یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ - ۲۱:۱۵
فردی که خود را ضعیف می‌داند در منازعه با دیگران است

مصطفی ملکیان در همایش صلح از نظرگاه مولانا گفت: فردی که خود را ضعیف می‌پندارد و در آشتی با خود نیست به دلیل اینکه احساس می‌کند دیگران او را قوی نمی‌بینند و می‌خواهند به او لطمه بزنند با دیگران وارد منازعه و جنگ می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): مصطفی ملکیان در روز دوم همایش «صلح از نظرگاه مولانا» که عصر امروز در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد در پیامی ویدیویی با اشاره به اینکه در ادبیات عارفان مسلمان از صلح درون به صدق تعبیر می‌شود گفت: شما در آثاری که عارفان ما نوشته‌اند یا آثاری که درباره آموزه‌های عرفانی عرفای مسلمان نوشته شده می‌بینید که واژه صدق بیشترین فراوانی و بسامد را دارد.
 
وی ادامه داد: عارفان ما این صدق را وقتی تفسیر می‌کردند به صورتی این کار را انجام می‌دادند که ما آن را در عرفان مسیحی و عرفان شرقی هم می‌بینیم. عرفا می‌گفتند صدق یعنی بود عین نمود و نمود عین بود. وقتی سخن از نمود گفته می‌شود مراد آن چیزی است که ناظر بیرونی از گفتار و کردار انسان می‌بیند. این به‌معنای نمود فرد است. اما وقتی گفته می‌شود نمود عین بود باشد بدین معنی است که گفتار و کردار بیرونی فرد باید مانند درونش باشد.
 
این پژوهشگر فلسفه افزود: آنچه در درون ما می‌گذرد عبارت است از باورها، خواسته‌ها، اهداف و آرزوها. اما اگر در این بیان دقت کنیم می‌بینیم که یک پیش فرض دارد و آن این است که بود و نمود بر فرد یک چیز باشد. اگر این گزاره‌ را صادق در نظر بگیریم این چنین از سخن عارفان برمی‌آید که ساحت درونی فرد باید با ساحت بیرونی او هماهنگ باشد. در ساحت درونی 3 مولفه باور، احساسات و خواسته وجود دارد و در ساحت بیرونی گفتار و کردار است که اگر بود و نمود فرد یکی باشد بدین معنی است که این 5 ساحت با یکدیگر منطبق است به عبارت دیگر 3 ساحت ذهنی با 2 ساحت بیرونی یعنی گفتار و کردار یکی است.
 
ملکیان در ادامه با اشاره به اینکه فرد نیاز به 10 انطباق در ساحات بیرونی و درونی خود دارد عنوان کرد: این بدین‌ معنی است که باورهای من با احساسات، خواسته، گفتار و کردار من مطابقت داشته باشد از سوی دیگر احساسات و عواطفم با خواسته‌های من مطابقت داشته باشد همچنین خواسته‌های من با گفتار و کردار و گفتار و کردار هم باید با یکدیگر مطابقت داشته باشد. اگر فرد این 10 مطابقت را در ساحات خود داشته باشد می‌گوییم آن فرد صداقت دارد.
 
این استاد فلسفه با بیان اینکه اگر 5 ساحت درونی و بیرونی با یکدیگر منطبق باشد به معنای یکپارچگی و متحد بودن وجود اوست افزود: این بدین معنی است که این ساحات یک کل یکپارچه و یکنواخت را می‌سازد و این یکپارچگی وجودی همان صدق است که عرفا از آن یاد می‌کنند. پس وقتی می‌گوییم کسی با خودش در صلح نیست یعنی یکی از ساحت‌هایش با دیگری ناسازگار است.
 
به گفته وی فیلسوفان اگزیستانسیالیستی نیز از این صداقت به وفاداری به خود تعبیر می‌کنند. پس من وقتی به خودم خیانت می‌کنم بدین معنی است که بخشی از وجودم به بخش دیگر آن وفادار نیست و وفادار بودن به خود و آشتی با خود یعنی آشتی ساحت‌های 5 گانه ما با یکدیگر.
 
این پژوهشگر اخلاق با تاکید بر اینکه اگر فرد در درونش با خود در آشتی باشد آنگاه با دیگران هم در آشتی است، یادآور شد: برای این موضوع براساس بیانات مولانا باید سه تبیین را ارایه کرد: نخست اینکه بیشترین ناسازگاری‌های من با انسان‌های غیرخودم و مناقشاتی که با دیگران دارم ناشی از احساس ضعفم است. یعنی وقتی احساس ضعف می‌کنم نمی‌توانم با دیگران در آشتی باشم چون وقتی خودم را قوی می‌بینم خود را آسیب‌پذیر احساس نمی‌کنم پس فکر می‌کنم دیگران یا نمی‌خواهند یا نمی‌توانند با من دشمنی کنند. اما هرگاه در موضع ضعف قرار گیرم گویی جهان برای من تبدیل به بستری از دشمنان و ستیهندگان می‌شوند.
 
وی ادامه داد: به‌طور مثال یک فیل به دلیل قدرتی که در خود احساس می‌کند دشمنی هم برای خودش متصور نیست اما یک خرگوش در عالم وجودی خودش همه را دشمن می‌بیند پس بیشترین منازعات من با دیگران به این دلیل است که خودم را آسیب‌پذیر می‌دانم و احتمال می‌دهم که شما بخواهید به دلیل ضعیف بودن به من لطمه بزنید. اینگونه است که آدمی که با خودش در آشتی نیست و در جنگ داخلی با خودش بازنده است برخلاف یک آدم یکپارچه همه را دشمن می‌بیند.
 
وی با تاکید بر اینکه از نظر مولانا صدق قدرت می‌آورد افزود: تبیین دوم این است که هرچیزی که من دارم از آن خودم نیست و خداوند آن را به من داده و اگر کسی صادق باشد به این نکته واقف است به نظر مولانا هیچ‌چیزی را با این رویکرد نمی‌توانیم رویش انگشت بگذاریم و به پای خودمان بنویسیم چون با هیچ کوششی حسن‌مان را افزایش یا عیب‌مان را کاهش نمی‌دهیم. چرا که داده‌های خدایی هستند. اگر بناست صدق به معنای سازگاری همه ساحت‌های وجودی فرد باشد پس باید خواسته‌ها، باورها، کردار و گفتار فرد متناسب با این دیدگاه باشد. در این حالت من نباید عُجب داشته باشم چراکه اساسا چیزی به پای من نوشته نمی‌شود.
 
به گفته ملکیان وقتی خودشیفتگی از بین برود بسیاری چیزهای دیگر هم از بین می‌رود چون قرار نیست من به‌عنوان یک موجود یکپارچه هیچ‌چیز از خود داشته باشم و به قول مولانا وقتی خودشیفتگی وجود داشته باشد پیشداوری و منفعت شخصی وجود دارد و این گونه فرد دشمن پیدا می‌کند.
 
وی با بیان اینکه ناسازگاری‌ها از دل خودشیفتگی پدید می‌آید عنوان کرد: مولانا تاکید می‌کند که وقتی علم با پیشداوری همراه باشد ما را کور می‌کند اما اگر جهل تنها داشته باشیم کم‌کم به علم می‌انجامد. پس مولانا معتقد است اگر ما این باور را داشته باشیم که هیچ چیز از آن خودمان نداریم خودشیفتگی پیدا نمی‌کنیم.
 
وی ادامه داد: صدق آن است که از بود خویش برخیزیم و هیچ چیزی را از آن خود ندانیم وقتی اینگونه تلقی کنیم که همه داده‌هایی که به ما اعطا شده از آن خودمان نیست به رایگان هم آن‌ها را پس می‌دهیم و از این روست که مولانا می‌گوید صدق جان دادن بود.
 
این استاد فلسفه در بخش پایانی سخنانش گفت: مولانا معتقد است از سوی دیگر وقتی افراد صادق باشند دیگران بوی صداقت آن را احساس می‌کنند و نمی‌خواهند به جنگ او بیایند پس فرد صادق وجودش ترک جنگ و مخاصمه است و گویی دیگران دلشان گواهی نمی‌دهد که با او وارد جنگ شوند. چرا که خبیثان هم ترجیح می‌دهند با افراد ناپاک وارد جدل شوند.
 
