وی ادامه داد: در این مجال دوست دارم از چند نفر از بزرگانی که در طول سالها با این دفتر در ارتباط بودهاند یاد کنم. حاج عباس تحریریان که بعدها به هیات مدیره دفتر نشر اضافه شد، اهل تجارت بود ولی نگاهی عمیق به مسائل داشت. او تعدادی از اندیشمندان را به باغچه خود در کرج دعوت کرد و به هرکدام مبلغ صدهزار تومان داد که هرکدام درباره یکی از معصومان کتابی بنویسند. از جمله بزرگانی که به این جلسه دعوت شدند مرحوم رسولی محلاتی، عباس زریاب خویی و محمدباقر حجتی بودند. در پی این دعوت برخی از کتابها تدوین و چاپ شد و برخی همچون مرحوم عباس زریاب خویی به دلایلی پولها را پس دادند.
ملکی گفت: دیگر بزرگی که میخواهم از او یاد کنم، حاج یوسف زمردیان از تاجران بزرگ آن دوره بود. وی بهقدری با مسائل علمی و حقوقی آشنایی داشت که وقتی کتابها را چاپ میکردیم تماس میگرفت و درباره آنها اظهارنظر علمی کرده و ایراداتی مطرح میکرد.
این چهره پیشکسوت فرهنگی تصریح کرد: از افتخارات دفتر نشر این است که دکتر باهنر تا زمان شهادت مدیرعامل آن بود. دکتر جعفر شهیدی نیز عضو هیات تحریریه دفتر نشر بود که چهارشنبهها در جلسات شرکت میکرد. استاد محمدرضا حکیمی از دیگر نویسندگان بزرگی بود که با دفتر نشر همکاری داشت. تمام مجلدات عربی «الحیات» و بعد مجلدات فارسی آنرا در دفتر نشر چاپ کردیم. حدود 16 جلد کتاب دیگر ایشان را نیز به چاپ رساندیم که از این چاپها راضی بودند.
وی همچنین افزود: در جلسات تحریریه ما آیتالله رسولی محلاتی، صادق آیینهوند، محمدجواد حجتی کرمانی و محمدباقر جعفری نیز از دیگر حاضران بودند. حدود 20 کتاب رسولی محلاتی را نیز چاپ کردیم. عجیب علاقه داشتم در برخی زمینهها همه آثار را فقط دفتر نشر چاپ کند که یکی از آنها قرآن بود. هر نوع قرآنی با ترجمههای مختلف را چاپ میکردیم. همچنین سعی کردیم ترجمههای مختلف نهجالبلاغه از جمله ترجمه علامه جعفری و ترجمه مرحوم اسدالله مبشری را چاپ و منتشر کنیم. ترجمه دکتر محمدباقر آیتی را نیز که به بنیاد نهجالبلاغه سپرده بودند از آنها گرفته و چاپ کردیم.
ملکی در بیان برخی از دستاوردهای دفتر نشر فرهنگ اسلامی در دوره مدیریت خود، گفت: یکی از دستاوردهایی که در دوره مدیریت در این دفتر داشتم این بود که در آن زمان که همه 5 درصد به نویسندهها حقالتالیف میدادند، ما 15 درصد حقالتالیف پرداخت میکردیم. با برکتی که از کارمان داشتیم آن زمان هیچگاه دفتر بیپول نبود. یکی دیگر از افتخارات دفتر نشر این بود که از ممیزی کتاب معاف بود و البته قرار بود کسی از این موضوع مطلع نشود.
این چهره پیشکسوت نشر و فرهنگ کشور، در ادامه با ذکر خاطراتی از مرحوم ناصر ایرانی، بیان کرد: یک روز مرحوم ناصر ایرانی به دفتر نشر آمد و گفت میخواهم اینجا کلاس ویراستاری بگذارم ،چون دیگر کسی به ویراستاری اهمیت نمیدهد. این کلاسها در دفتر نشر برپا شد و بعد کتابهایش را نیز آورد. برخلاف عقیده برخی که میگویند دفتر نشر تا همین سالهای اخیر کتاب کودک چاپ نمیکرد، باید بگویم چاپ کتابهای کودک دفتر از همان زمان انجام میشد.
