یاد بگیرند فعلها را کجا استفاده کنند. بعضی از ناشنوایان حتی اگر داستاننویس هم نشدند شروع کردند به صرف فعل و استفاده از جمله کامل. این کار اتفاق بزرگی در گفتار آنها و ارتباطشان با دیگران به وجود آورد.
ارتباط با ناشنوایان مشکلات خاص خودش را دارد. اولین مشکل زبان اشاره و ارتباط با فرد ناشنواست. با این زبان آشنایی قبلی داشتید؟ چه کردید؟
خیر پیشتر هیچ همکاری یا مراودهای با ناشنوایان نداشتم. برای من که زبان اشاره را نمیدانستم ارتباط با ناشنوایان سخت و دشوار بود. بهویژه که من میخواستم مطلبی را به آنها آموزش و انتقال دهم. ابتدا مترجم زبان اشاره داشتم. کمکم شروع به یادگیری زبان اشاره کردم. البته این نکته را هم اضافه کنم که ناشنوایان قدرت لبخوانی بالایی دارند، بنابراین با آهسته حرف زدن خیلی زود مترجم از بین ما حذف شد و توانستم با ناشنوایان همراه شوم و ارتباط بگیرم.
ناشنوایان بیشتر علاقه به کوتاهنویسی دارند یا بلند نویسی؟
عموما داستان کوتاه یا داستانک مینویسند. این هم علت دارد. بیشتر برمیگردد به فضای ذهنی و توانایی این عزیزان. عموما سعی میکنند با کوتاهترین کلمهها ارتباط روزمره شان را برقرار کنند و فکر میکنم همین عامل روی کوتاهنویسی آنها تاثیر میگذارد. گاهی اوقات مثلا ۵ یا ۶ صفحه که مینویسند خودشان فکر میکنند خیلی طولانی شده و این نگرانی را همیشه با خود دارند. این را هم بگویم که ناشنوایان داستانشان را به زبان اشاره اجرا میکنند.
از خانم میرابوطالبی بگوید. در این زمینه با شما همکاری داشتند؟
خانم میرابوطالبی خودشان داستاننویس هستند و اتفاقا با زبان اشاره هم آشناست و با ناشنوایان ارتباط دارند. ما با هم ارتباط خوبی داریم. در گروه داستان جمعه هم با هم همکاری میکنیم. پارسال خیلی کمک کردند. توی کارگاهها علاوه بر تدریس با تکتک بچهها کار میکردند. اما امسال کمی از ما فاصله گرفتند با این حال تلاش میکنم دوباره به جمع ما اضافه شوند و کمکمان کنند.
کار شما نسبت به روزهای اول رشد کمی و کیفی محسوسی داشته. کسی از شما حمایت کرد؟
ابتدا از طرف نهادها –چه ادبی، چه غیرادبی- حمایتی نبود. طرح و ایده شخصی بود و اجرای آن هم به عهده خودم. اما از طریق خود ناشنوایان این موضوع به گوش مسئولین بهزیستی رسید. سازمان بهزیستی با توجه به شناخت و کار کارشناسی شده این اتفاق را برای ناشنوایان حیاتی میدانست. کمکم استقبال کردند و حتی برخی از مسئولین بهزیستی در جلسات ما شرکت کردند.
میدانم که فعالیت گستردهای انجام دادهاید. جامعه ناشنوایان چگونه با فعالیت شما آشنا شدند؟
جامعه ناشنوایان یک جامعه کوچک است که با هم در ارتباطاند. بین خودشان اطلاعرسانی شده بود و در نتیجه شهرها و استانهای دیگر از این کار باخبر شدند و خواستار برگزاری این طرح در شهرها و استانهای خودشان بودند. به همین خاطر در ۸ یا ۹ شهر از ایران ورکشاپهایی برگزار کردم که با استقبال خوبی مواجه شد.
شرکت در کلاسهای شما محدودیت سنی دارد؟
ما هیچ محدودیتی برای شرکت در کلاسها نداریم، الان متوسط رنج سنی ما ۱۸ تا ۳۵ سال است. اکثریت هم با خانمهاست. آقایان به خاطر مشغلههای کاری نسبت به خانمها تعدادشان کمتر است.
روند برگزاری کارگاهها را چگونه ارزیابی میکنید؟ اتفاق و تجربه خاصی هست که بگویید؟
روند کارگاهها شگفتانگیز بود. اتفاقهای خوبی هم افتاد. من کمکم در داستانهای این بچهها به یک سری کشفها رسیدیم. از جهت روانی، اجتماعی، فردی. این مسائل با زندگی اینها در ارتباط مستقیم است. مثلا حساس بودن بدن ناشنوایان به صدا. من یک ناشنوای مطلق دارم که در حال نوشتن داستانی است با موضوع صدا. به این صورت که بدن اینها چگونه به صدا واکنش نشان میدهد و چگونه صداها را تشخیص میدهد. نمیشنود اما بدنش واکنش نشان میدهد.
