کتاب سعی دارد با وام گرفتن از جمله معروف رنه دکارت فیلسوف فرانسوی که گفت «میاندیشم، پس هستم» پدیده «مصرف میکنم، پس هستم» را به چالش بکشد؛ با این حال در بسیاری از رویکردهای خود به جای نقد مصرفگرایی تحولات رخ داده در سیک زندگی اجتماعی خانواده ایرانی از جمله سفرهای خارجی، نگهداری از حیوانات خانگی و ... را به چالش میکشد.
قوشچی درباره رویکرد کتاب و نگاهش به مقوله مصرفگرایی به ایبنا میگوید: «تمرکز عمده کتاب روی مصرفگراییست ولی تنها به نقد مصرفگرایی نپرداخته است. در ۱۰۰ سال اخیر جامعه مدنی ایران تحولات عمیقی را پشت سر گذاشته و همراه با شهری شدن جامعه روستایی جامعه ایران به طور عمده تبدیل به جامع شهری شده است. تبدیل شدن جوامع به جوامع شهری در تمام دنیا و از جمله ایران تبعاتی در پی داشته که یکی از این تبعات این بوده که به خصوص در نیم قرن اخیر وضعیت رفاهی مردم بهتر شده و مصرفگرایی را به دنبال داشته است.
مصرفگرایی هم باعث شده در تمام شئون جامعه شاهد آسیبهایی باشیم. شاید از قبل از هم چیزی به نام چشموهمچشمی وجود داشته ولی این مفهوم در این هویت جدید ایرانی به صورت خیلی برجستهای خودش را نشان میدهد و تصور بر این است که هرچه مصرف بالاتر باشد نشاندهنده برتری و پیشرفت محسوب میشود. ما عملاً دلیل وجودی خودمان را در دنیای جدید مصرف کردن میدانیم و با مصرف کردن است که نیازها و خواستهای خودمان را ارضاء میکنیم پس سعی داریم در خرید و مصرف و سفر و ... از قافله باقی مردم عقب نمانیم چون فکر میکنیم این یک ارزش است. این قضیه حتی ملعبهای شده در دست برندها و کمپانیها تا با اتکا به آن مردم را برای خرید بیشتر و بیشتر ترغیب کنند.»
او درباره انواع گوناگون مصرف و چشموهمچشمی بیان میکند: «بخشی از مصرفگرایی که در کتاب به آن پرداخته شده مد و مدگراییست که باعث شده ما پیرو مد و برند باشیم و اگر لباسی از فلان مارک که دوستمان خریداری کرده نداشته باشیم باعث کسر شان ماست. واقعیت این است در جامعهای که روی ثروت و مادیات متمرکز شده جهتدهی به طرف مصرف هرچه بیشتر است. با این حال جامعهشناسی چشموهمچشمی تنها بر مصرف و مد و برندینگ متمرکز نیست و بخشی از آن به مدرکگرایی که جامعه ما درگیرش است پرداخته؛ مدرکگرایی که باعث شده جهت و سمت و سویی که علم باید داشته باشد به بیراهه برود. صرف داشتن مدرک و اینکه مدارک بالاتر ما را اقناع کند یا باعث شود برای خودمان در جامعه هویت کسب کنیم دانشگاههای ما را هم به بیراهه برده است. دیگر مفهومی به نام کیفیت علم نداریم و علم از مسیر خود منحرف شده است. همه تلاش ما این است که از هر تحصیلی مدرکی به دست بیاوریم تا نشان بدهیم که نسبت به بقیه بالاتر و بهتر هستیم.»
