علی مسعودینیا در نشست نقدوبررسی مجموعهداستان «آذر بود باران میبارید» گفت: داستانهای این مجموعه رویکردی دموکراتیک در قبال سالهای جنگ ایران و عراق دارند.
مسعودینیا در ابتدای این نشست با بیان اینکه همواره دو نوع نگاه نسبت به جنگ ایران و عراق وجود داشته، گفت: از همان ابتدا دو نوع نگاه به جنگ وجود داشت؛ یکی نگاهی بود که ساختار قدرت نسبت به جنگ داشت و از آن به عنوان «دفاع مقدس» یاد میکرد و دیگر نگاهی بود که در ادبیات جنگ از طرف افرادی چون ما تقویت میشد؛ نگاه افرادی که در جبههها حضور نداشتند و بیشتر از دور درگیر جنگ بودند. این نوع نگاه که توسط افراد مختلفی تقویت میشد، از یکسو افرادی را در بر میگرفت که در رفتوآمد بین ایران و خارج از ایران بودند و نمونهاش در کتاب «زمستان ۶۲» اسماعیل فصیح دیده میشود. از سوی دیگر افرادی را در بر میگرفت که از نظر اقلیمی به جنگ نزدیک بودند و امکان فرار از آن را نداشتند، که اثر شاخص این نگاه را هم «زمین سوخته» احمد محمود است.
وی با اشاره به تفاوت این دو نوع نگاه به جنگ ایران افزود: به هر حال این دو نوع نگاه به جنگ در ایران همواره وجود داشته و هیچگاه آشتی معناداری بینشان صورت نگرفت. یک طرف نگاه قدسی به جنگ دارد و طرف دیگر نگاه ضدجنگ را تقویت میکند که نمونه بارز این نگاه را در داستان «شب ملخ» جواد مجابی میبینیم. حالا چیزی که بین هر دو نگاه مشترک است، وجه رمانتیسم آن است. به همین خاطر است که شما وقتی وارد حیطه ادبیات جنگ میشوید، کمتر کسی را میبینید که به گزارشنگاری و مستندنگاری در حیطه جنگ بپردازد. انگار ما هنگام نوشتن از جنگ نمیتوانیم بیطرفی عاطفی داشته باشیم. به خاطر همین من تاکنون کمتر اثری را دیدهام که بتواند با جنگ به مثابه یک رخداد سیاسی-اجتماعی برخورد کند.
مسعودینیا در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به جایگاه حاشیهای و نه مرکزی جنگ در داستانهای مجموعهداستان «آذر بود باران میبارید»، ترکیب این دو نگاه نسبت به جنگ در داستانهای این کتاب را ستود و گفت: جنگ در بعضی از داستانها دفاع مقدس است و در بعضی از داستانها نیست. نگاهی که در این کتاب نسبت به جنگ وجود دارد، نگاه دموکراتی است. یعنی شما وقتی این مجموعه را میخوانید نه نگاه تقدیسگرایانهای نسبت به جنگ میبینی و نه نگاه محکوم کنندهای. در حقیقت انگار جنگ در این مجموعه نه خوب است نه بد. خوب نیست چون مرگ، ویرانی، گستت، دوری و هراس دارد. و بد هم نیست چون خیلی از آدمها تحت تأثیر جنگ دچار بلوغ فکری میشوند و یا جسارتشان به یک نقطه عطف میرسد.
این منتقد با اشاره به تنوع نسلهای درگیر جنگ و تنوع شیوههای زیستی و طبقات اقتصادی درگیر جنگ در کتاب، خصلت مردمشناسایانه داستانها را پررنگ توصیف کرد و به توصیف انواع گفتمانهای موجود در کتاب پرداخت و گفت: به طور کلی این کتاب چند گفتمان غالب دارد؛ گفتمان اول گفتمانی است که بر لطمهزننده بودن جنگ تأکید دارد، لطمه جسمی، روحی و فیزیکی. گفتمان دیگر مربوط به وجه افشاگری جنگ است که در داستان «خوابیده بودیم» میتوانیم آن را ببینیم. گفتمان دیگر مربوط به وجه ویرانگری جنگ است، ویرانگریای که منجر به نابود شدن افراد میشود. گفتمان دیگر نیز مربوط به وجه پیوند زنندگی جنگ است که توسط افراد مختلف اتفاق میافتد. در آخر آنچه در این انواع مختلف از گفتمانها میبینیم، ما را به یک نگاه اومانیستی میرساند. نگاهی که نویسنده را بیش از هر چیز درگیر این سوال مهم میکند که وقتی جنگ میشود چه بلایی سر آدمها میآید؟
مسعودینیا در پایان گفت: به دلیل پررنگبودن بحث عواطف و روابطِ تحت تأثیر جنگ، نوعی سانتیمانتالیسم مدیریت داستانها را بر عهده میگیرد. به همین خاطر است که با وجود استفاده زیاد نویسنده از تکنیکهای داستاننویسی و زبانی مختلف، بیشترین تلاش نویسنده معطوف به اثربخشی عاطفی بر مخاطب بوده است.
نظر شما