چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۶
جنگ‌هایی که اجداد نلسون ماندلا در دفاع از میهن در آن‌ها جانفشانی می‌کردند

نلسون ماندلا در طول 30 سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره روبن سپری کرد، مشهورترین چهره مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد. در این نوشته به کتاب «نلسون ماندلا، درس زندگی برای آینده» نوشته جک لانگ نگاهی انداخته‌ایم و روایتی از «من آماده مرگ و متهم ردیف اول هستم» بیان کرده‌ایم.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- می‌گویند زندگی در کشوری که هنوز قهرمان می‌پرورد حتما شرایط ویژه‌ای دارد. این دقیقا همان زمان و مکانی است که نلسون ماندلا در چنین محیطی درست در عصر آپارتاید پرورش می‌یابد و قیام می‌کند. نلسون ماندلا نخستین رئیس جمهور آفریقای جنوبی بود که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد. وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجسته مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود. او به دلیل دخالت در فعالیت‌های مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد. مبارزه مسلحانه، برای ماندلا، آخرین راه چاره بود او همواره پایبند به عدم توسل به خشونت بود.

ماندلا در طول 30 سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره روبن سپری کرد، مشهورترین چهره مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد. گرچه رژیم آپارتاید و ملت‌های طرفدار آن وی و کنگره ملی آفریقا را کمونیست و تروریست می‌دانستند، مبارزه مسلحانه بخشی جدایی‌ناپذیر از مبارزه علیه آپارتاید بود. ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلح‌طلبی را در پیش گرفت و این امر منجر به تسهیل انتقال آفریقای جنوبی به سمت دموکراسی‌ شد که نماینده تمامی اقشار مردم باشد.

در این گزارش به کتاب «نلسون ماندلا، درس زندگی برای آینده» نوشته جک لانگ با ترجمه  فرح یراقچی نگاهی انداخته‌ایم. این کتاب از سوی انتشارات کتاب پنجره منتشر شده است.

من آماده مرگ و متهم ردیف اول هستم
ماندلا در بیانیه‌ای که روی نیمکت متهمان برای دفاع در آغاز دادگاه ریوونیا در دادگاه عالی پروتوریا (20 آوریل 1964) نشسته این‌ چنین می‌گوید: «در ابتدا جمله‌ای می‌گویم این‌که گفته می‌شود مبارزه آفریقای جنوبی تحت نفوذ خارجیان یا کمونیست‌ها انجام می‌شود، کمترین پایه و اساسی ندارد. هر آنچه انجام داده‌ام، چه اعمال شخصی و چه رهبری سیاسی؛ مستقل از هر قدرتی بوده است و همه از دانسته‌هایم از آفریقای جنوبی و نژاد اصیل آفریقایی‌ام که به آن افتخار می‌کنم، نشات گرفته و این نه کاری است که بیگانه به من القا کرده باشد.

در دوره جوانی در ترانسکی، ما از افراد پیر قبیله‌ام حکایات تاریخی زمان‌های گذشته را می‌شنیدم. میان آن‌ها حکایاتی از جنگ‌هایی بود که اجداد ما در دفاع از میهن در آن‌ها جانفشانی می‌کردند. آن‌ها دینگان، بامباتا، هینتزا، ماکانا، اسکونگتی، دالاسیل، موشوشو و سه خوخونی را می‌ستودند؛ نام‌هایی که تمام آفریقا به آن‌ها افتخار می‌کردند. من امیدوار بودم که زندگی شاید فرصتی به من عطا کند که به ملتم خدمت کنم و برای مردم سهم ناچیزی در مبارزه برای آزادی داشته باشم. این است دلیل و انگیزه من برای آنچه انجام داده‌ام و جواب اتهامی که علیه من در این دادگاه وارده شده. تنها این است، نه چیزی دیگر.

گفته‌ام که من یکی از کسانی هستم که در تاسیس اومخونتو دخالت داشته‌ام. من و کسانی که پایه تشکیلات را بنا کرده‌ایم، به دو دلیل این عمل را انجام داده‌ایم. اولا متقاعد شده بودیم که سیاست دولت، آفریقایی‌ها راه به خشونتی غیرقابل اجتناب می‌کشاند، بنابراین بدون مدیران مسئول و توانا در میان مردم برای جلوگیری از فوران احساسات آن‌ها اعمال تروریستی بروز می‌کرد و بین نژادهای گوناگون، بغض و خصومتی ناشی از نابرابری شدید به وجود می‌آمد. ثانیا می‌دانستیم که مردم هیچ انتخاب دیگری غیر از خشونت برای مبارزه پیروزمندانه علیه اصل استقرار یافته برتری سفیدپوستان ندارند.