این نویسنده ادامه میدهد: «بخش دیگری از کتاب به مسئلهای پرداخته که خیلیها در جامعه امروز و مخصوصا زنان درگیر آن هستند؛ یعنی جراحیهای زیبایی. ایران پایتخت جراحی بینی دنیاست. آمار اینقدر بالاست که با هیچ کشور دیگری قابل مقایسه نییست و رویکرد مردم هم به عمل زیبایی بینی شدت گرفته است یا اینکه از این حرف زدهام که چرا همه دوست دارند مکانی به نام ویلا داشته باشند و بدون در نظر داشتن محیطزیست اقدام به تخریب آن و ساخت و ساز میکنند چون باید ویلایی داشته باشند تا به اصطلاح از دوستان و آشنایان و دیگر مردمان کم نیاورند. تمام این موارد اگر جامعه را نه به سمت انحراف ولی به سمت نادرستی میبرد که باعث پیشرفتی نمیشود کمکی نمیکند تا جامعه رو به جلو حرکت کند، حتی اگر یک سبک زندگی باشد.»
مصرفگرایی گسترش بیمحابای قلمروی ضروریات
قوشچی درباره ارتباط میان قلمروی ضروریات و مصرفگرایی و چشموهمچشمی متذکر میشود: «دقیقا شاهد ضروریسازی کاذب هستیم. اینها ضروریسازی واقعی و در جهت پیشبرد اهداف متعالی یک جامعه نیست. با پروپاگاندای رسانه وتبلیغات بدون اینکه خودمان خواسته باشیم یا بدون اینکه فکر کنیم این شیوه زندگی در آینده چه عواقبی برای جامعه خواهد داشت و چقدر به شکاف طبقاتی دامن میزند و تضادهای طبقات مختلف جامعه را بیشتر و بیشتر میکند درگیر مصرف میشویم. مصرفگرایی و چشم و هم چشمی باعث میشود ناخواسته آنهایی که برخورداری بیشتری در اختیارشان است و ثروت بیشتری دارند در همین جهت حرکت میکنند و متاسفانه فرهنگ عمومی را به همین سمت سوق میدهند و این نقظه ضعف یک اجتماع انسانی است. حتی اگر فکر کنیم که ما اصلا در دام مصرفگرایی نمیافتیم ولی در اصل همه ما خواه یا ناخواه در این مسیر قرار گرفته و میگیریم و مدام مصرف بیشتر و تبعیت از مد و ویلاسازی و ... تشویق میشویم. اینها همه تظاهر به زندگی مدرن و توام با خوشبختی است. رفاهی ساختگی ساختهایم ولی این رفاه لزوما آسایش روانی و امنیت روانی را برای ما به همراه ندارد و برعکس این رفاه دارد به آسایش و امنیت روانی افراد و جامعه ضرر میزند.»
شکاف طبقاتی و توزیع نامتوازن ثروت دامنزننده مصرفگرایی
شرایط روز جهان و نه فقط ایران نشان میدهد که شکاف طبقاتی و توزیع نامتوازن ثروت یکی از ویژگیهای یک جامعه مصرفزده است. اینکه به دلایل مناسبات اجتماعی و اقتصادی ناسالم طبقهای در جامعه به وجود میآید که اعضایش درآمدهای عجیب وغریب دارند و آنقدر دسترسیهایشان به ثروت ویژه است که به اصطلاح دیگر نمیدانند پولهای خود را چگونه خرج کنند و در پدیدهای که نام مصرفگرایی بر آن گذاشته شده غرق میشوند. مسئلهای که کتاب «جامعهشناسی چشموهمچشمی» به راحتی از کنار آن گذشته و ظاهرا نویسنده ترجیح داده صرفا با شماتت کسانی که سفر میروند؛ حیوان خانگی دارند یا عمل زیبایی میکنند و ... مصرفگرایی را نقد کند.
