این اثر در واقع؛ اعترافها و واگویههای مرتضی-نقش اول- در یکی از زندانهای سیاسی است.
داستان که در قالب «رئالیسم اجتماعی» نوشته شده، در تهران و در میان طبقه ضعیف رخ میدهد و نویسنده از زبانی طنزگونه در بیان برخی اتفاقهای کتاب بهره برده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «هر چه وول میخوردم خوابم نمیبرد. پشهها بغل گوشم وزوز میکردند. گاهگداری از طرفهای پشت خط صدای پارس سگ میآمد. گربهها هم که شبها جن میشوند، همه جا رفتوآمد میکردند و گاهی از روی بام و یا حتی قرنیز دیوار حیاط، صدای آنها را میشنیدم. تو گوشم صداها درهم و برهم شده بود. وسط پارس سگ، گربهای پوف میکشید و پشهای وزوز میکرد و مرد میزد زیر گریهای که از شادی بود و نه غم.»
این اثر در چاپهای قبلی ۳۷هزار شمارگان داشته و هماینک در ۵هزار نسخه از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
نظر شما