در ادبیات داستانی ایران داستاننویس ناشنوا داشتهایم؟
بله. آقای کامران رحیمی که خودشان از بچههای باغچهبان بودهاند. ایشان در زمینه داستان کار کردهاند. ظاهرا سال ۱۳۴۶ یک کتاب داستان هم چاپ کردهاند اما من آن کتاب را ندیدهام. با توجه به پیگیریهایی که کردهام امکان دارد بشود در کتابخانه ملی یا کتابخانه دانشگاه تهران این کتاب را پیدا کرد. ایشان خوب داستان را میفهمد، خوب نقد و تحلیل میکند. سال قبل هم در نخستین جشنواره داستاننویسی ناشنوایان به همراه ابوتراب خسروی و علیاصغر عزتی پاک جزء داوران جشنواره بودند. فعالیتهای شخصی هم در این زمینه دارند. مثلا توی فضای مجازی برای جامعه ناشنوا ضربالمثلها را به زبان اشاره توضیح میدهند.
از جشنواره سال قبل برایمان بگویید. چه شد که به فکر جشنواره افتادید؟
وقتی دیدم یک روندی شکل گرفته و استقبال هم خوب بوده و ناشنوایان در داستان رشد کردهاند به فکر برگزاری جشنواره داستاننویسی افتادم. ایده و طرح را آماده کردم و مقدمات را فراهم. سازمان بهزیستی هم حمایت کرد و جوایز برگزیده ها را تامین کرد. جشنواره هم به خوبی برگزار شد و نفس جشنواره باعث شد خیلی ها بنویسند.
۱۱۲ داستان به جشنواره رسید. ۳۴ داستان قابل قبول شد و نهایتا برگزیدهها معرفی شدند. خروجی این جشنواره کتاب زنگوله (ویژه کودکان) و مجموعه داستان «خشخش کفشهای من» (مجموعه داستان بزرگسالان) بود. چند روز پیش پیگیری کردم چاپ اول «خشخش کفشهای من» تمام شده بود.
برای دومین دوره هم برنامهای دارید؟
حتما. امسال دومین دوره جشنواره را برگزار میکنیم. همه مقدمات فراهم شده و همین روزها اطلاعرسانی میشود. تا ۳۰ دی مهلت ارسال آثارتعیین شده. اسفند ماه برگزیدهها اعلام میشوند و نهایتا فروردین ۹۸ اختتامیه را برگزار میکنیم.
برای همگرایی داستاننویسان ناشنوا فعالیت خاصی انجام دادهاید؟ مثلا کمپین یا گروه و کانال ویژهای تشکیل داده باشید؟
یک اتفاق خوب افتاد. من به دوستان پیشنهاد دادم یک انجمن ادبی کشوری برای ناشنوایان تشکیل بدهند. خدا را شکر یک انجمن ادبی شعر و داستان ناشنوایان ثبت شد که برای اولین بار در ایران اتفاق افتاد و به اختصار از انجمن تحت عنوان "ادنا" نام برده میشود.
اگر علاقهمندی بخواهد به کارگاههای شما بیاید چه راههای ارتباطی وجود دارد؟
خودم یک سایت دارم به نام داستاننویس. بخشی از سایت را با عنوان «صدای سکوت» به داستان ناشنوایان اختصاص دادهام. کانال داستان جمعه هم کارهای اطلاعرسانی را انجام میدهد. خود بچههای ناشنوا هم یک گروهی به همین نام دارند، آنجا علاوه بر اطلاعرسانی آموزش هم صورت میگیرد.
شنیدهام تازگیها در قم کلاسها مجازی برگزار میشود؟ علتش چیست؟
کارگاهها در قم به صورت حضوری برگزار میشد. به خاطر نداشتن مکان مناسب چند ماهی است که غیرحضوری اداره میشود. امیدوارم بهزیستی یک جایی را مشخص کند و در اختیار ما قرار دهد. متاسفانه یک سری اتاقها و سالنها صرفا بنا میشوند و خاک میخورند و هیچ استفادهای از آنها نمیشود.
ما توقع زیادی نداریم. یک اتاق برای استفاده یک روز در هفته در اختیار ما بگذارند مشکل ما حل میشود. از معاونت فرهنگی شهرداری و سازمان بهزیستی یا هر نهاد دیگری توقع زیادی نباید باشد. به هر حال کار برای اولین بار در ایران شکل گرفته و برای تثبیت این حرکت نیاز به حمایتِ نهادهای دولتی احساس میشود.
برای توسعه و گسترش این طرح پیشنهادی دارید؟
به ذهنم رسید چرا ما از رسانهای مثل تلویزیون استفاده نمیکنیم. ببینید سهم معولین از هر شبکه ۲:۴۰ دقیقه است. تصور کنید ما چند شبکه داریم و با یک حساب سرانگشتی سهم این بخش از جامعه چقدر میشود. من به بهزیستی پیشنهاد دادم که از قابلیت شبکه برای داستانخوانی ناشنوایان استفاده شود. نیم ساعت از یک شبکه را به این امر اختصاص بدهند فضای خوبی شکل خواهد گرفت. برنامههای متنوعی هم برای آن تدارک میبینیم و ایدههایی مد نظرم هست. امیدوارم این اتفاق بیفتد و بتوانیم گامی در جهت بهبود شرایط معلولین کشورمان برداریم.
نظر شما