مصطفی خرامان در این نشست با اشاره به تاثیر کتابخوانی بر کودکان گفت: بچههایی که از کودکی کتابهای فانتزی میخوانند، افرادی موفق میشوند. اهمیت کتاب در این موفقیت قابل توجه است و اگر این کتاب، رمان باشد، اهمیت آن دوبرابر میشود. وهرچه بیشتر بتوانیم در این زمینه کار کنیم بیشتر به بچهها خدمت کردهایم. براین اساس وقتی کتاب خوبی منتشر میشود همه خوشحال میشویم.
شاهآبادی عینیت و عاطفه را با هم درآمیخته است
شهرام اقبالزاده نیز در این نشست با بیان اینکه حمیدرضا شاهآبادی، پژوهشگر است، گفت: تاریخ و پرداختن به پیشینه انسانها همیشه از دغدغههای او بوده است. گاهی اطلاعات تاریخی که ارائه میشود در حد گزارش است و در هر گزارش نگاه، زبان و روان گزارشگر دیده میشود ولی معمولا تفسیر انتقادی در آن دیده نمیشود، اما حمیدرضا شاهآبادی پژوهش انتقادی میکند و میگوید پشت این وقایع تاریخی چه میگذرد و داستان را نیز همینگونه آغاز میکند.
این نویسنده و مترجم در ادامه بیان کرد: شاهآبادی در عین حالیکه از دادههای عینی استفاده میکند اما تخیل و عاطفه خود را نیز وارد میکند و گوشهگوشهای این داستان سرشار از عاطفه است. نویسنده این داستان محقق است، محققی که به کودکی و دنیای کودکان اهمیت میدهد و میداند که شخصیت رشدیه چه اهمیتی دارد. بااینکه در این کتاب راوی شخصیتی نوجوان است اما در بخشهایی از کتاب خود نویسنده به جای راوی صحبت میکند، جایی که از ستم بر کودکان سخن به میان میآید.
به گفته این پژوهشگر، حمیدرضا شاهآبادی صاحبسبک است، سبک او در ادبیات داستانی، آمیختن تاریخ با روایت داستانی است. او ادامه دهنده راه نویسندگانی است که دغدغه اجتماعی و عدالت دارند. عدالت برای کودکان جزئی از عدالت عمومی و اجتماعی است. او در این کتاب به بیعدالتی و ستمی میپردازد که بر دنیای کودکان اعمال میشود و در «لالایی برای دختر مرده» به حذفشدگان تاریخ و دختران قوچانی میپردازد.
«دروازه مردگان» دایرهلغات مخاطب را گسترش میدهد
مهدی رجبی، نویسنده کتابهای کودک و نوجوان نیز در این نشست با اشاره به تصویر روی جلد کتاب گفت: فضا و تصویری که روی جلد کتاب میبینیم، فضایی نیست که در داستان بیان شده است، چهارچوب و ساختار این داستان بر ژانر فانتزی بنا شده است. مثلا در جایی که فرو رفتن شکور در آب حوض مطرح میشود از مولفههای فانتزی و سورئال استفاده شده است و باید تقویت میشد.
وی با بیان اینکه مولفهها و کارکردهای ژانر فانتزی در این کتاب دیده میشود، این کتاب را از جهاتی با مولفههای ژانر فانتزی در «ارباب حلقهها» مقایسه کرد و گفت: رشد واژگانی و گسترش دایرهلغات مخاطب از مولفههای ژانر فانتزی در ارباب حلقهها است که در این اثر نیز دیده میشود. همچنین تحصیل و کسب علم و دانش و سفر کردن و قدرت رمان در پرورش تخیل نیز از مولفههایی است که در این کتاب دیده میشود.
خالق «خواهران تاریک» افزود: ارزشهای انسانی مثل وفاداری، دوستی و انسانیت با پرداختن به شخصیت رشدیه نیز از مولفههایی است که در این کتاب دیده میشود. هرچند که به نظر من بهتر بود بیشتر به شخصیت رشدیه در داستان توجه شود و صرفا یک پیرفرزانه نباشد.
جای زنها در این رمان کاملا خالی است
به گفته رجبی، جای زنها در این رمان کاملا خالی است و این با دغدغههایی که از حمیدرضا شاهآبادی سراغ داریم مانند «لالایی برای دختر مرده» که به حضور زنها در رمانهایش توجه میکند، دور از انتظار بود.
آثار باید قدرت تغییر حس در خواننده را داشته باشند
حمیدرضا شاهآبادی نیز در این نشست بزرگترین لذت برای یک نویسنده را این مساله دانست که دیگران کارش را بخوانند و دربارهاش نظر دهند و گفت: بخشی از اثر روی کاغذ خلق میشود و بخشی از آن در ذهن خواننده اثر و تا زمانی که کاری خوانده نشود، کامل نمیشود. در این صورت است که نویسنده متوجه میشود چقدر در انتقال مفهوم مورد نظرش به مخاطب موفق عمل کرده است.
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه بیان کرد: هر اثری که خوانده میشود باید این قدرت را داشته باشد که حسی را در مخاطب تغییر دهد و تغییر نگاه و سلیقهای در او ایجاد شود و نوجوانهای کتابخوان نیز امروزه همین توقع را از نویسندگان دارند و من سعی میکنم کارم به گونهای باشد که حسی در مخاطب جابجا شود.
باید توجه داشته باشیم ما با مخاطب نوجوانی سروکار داریم که یک پایش در بزرگسالی است و آثار خوبی که برای آنها خلق میشود همیشه قابلیت خوانده شدن از سوی بزرگسالان را نیز دارد و مورد اقبال هم قرار میگیرند مانند «هری پاتر» که هم برای بزرگسالان و هم برای نوجوانان منتشر شد. البته ممکن است بعضی نوجوانان برداشتهایی از لایههای عمیقتر کار نداشته باشند و این انتظار هم از آنها وجود ندارد.
شاهآبادی درباره آثارش توضیح داد: من همیشه گذشته را در آثارم یک کاراکتر داستانی میدانم مانند «کافه خیابان گوته» که همه آدمها با گذشته مشکل دارند و از آن ضربه خوردهاند. در این کتاب، تهران قدیم یک کاراکتر است. ما در داستان واقعنگاری نمیکنیم ادای واقعیت را درمیآوریم و فضایی ایجاد میکنیم که خواننده احساس کند واقعیت را میخواند.
نظر شما