وی همچنین درباره دیدار با رهبری و مکالمه ایشان با ناصر ایرانی، افزود: بنا شد به دیدار مقام معظم رهبری برویم که یکی از دوستان پیشنهاد داد آقای ناصر ایرانی را با خود همراه نکنیم، ولی من با این عقیده مخالفت کردم. در آن دیدار رهبری با دیدن مرحوم ایرانی بسیار گشادهرو با ایشان احوالپرسی کرده و گفتند من اکثر کتابهای شما را خواندهام. ناصر ایرانی پاسخ داد گمان نکنم که رهبری فرمودند بهعنوان مثال کتاب «زندهباد مرگ» کتاب خوبی است، ولی من اگر جای شما بودم با تغییراتی آن را به رشته تحریر درمیآوردم. ایشان در صفحات کتابهای مختلف ناصر ایرانی، یادداشتهایی با مداد نوشته بود.
ملکی در پایان گفت: تا سال 82 در دفتر نشر بودم و همیشه به فکر این هستم که این دفتر جای خیلی جالب و با برکتی است و هنوز جای کار زیادی دارد. امیدوارم دوستان جدید هم هر روز بتوانند آنرا بهتر و پربارتر کنند.
نسل ما در پی آرمان، حقیقت و آگاهی بود
غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم پیشکسوت نیز که سالها با دفتر نشر فرهنگ اسلامی همکاری داشته در این آئین اظهار کرد: از سر شوق پذیرفتم و با پای دل به این آئین آمدم برای ادای دین به مردانی که دفتر نشر فرهنگ اسلامی را بنیان گذاشتند. امیدوارم این کار ادامه پیدا کند و به آیندگان برسد. روزگار ما روزگار آرزوهای بلند و دیوارهای کوتاه بود، نه مثل نسل امروز که دیوارهای بلند و آرزوهای حقیر دارند. نسل ما در پی آرمان، بهتر جستن زندگی و در پی حقیقت و آگاهی بود. دفتر نشر فرهنگ اسلامی با این حقیقت و بدون هیچ رویکرد و جناحی، پیشگام در نوآوری دینی بود.
وی ادامه داد: سال 1353 به سفارش حکیم زمانه، علامه محمدرضا حکیمی در مورد موضوع غدیر و علامه امینی یادداشتی نوشته بودم. بابت این یادداشت مرا به دفتر نشر فرهنگ اسلامی که آن زمان یک اتاق کوچک در خیابان طالقانی فعلی بود، دعوت کردند. وقتی مراجعه کردم آقای شریفزاده که از معدود بازماندگان هیات مدیره قبلی بود، گفت که سیدرضا برقعی میخواهد شما را ببیند. از آنجا همکاری من با این دفتر شروع شد.
این نویسنده و مترجم و سرویراستار پیشکسوت، گفت: یکی از صفات بزرگ امثال برقعی، باهنر و گلزاده این بود که سعهصدر بینظیری داشتند، خودی و غیرخودی در مرامشان نبود. نوعی جاذبه در این سه بزرگوار وجود داشت. تسامح و تساهل در وجود این سه تن از ویژگیهای بارز بود. بین ما و آنها دیواری وجود نداشت. ویژگی دیگر در این سهتن پاسخ به نیازهای زمانه بود. آنها نیک دریافته بودند که در چه زمانهای زندگی میکنند. با ایمان کهن و باور و یقین همدوش با زمانه پیش میرفتند.
امامی با ذکر خاطراتی از دکتر باهنر و سید رضا برقعی در پایان بیان کرد: گمان میکنم آن بزرگواران ودیعهای به دست زمان سپردند، نهالی که امروز به مرز 50 سالگی رسیده و این کار آسانی نیست. از خدا میخواهم راهشان پررهرو باشد. برای همه کسانی که این چراغ را روشن کردهاند، آرزوی موفقیت دارم و برای آنان که رفتهاند آرزوی مغفرت. دفتر نشر فرهنگ اسلامی به سود مردم بود و خواهد ماند.
نظر شما