نویسنده کتاب «جامعهشناسی چشموهمچشمی» در پاسخ به چرایی نادیده گرفتن شکاف طبقاتی و توزیع نامتوازن ثروت ناشی از مناسبات ناسالم اقتصادی و اجتماعی توضیح میدهد: «درست است که طبقه فرادست که بهره بیشتری از ثروت دارند به شدت تابع چشموهمچشمی بوده و هستند اما متاسفانه آنها طبقه فرودست را هم به دنبال خود کشیدهاند. یعنی همین طبقات پایین جامعه هم که تمکن مالی آنچنانی ندارند وارد این گود رقابت برای مصرف بیشتر شدهاند. مثلا در کتاب به عنوان نمونه ذکر شده که چشموهمچشمی در بحثی مثل بحث جهیزیه و نمایش خرید برای تازه عروس به نقطه بحرانی رسیده و آنهایی هم وضعیت مالی مناسبی ندارند با همین امکانات و بضاعت خودشان نمایش مصرف و خرید را اجرا میکنند؛ حالا شاید با درجاتی کمتر و پایینتر. مسئلهای که در ۴۰-۳۰ سال گذشته نداشتهایم و امروز به یک فرهنگ تبدیل شده است. درست است که من در این کتاب به علل این اختلافات طبقاتی و اینکه عدهای از این جامعه به دلیل برخورداری بیشتر به طرف مصرفگرایی رفتهاند نپرداختهام. اما شما بازخورد چنین آسیبی را در قشر فرودست هم میبینید که طرف حتی اجناس تقلبی را با هزینه کمتر تهیه میکند که شبیه مصرفکننده برندهای اصلی باشد. یا به عنوان مثال در مورد اعمال جراحی زیبایی دیده شده با قیمتهای بسیار کم طبقات فرودست هم اقدام به این کار میکنند. چراکه که گویی نوعی تقلید است از تعلق به طبقهای دیگر و مرفه بودن.
سفررفتنها هم بر مصرفگرایی مطبق شدهاند
قوشچی در آخرین فصل کتاب تحت عنوان «سلام آنتالیا» سفرهای خارج از کشوری که بنا بر آمار این روزها در جامعه ایرانی را نوعی نماد و نشانه از مصرفگرایی به تصویر کشیده است؛ درحالیکه سفر رفتن یک حق است و همه حق دارند به مسافرت بروند و او به نام مصرفگرایی تلویحا این حق را نادیده گرفته و زیر سوال برده است؛ هرچند خودش میگوید که نقدش نه به نفس سفر رفتن که نوع سفر و انتخاب مکانهای آن است. او در این باره توضیح میدهد: «سفر رفتن حق همه است اما وقتی سفرهای ایرانیانرا از لحاظ آماری بررسی میکنید میبینید که اصلا تجربه یک سفر خوب و تازه را مد نظر ندارند. مثلا کمتر میبینید کسی به هند سفر کند؛ با اینکه مکانهای بیشتری برای دیدن دارد. منتها مردم ما برای سفر به جاهایی مثل دبی و استانبول میروند که فقط سفری رفته باشند برای خرید و نمایش استفادهشان از یک هتل ۵ ستاره و ... یعنی سفرها هم سفری نیست که به منظور نفس سفر و اینکه با مناطق مختلف و فرهنگهای مختلف آشنا شوند صورت بگیرد، بلکه سفر هم منطبق بر مصرفگرایی و متمرکز بر چشموهمچشمی است. اگر به این افراد بگویند در یک موقعیت برابر هند یا دبی را برای سفر انتخاب کنند آنها دبی را انتخاب میکنند چون آنجا خرید و پاساژگردی میکنند و ....»
دگرگونی رابطه انسان و حیوان به واسطه مصرفگرایی
کتاب همچنین فصلی دارد به نام «سگ زیبای من» که نویسنده سعی کرده در آن نگاه مصرفی به حیوانات خانگی و نگهداری از آنها را به چالش بکشد؛ منتها اینجا هم این مسئله بنیادین که ارتباط حیوان و انسان هم ارتباطی کالایی و کالامحور شده و شاهد بروز و ظهور کالاهای نمایشی برای مصرف حیوانات که بعضا احتمالا باعث آزار آنها هم میشود (انواع لباسها؛ قلادهها؛ کفشها و ...) اشارهای نشده است.