فقدان‌شان انسانی آفریقایی‌ها، پیامد مستقیم پیوند یافته با برتری سفیدپوستان است. برتری سفیدپوست، تحقیر سیاه را تلویحا بیان می‌کند. قوانین به این سو به پیش می‌روند. به آفریقاییان آفریقای جنوبی، فقط انجام کارهای پست تحمیل می‌شود، بدون این‌که بدانند چرا باید باری را حمل کنند یا بشویند، سفید این کار را به سیاه تحمیل می‌کند که انجام دهد چه او مستخدمش باشد یا نباشد. به این دلیل با این نوع رفتار، سفیدپوستان تمایل دارند آفریقایی‌ها را به صورت نژادی حقیر در نظر بگیرند.

سفیدپوستان فراموش می‌کنند که سیاهان خود خویشاوند دارند، احساسات دارند، مثل هر سفیدپوستی عاشق می‌شوند، مثل آن‌ها با همسر و فرزندانشان رفتار می‌کنند، و می‌خواهند به اندازه کافی پول برای امرار معاش خانواده‌ شان داشته باشند، برای خوراک، پوشاک و فرستادن بچه‌هایشان به مدرسه. چه «کسی همه این‌ها را برای آفریقایی‌ها مهیا می‌کند؟» یا چه جنبشی می‌تواند برای رسیدن به این اهداف امید در دل‌ها بیاورد؟

آفریقایی‌ها می‌خواهند درآمدی قابل قبول و شغلی شایسته داشته باشند. آفریقایی‌ها می‌خواهند زندگی کنند مالک زمین شوند که رویش کار می‌کنند، بدون این‌که از آنجا اخراج شوند یا تحت بهانه دیگری، مثل این‌که آنجا متولد نشده‌اند، بیرونشان کنند. آن‌ها نمی‌خواهند مجبور به اجاره خانه‌ای باشند که هرگز نمی‌توانند آن را خانه خودشان بدانند.

آفریقایی‌ها می‌خواهند همراه بقیه مردم باشند، و با زندگی در خانه‌های محله‌های کثیف تحقیر نشوند. مردان دیگر نمی‌خواهند جدا از همسر و بچه‌هایشان باشند و نمی‌خواهند به صورت موجودی بی‌احساس و دور از دیگران باشند. زنان می‌خواهند در کنار شوهرانشان باشند، و دیگر مثل بیوه‌ها در محل‌های بی‌خانمان‌ها زندگی نکنند. آفریقایی‌ها می‌خواهند حق داشته باشند بعد از ساعت یازده شب از خانه خارج شوند و مثل بچه‌های کوچک در اتاق‌هایشان محبوس نشوند. آفریقایی‌ها می‌خواهند سهم منصفانه‌ای در تمام آفریقای جنوبی داشته باشند؛ آن‌ها می‌خواهند در امنیت زندگی کنند و جای شایسته خود را در جامعه داشته باشند.»


نلسون ماندلا در طی 30 سالی که یک زندانی سیاسی بود همیشه منبع الهام موسیقی، ترانه‌ها، اشعار، داستان‌ها و فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی بوده است. هنرمندان به یک اندازه مجذوب این مرد و آنچه برایش تلاش می‌کرد بودند. تونی موریسون، برنده جایزه نوبل ادبیات در این باره گفته است: «نلسون ماندلا برای من تنها سیاستمدار در دنیاست. سیاستمدار به معنای واقعی، کسی که مشکلاتش را با اسلحه حل نمی‌کند. واقعا قابل باور نیست.»

ترانه‌سراها و شاعران نام او را برای پایان دادن به آپارتاید و بایکوت هنری آفریقای جنوبی به کار می‌بردند. یکی از آن ترانه‌سراها در ایران احمد شاملو بود که در رثای ماندلا چه زیبا سروده است:

تو آن سوی زمینی در قفسِ سوزانت
من این سوی:
و خطِ رابطِ ما فارغ از شایبه زمان است
کوتاه‌ترین فاصله جهان است.
زی من به اعتماد دستی دراز کن
ای همسایه درد.
مَردَنگی شمعی لرزانی تو در وقاحتِ باد،
خُنیاگرِ مدیحی ازیادرفته‌ایم ما
در اُرجوزِه وَهن.
نه تو تنها
خوش‌نشینِ نُه‌توی ایثاری
که عاشقان
همه
خویشاوندانند
تا بیگانه نه انگاری.
با ما به اعتماد سرودی ساز کن
ای همسایه درد...
(سروده احمد شاملو در رثای نلسون ماندلا - از مدایح بی‌صله -1367)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها