شهد الراوی، نویسنده جوان عراقی و جزو نامزدهای نهایی جایزه بوکر عربی در سال 2018 در مصاحبه با مجله نشنال درباره روند نوشتن اولین رمان خود و ادبیات جنگ صحبت کرده است.
چه زمانی فهمیدید که میخواهید نویسنده شوید؟
از سالهای اول تحصیلاتم نوشتن را دوست میداشتم. زمان زیادی برد و تلاشهای بیشماری کردم تا نویسنده درونم را پیدا کنم. نوشتن را در ژانرهای مختلف ادبی امتحان کردم و هرزمان که در یک ژانر موفق نمیشدم به سراغ ژانر دیگری میرفتم؛ ژانری که به من آزادی بیان و امکان ابراز درونیاتم را بدهد. از شکست خوردن نمیترسیدم و تردیدی در آزمودن فرمهای گوناگون ادبیات نداشتم.
چه زمانی شروع به نوشتن اولین سطرهای رمان «ساعت بغداد» کردید؟
در بهار سال 2015 به تازگی خواندن یک مجموعه از رمانهای انگلیسی را تمام کرده بودم که بیشتر آنها را نویسندگان زن از نقاط مختلف دنیا با فرهنگهای مختلف نوشته بودند. اینکه همه این رمانها بیپیرایه و از توصیفهای اغراقگونه ادبی خالی بودند مرا به فکر فروبرد و به خودم گفتم که من هم داستان مهمی دارم و باید آن را بگویم. اوایل مدام با خودم کلنجار میرفتم و نمیدانستم جملههای اول را چطور باید شروع کنم. احساس یک فرد شکستخورده را داشتم. بعد از تلاش و آزمون و خطای بسیار کلمههای آغازین یک به یک پیدا شدند و بعد از گذشت یک سال و نیم رمانم کامل شد و آن را به ناشر فرستام. روزهای نوشتن این رمان برای من بهترین روزهای زندگیام بود و بیش از حد زیبا.
«ساعت بغداد» جایزه کتاب اول را در ادینبورگ برنده شد اما در بوکر عربی جز فهرست نامزدهای مرحله دوم قرار گرفت علت آن را خودتان در چه میبینید؟
خب این رمان اولین رمان من بود و با 124 رمان عربی دیگر وارد رقابت شده بود. حالا نسخه عربی آن به چاپ هشتم رسیده و مخاطبان زیادی در دنیای عرب پیدا کرده و غربیها هم به همان اندازه دوستش دارند. ما کتابهای فرهنگهای مختلف را دوست میداریم نه به این خاطر که آنها داستانهای واقعی درباره فرهنگهای مختلف را روایت میکنند بلکه به این علت که آنها به سیاره ما تعلق دارند و احساسات یکسان را به اشتراک میگذراند. اندوه، شادی و عشق عواطفی هستند که متعلق به موجودات انسانی در همه جای دنیا هستند و رمان من نیز از این قائده مستثنا نیست.
آیا فکر میکنید که سالهای طولانی جنگ به عنوان جزء لاینفک واقعیت عراق چقدر در ادبیات این کشور تاثیر گذاشته است؟
ما جنگهای مختلفی را از سرگذراندهایم و شخصیتهای ما از خلال این جنگها شکل گرفته. تلاش کردم که از زبان جنگ بگریزم؛ اما فراتر از اختیار من نبود. جنگ با داستانهایی از عشق، آوازها و مهاجرتهای دستهجمعی بر قلم و خطوط جاری میشود و این تجربهای نیست که تنها متعلق به نویسندگان عراقی باشد ادبیات جنگ در تجربه ادبیات جهان نیز مطرح و شناختهشده است.
وضعیت جنگ به نظر میرسد که برای یک زندگی صلحآمیز غریب و استثنا باشد اما در کشور من برعکس است. صلح تنها در فاصله بین یک جنگ تا جنگ بعدی دستیافتنی است. فکر نمیکنم که رمان عراقی و ادبیات عراق هرگز بتواند از صدای انفجارهای جنگ تا مدتها رهایی یابد. متاسفانه جنگ به یک دوست نفرتانگیز تبدیل شده که ناچار هستیم با او زندگی کنیم.
جایزه برای شما چه معنایی دارد و و تاثیر آن را در آینده خود چطور میبینید؟
جایزه نمادی از موفقیت است و گمان نمیکنم که حتی یک نویسنده در دنیا وجود داشته باشد که به دنبال موفقیت نباشد. جایزه فستیوال کتاب ادینبورک نقطه عطفی در زندگی و مسیر حرفهای من بود و حالا دربرابر رمان بعدی خود احساس مسئولیت بیشتری میکنم.
نظر شما