قوشچی نیز با تاکید بر اینکه در یک جامعه مصرفی با حیوان به مثابه یک کالا برخورد میشود، به تفاوت علل همهگیری و کارکرد نگهداری از حیوانات خانگی در ایران و کشورهای غربی اشاره میکند و میگوید: «آنطور که من به این موضوع پرداختهام صرف نگهداری از حیوان چیز بدی نیست و در جوامع اروپایی از گذشته چنین فرهنگی بوده که دلیل خاص خودش را هم داشته و دارای سابقه فرهنگی تاریخی است. اما چرا در ایران به یکباره نگهداری از حیوان خانگی تا این حد همهگیر شده و همه تمایل به داشتن سگ یا گربه و بعضا حیوانات عجیب و غریب در منزل هستند. علت این همهگیری هم همان مقوله چشموهمچشمی است. یعنی چون دوست من سگ یا گربه دارد من هم حتما باید حیوان نگهداری کنیم حالا اینکه فرهنگ و امکانات و خانه من برای نگهداری از یک حیوان مناسب هست یا نه مهم نیست و به صرف اینکه دوست فرزند من سگ دارد و او هم دلش حیوان خواسته برایش تهیه میکنم.
در دیدگاه غربی نگهداری از حیوانات به دلیل تنهایی که بر آن جوامع حاکم است دلایل و کارکرهایی دارد و مثلاً بیشتر افراد مسن و تنها حیوان خانگی دارند اما بنا بر آمارهایی که این کتاب نشان میدهد در ایران اتفاقا جوانترها از حیوانات نگهداری میکنند. یعنی ما یک الگوی ناقص را از غرب گرفتهایم و تقلید میکنیم که نقد اخلاقی و کالایی و مصرفی به آن وارد است.»
درباره کتاب «جامعهشناسی چشموهمچشمی»
کتاب در دوازده فصل به نامهای «زیبای خفته»، «مصرف میکنم، پس هستم»، «نابغه بابا»، «نمایش بینتیجه»، «آقای دکتر!»، «خوشتیپ شدم؟»، «ممل آمریکایی»، «سوگ زمین»، «عشق برند»، «سودای ثروت»، «سگ زیبای من» و «سلام آنتالیا» سعی در واکاوی و نقد پدیده چشموهمچشمی و مصرفگرایی ناشی از آن در حوزههای مختلف فردی و اجتماعی از عملهای زیبایی گرفته تا هجوم همهجانبه برای دربافت انواع مدارک تحصیلی و دانشگاهی در مقاطع بالای آکادمیک را دارد.
در بخشی از پیشگفتار کتاب میخوانیم: «ظهور طبقه متوسط جدید در ایران از الزامات نوسازی محسوب میشد که فراگیری آن با انفجار درآمدهای حاصل از فروش نفت در اوایل دهه ۵۰ خورشیدی مصادف شد. از مهمترین پیامدهای بهبود نسبی اوضاع اقتصادی در این مقطع واردات بیرویه کالا و حاکمیت فرهنگ مصرفی در بین مردم بود. بهگونهای که جامعه دچار استحاله و سبک زندگی در این سالها دگرگون شد.
در مجموع به نظر میآید عواملی مانند: بهبود معیشت، گسترش شهرنشینی، افزایش نسبت افراد تحصیلکرده و دانشگاهی جامعه، مهاجرت و مسافرت به خارج از کور، تنوع و رشد سریع رسانهها در شبکههای ماهوارهای بر گسترش نوعی از زندگی همراه با لذتجویی و تقلید سرعت بخشیده است.»
«جامعهشناسی چشموهمچشمی» نوشته فرشاد قوشچی به عنوان چهلدودمین اثر از مجموعه کتاب انسانشناخت نشر تیسا در ۱۱۶ صفحه و به قیمت ۱۳۹۰۰ تومان منتشر شده است.
نظر شما