اشرف بروجردی نیز در ادامه این همایش طی سخنانی گفت: در روزگاری که جنگ و خشونت، انسان را دربرابر انسان قرار داده و چهره مِهر و مِهرورزی را با آتش ستیزه و عناد سیاه کرده است، به‌جا است که گفتار بزرگان فرهنگ و تمدن را بازخوانی کنیم و سخن سترگشان را درباره صلح و آشتی به جان بنوشيم و تردید نیست که مولانا جلال‌الدین محمد، شاعر و عارف نامدار، یکی از نامدار ترین این بزرگان است.

وی با بیان اینکه صلح و آشتی یکی از مضامين محوری در اندیشه و عاطفه مولانا است، اظهار کرد: در جهان‌بینی عرفانی او رسیدن به باطن مفاهیمی مانند «وحدتِ عرفانی» یا «فناء فی‌‌الله و بقاء بالله» با کنار گذاشتن اختلاف‌ها و تفاوت‌ها، و ستیزه ها و تمايزهای ظاهری مقدور و میسور است. در قرآن، ویژگی دوزخیان در تخاصم تعریف می‌شود: «إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ»، و همچنین طبق این آیه، اهل بهشت را در نادیده انگاشتن خود و محو در ذات حق توصیف می‌کند.

بروجردی به روایتی از پیامبر اکرم(ص) اشاره کرد و گفت: اِنّ اَهل الجنّه لا یتحسَّرون علی شیئیٍ فاتهُم من الدنیا کتحسرُّهم علی ساعه مَرّت من غیر ذِکر الله، یعنی، پس وقتی خصومت نباشد که ویژگی دوزخیان است، بهشتیان رخ می‌کنند و در سایه «وحدتِ وجود» خود را تعریف می‌کنند. مولانا این ویژگی بهشتیان را در مدارا و رأفت و رحمت تعریف می‌کند و حاصل آن که همان صلح و همزیستی است به وحدت می‌رسد.

 رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران اضافه کرد: چه زیبا، تجلیِ حلم و بردباریِ حق را در سلیمان نبی(ع) نشان می‌دهد که با همه مرغان می سازد و میان زاغ و باز فرقی نمی‌گذارد. مدارا با بدان و نیکی با نيکان، وفاداری به عهد و پیمان، و پرداختن به جنگِ درون و رها کردن جنگ‌های برون، همه، جلوه‌های اخلاقی و اجتماعی انسان‌دوستیِ مولوی و دیدگاه صلح‌آمیز اوست.

بروجردی با بیان اینکه ارج نهادن به حقوق انسانی با روحیه تسامح و تساهل، و سخاوت و بخشندگی پیوند دارد، گفت: فرد یا جامعه‌ای که حسادت و کین ورزی، و بخل و تنگ‌نظری را بهر خدا یا برای راحت جان خود رها کند، دیگران را دوست می‌پندارد و جنگ و نزاع از روان و فکر او دور می‌شود.

وی افزود: آن روز جهان ما جهانی سراسر صلح و عاری از خشونت است که این آموزه‌ها را بر جریده دل ثبت کنيم و پندار و گفتار و کردارمان بدان درآمیزد. این گفته‌ها بر زبان کسی جاری می‌شود که؛ دست بخشنده، چشم بینا، پای پویا، زبان گویا، دهان پر فریاد، مغز اندیشنده ، دل فروشنده، قلبی دوستدار، و دوست داشته او بر کسی پوشیده نیست و اینچنین است که در همه فرهنگ‌ها متجسّد می‌شود؛ فرهنگ‌های هند، ایران، تُرک، تاجیک، افغان، یونان و بیزانس و... .

رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در پایان گفت: او می‌سراید و ما می‌نویسیم که صلح خواسته همه انسان‌ها است. آنهایی که قلبی مهربان و زندگی سرشار از عشق و محبت  را می‌طلبند و باصدای بلند به همه جنگ افروزان می گویند که با صلح زندگی شکوفا می‌شود و انسان‌ها به بالندگی می‌رسند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها