در دومین سالروز رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی، درباره «تفسیر راهنما»، سوابق علمی و ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی رئیسجمهور ایران در سالهای 1368 تا 1376 با حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی خسروی، مدیرکل دفتر برنامهریزی، آموزش و توسعه مشارکتهای امور قرآن و عترت به گفتوگو نشستیم.
آیتالله هاشمی رفسنجانی را در چند جمله چگونه میتوان معرفی کرد؟
ایشان از چهرههای تاثیرگذار در پیدایش و تداوم انقلاب اسلامی ایران بود و بهعنوان یک عالم برجسته و متفکر بزرگ دینی نقش اساسی در حرکت اجتماعی جامعه اسلامی داشتند. نوعا گرد و غبارهای سیاسی اجازه نمیدهد چهرههای واقعی انسانهای بزرگ به خوبی دیده شود و متأسفانه پس از محروم شدن جامعه از وجود آنان، جای خالیشان احساس میشود و مردم کم کم با عظمت آنها آشنا میشوند، اما چه فایده. به قول استاد شهریار: تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم/ روزی سراغ وقت من آیی که نیستم. وقتی این چهرهها از دست رفتند و گرد وغبار فرونشست، واقعیت آنها نمایان میشود. اگرچنانچه بلاجهت و با تبلیغات، بزرگ و مطرح شده باشند، چیزی از آنها در دست باقی نم ماند، اما اگر خودشان ازنظر شخصیتی دارای اندیشه و علم بودند، شخصیت واقعی آنها خود را نمایان میکند. آیتالله هاشمی از چهرههای علمی و از شخصیتهایی است که در زمینه علوم اسلامی، بسیار کار کرده بود. در دوران طلبگی در حوزه علمیه قم خوب درس خوانده بود، در درس آیتالله محقق داماد و بعدها در درس آیتالله بروجردی و امام خمینی (ره)، جزو کسانی بوده که به جِد مشغول تحصیل علوم اسلامی اعم از فقه و اصول و فلسفه بوده و مدتی هم در نجف اشرف در محضر آیتاللهالعظمی میرزا حسن بجنوردی تلمذ کرده بود که مرحوم آیتالله بجنوردی درباره مرحوم هاشمی فرموده بود که این شیخ استعداد و شمِ فقهی قوی دارد. بعد به ایران برمیگردد و به دلیل فعالیتهای سیاسی در چندین نوبت بازداشت میشود و به زندان میافتد و جزو شخصیتهایی است که شکنجههای فراوانی را تحمل کرده است.
موانست با قرآن چه تاثیری در شخصیت ایشان و بهویژه تحمل رنج دوران زندان داشت؟
مرحوم هاشمی دو سال مانده به رحلتشان در یک جلسه سخنرانی که من هم توفیق حضور داشتم، این سرگذشت را روایت کردند که وقتی مرا در زندان شکنجه میکردند، بعد از اینکه ساعتی را به زدن شلاق و شکنجه میگذراندند، بازجو میگفت بدن این فرد گرم شده و دیگر درد را احساس نمیکند، او را به سلول برگردانید و بعد از یک ساعت بیاورید تا بقیه شکنجهها روی او اِعمال شود. ایشان میگفت وقتی مرا برمیگرداندند یک لحظه که فکر میکردم بعد از یک ساعت بازهم روی تاولهایم شلاق خواهد آمد، برایم بسیار زجرآور بود و تنها چیزی که به من آرامش میبخشید، این بود که در آن یک ساعت به قرآن پناه میبردم و با قرائت آیاتی از قرآن و وعدههای الهی و لطف پروردگار که در ذهن و ضمیر و جانم شکوفا میشد، دوباره که مرا برای شکنجه میبردند، تحملش برایم بسیار آسان بود.
مرحوم هاشمی چون از دوران طلبگی جزو طلاب خوشحافظه و فعال بود، بخش عمدهای از قرآن را در آن زمان حفظ کرده بود؛ با اینکه حفظ قرآن در آن دوره بین طلاب اصلا معمول نبود. ایشان در خاطره دیگری گفته که من 13 - 14 ساله بودم، دوست داشتم آیتالله بروجردی را از نزدیک ببینم و مشغول یادگیری ادبیات عرب و مقدمات حوزوی بودم. یک روز خدمت ایشان رسیدم، نامهای به ایشان دادم و آیتالله نامه را مرا خواندند و از من سوالاتی کردند. یک بیت شعر از کتاب «الفیه» ابن مالک که به نام شرح سیوطی معروف و دارای هزار بیت است از من پرسید، که شعر را از حفظ ادامه دادم، یک آیه هم از من پرسید که ادامه آیه را خواندم و ایشان مرا تشویق و جایزهای هم مرحمت کردند.
ایده تالیف «تفسیر راهنما» از کجا در ذهن آیتالله هاشمی شکل گرفت، روند تالیف این تفسیر چگونه بوده و با چه موانع و دشواریهایی همراه بود؟
ایشان پنج نوبت به زندان افتاد که در چهار بار نخست از هرگونه امکانات و حتی داشتن قرآن هم محروم بوده و با تکیه بر حافظه قوی خودش قرآن را تلاوت میکرد. آیتالله میگفت در همان ایام به ذهنم رسید که درباره مفاهیم قرآنی در زندان کار کنم. در دوره پنجم که دستگیر و به دلیل سنگینتر بودن جرم به 6 سال زندان محکوم شدم، تصمیم گرفتم در این مدت طرحی را که در ذهن داشتم، آغاز کنم. کاغذ و قلمی در اختیار داشتم و با شخصیتهایی همچون آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری و آیتالله مهدوی کنی هم بند شده بودم و فرصت خوبی پیش آمده بود. یادداشتبرداری از موضوعات قرآنی را آغاز کردم. این یادداشتها را به تدریج در دفترهای 200 برگی مینوشتم که جمعا 22 دفتر شده بود. برای اینکه نوشتهها از دست نرود، به تدریج آنها را در ملاقاتی که با همسرم داشتم به ایشان میدادم و به خارج از زندان میبرد. و این نشان شهامت و همدلی همسرم بود که خیلی به من کمک کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به فکر افتادم سروسامانی به یادداشتها بدهم.
موضوعاتی که ایشان در آن روزها یعنی در دهه 40 و 50 یادداشت کرده، نشاندهنده فکر عمیق و زمانشناسانه ایشان است. بهعنوان مثال، یکی از موضوعاتی را که مرحوم هاشمی برگزیده، واژه «انسان» است. در آن شرایط از اسلام و قرآن، آنچه که در ذهن مردم وجود داشت، واژههایی مانند نماز و روزه و احکام بود و در آن زمان اندیشههای مارکسیستی، مراکز علمی و دانشگاهها را تصرف کرده بود و ایشان همان موضوعاتی که مورد استقبال جوانان بود و مارکسیسم روی آنها مانور میداد، مانند «تاریخ»، «انسان»، «جامعه» و غیره که در بین بچه مسلمانها اصلا مطرح نبود را در قرآن جستوجو میکند و به این نتیجه میرسد که اساسا تمام قرآن، حول محور انسان میگردد و همچنین تاریخ که از مسائل مهم قرآنی است و مغفول واقع شده، بهعنوان یک تجربه بشری که مورد تایید قرآن است، این هم مبحث مهمی است که آیتالله هاشمی به آن پرداخت و توانست زیرمجموعههای این موضوعات را جمعآوری کند.
ایشان بیش از 30 هزار فیش و برداشت از قرآن تهیه کرده بود که آنها را مدتی در اختیار صدا و سیما قرار میدهد تا در برنامههایشان از آنها استفاده کنند. بعدها همه دستنوشتهها در اختیار گروه پژوهش دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم قرار گرفت و محققان این دفتر که ازجمله آنها آقای سید عباس صالحی بود، که امروز مسئولیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیِ را به عهده دارد، روی این برداشتها کار کردند که ماحصل آن با نظارت و اِشراف مستمر خودِ آیتالله هاشمی رفسنجانی، دو مجموعه نفیس شد که یکی با عنوان «فرهنگ قرآن» که کلید تمام مباحث و موضوعات قرآنی است و یکی با عنوان «تفسیر راهنما» که بحمدالله در 21 مجلد در دسترس محققان قرار گرفته است.
در طول قرنها، تفاسیر مختلفی از قرآن انجام شده است. مهمترین ویژگی این تفسیر که میتواند آنرا از دیگر تفاسیر متمایز کند، چیست؟
تفاسیر شیعه و سنی به لحاظ مخاطبان و گرایشهای مولفین به چند دسته تقسیم میشود. برخی از اینها مانند «مجمعالبیان» طبرسی و« کشاف» زمخشری تفسیر ادبی قرآن است که بیشتر به جنبههای لغتشناسی و بلاغت و ادبیات قرآن پرداخته و برخی مانند «فی ظلال القرآن» از سید قطب بیشتر مباحث اجتماعی قرآن را درنظر گرفتهاند و تفسیر «المیزان» مباحث عرفانی، عقلی و اجتماعی را مطرح میکند. اما این تفسیر فارغ از جنبههای ادبی، عرفانی، فلسفی، رویکرد ویژهای دارد. در «تفسیر راهنما» بدون گرایش خاص و بدون تنگنظری، همه مباحثی که به آیه مربوط بوده و از متن و روح آیه استفاده میشده، به اجمال اشاره شده و پیامهای مختلف و برداشتهای گوناگونی را که صرفا از آیه بهدست میآید، ارائه میشود و در پایان از روایات هم بهره برده است.
در واقع «تفسیر راهنما» یک تفسیر کاربردی برای همه اقشار جامعه است. در اینجا از فرصت استفاده می کنم و یادآوری می کنم که اگر کسی همه تفاسیر را دیده باشد، باز هم بینیاز از «تفسیر راهنما» نیست و برای اینکه در فهم آیات قرآن، بهروز باشد باید از مطالعه این تفسیر گرانسنگ غفلت نورزد. این تفسیر واقعا راهنما و راهگشاست. افقهای بلند و گستردهای را پیشروی خواننده باز میکند، بهطوریکه انسان احساس میکند در برابر قرآن یعنی در برابر یک دریای مواج قرار گرفته است. هر کلمه، هر واژه و هر برداشتی که ایشان از آیات قرآن کرده، انسان را با یک افق بلند آشنا میکند و کلیدی را بهدست انسان میدهد و از این بابت این تفسیر ویژگیها و فوقالعادگی زیادی دارد و ما نباید بهخاطر برخی گرایشهای سیاسی که نوعا همهجا هست، خودمان را از یک منبع علم و اندیشه و تحول فکری و ایمانی محروم کنیم.
با اینکه بهنظر بسیاری این تفسیر مهمترین اثر آیتالله هاشمی رفسنجانی و از تفاسیر ارزشمند قرآن است، ولی تا زمان درگذشت ایشان چندان شناختهشده نبوده و آنچنان به آن پرداخته نشده است. به نظر شما علت این امر چیست؟ آیا موقعیت و چهره سیاسی ایشان بر چهره فرهنگی و پژوهشی و قرآنی وی سایه انداخته بود؟
کسانی که در یک بُعد بیش از حد میدرخشند، خودبخود ابعاد دیگر وجودی آنها تحتالشعاع قرار میگیرد و این یک امر طبیعی است. مانند امام خمینی (ره) که جزو فلاسفه بزرگ و جزو مفسران صاحبنظر است ولی ایشان بخاطر انقلاب بزرگی که ایجاد و پایهگذار نظام جدیدی در جهان اسلام شدند، جنبههای دیگر بنیاگذار انقلاب اسلامی چندان خود را نشان نداد. چند سال پیش در جلسه ای در قم که جمعی از علاقهمندان به تفسیر شرکت داشتند، اطلاع دادم که همایشی را با عنوان «قرآن در اندیشه و سیره امام خمینی (ره) » برگزار خواهیم کرد. با کمال تعجب یکی از آقایان گفت که مگر امام در زمینه قرآن هم نظری دارد!؟ آنجا به مظلومیت امام پی بردم که ایشان حتی در حوزه علمیه هم غریب است. شاید در بین فقهای همعصر، امام یکی از برترین فقهایی است که بیشترین بهره را از قرآن گرفته و آنچنان با قرآن انس گرفته بود که مضامین قرآنی در سخنانش موج میزد. مجموعه نظرات تفسیری امام خمینی توسط برادر محقق و اندیشمند جناب آقای ایازی و زیرنظر مرحوم آیتالله معرفت، برداشتهای قرآنی امام از کتابهایش جمعآوری و در پنج مجلد به چاپ رسیده است. بنابراین شخصیت سیاسی امام بر شخصیت علمی ایشان سایه انداخته بود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در انقلاب اسلامی ما نقش بیبدیلی داشت. هم قبل و هم بعد از انقلاب در تصمیمگیریهای کلان و سیاستگذاریهای مهم کشور، همهجا میدرخشید و امام نه فقط ازنظر ایمانی بلکه ازنظر فکر سیاسی هم بسیار به ایشان اعتماد داشت، بهطوری آیتالله هاشمی جزو حلقه اولیه شورای انقلاب بود. تأثیرگذاری ایشان ازنظر سیاسی و اجرایی نظام، بعد از امام از همه بیشتربود. امام فرماندهی جنگ و سپس مدیریت صلح را به ایشان واگذار کردند و در حساسترین دوره بهعنوان اولین رئیس مجلس که مهمترین رکن قانونگذاری بود، انتخاب شد. بعد از ریاستجمهوری آیتالله خامنهای مد ظله، بهویژه پس از حذف نخستوزیری، تنها کسی که شایسته اداره کشور بود آیتالله هاشمی بود. لذا ایشان هم در عرصه سیاسی، هم اقتصادی و هم اجرایی، مورد توجه عموم مردم بود و لذا جنبههای علمی ایشان مغفول واقع شده بود و امروز که در اجرا و سیاست و قانونگذاری، دست ایشان از دنیا کوتاه شده، ما هستیم و آثاری که از ایشان بهجا مانده که یکی از ذیقیمتترین آثار، همین تفسیر بسیار ارزشمند «راهنما» است که میتواند ما را با اندیشهای که انقلاب اسلامی را بهوجود آورد یعنی متن و حقیقت قرآن، بیشتر آشنا کند.
با توجه به مباحث مطرح شده، میتوان ردپای اندیشه و تفکر آیتالله هاشمی را در این تفسیر دید.
آیتالله هاشمی رفسنجانی دارای اندیشه اعتدالی بود و عقیده داشت که قرآن هم دارای این اندیشه است. اگر میگوید: «اَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» بلافاصله میگوید: «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ». آنچه در قرآن میبینیم، یک حالت اعتدالی است که محور آن انسان است و انسان وقتی به کمال میرسد که همه قوا و غرائزش به حد اعتدال برسد و این اعتدال منشأ همه خیرها و برکات است و مرحوم هاشمی از قرآن همین را برداشت کرده بود که قرآن باید بتواند جامعه را متحد کند. ما اگر از آیات قرآن به نفع اتحاد جامعه بهره نگیریم، بلکه با آیات قرآن موجب چند دستگی در جامعه شویم، این قرآن، قرآن نیست. ما اگر بهوسیله اهلبیت (ع) مردم را متحد نکنیم، بلکه با احساسات تند و تعصب کور موجب شویم که مسلمانان به جان هم بیافتند و از داخل آن داعشها بوجود بیاید، این ارادت به اهلبیت نیست.
سیره اهلبیت (ع) بعد از پیامبر اکرم (ص) تا زمان غیبت حضرت مهدی (عج) که حدود 250 سال است را اگر بررسی کنیم، میبینیم که همهجا حالت اعتدال داشتند، مگر اینکه فشار روی آنها بیاید و بخواهند آنها را وسیله تحکیم حکومت ظلم کنند، در آنجا ایستاده و تسلیم ظلم نشدند؛ مانند سیدالشهداء (ع). اما در غیر این میبینیم، همهجا روش اهلبیت (ع)، ایجاد علاقه و اتحاد بین آحاد مردم بوده است و به شدت از مباحث و مسائلی که موجب احتلاف و تفرقه میشد، پرهیز میکردند. چرا امیرالمومنین علی (ع) با اینکه میدانست حق با اوست، 25 سال سکوت کرد و امروز عدهای را میبینیم به نام طرفداری از علی (ع)، از آن حضرت جلوتر میافتند و میگویند باید به مخالفان امیرالمومنین (ع)، چنین و چنان بگوییم. اگر اینگونه بود، خود علی چرا نکرد؟ او که از همه دلسوزتر به ولایت و امامت و قرآن بود. روش علی (ع) این بود که برای حفظ یکپارچگی اسلام، از برخی از منافعی که ولو به نفع اسلام بود، صرفنظر کند. این درسی بود که ما در برنامه زندگی آیتالله هاشمی رفسنجانی هم به وضوح میدیدیم. گمان میکنم اکثریت جامعه ایرانی، این نوع دلسوزی و محبت به همنوعان و این نوع اعتدال فکری را بهتر میپسندند.
«تفسیر راهنما» در جای جای خود این دیدگاه را که یک دیدگاه توحیدی است، تقویت میکند. اگر از ابتدا تا انتهای قرآن، آیات را بررسی کنیم، میبینیم آیات را مانند دانههای تسبیح، یک رشته به نام توحید بههم پیوند داده است. امام (ره) میفرمایند: «قرآن، تجلی تام خدای تعالی است». یعنی خداوند متعال با تمام وجود با توحید و یکی بودنش در قرآن تجلی کرده است. وقتی چنین باشد، این آیات و قرآن انسان را به توحید میرساند و چون همه انسانها یک خدا را باید عبادت کنند، بنابراین همه به سوی یک هدف اند. اینجاست که اهداف پست مادی باید فدای آن هدف عالیِ واحدی بشود که قرآن انسان را به سوی آن میخواند. گمان میکنم نگاه توحیدی که امام و شاگردان ایشان نسبت به قرآن داشتند، به خوبی در تفسیر راهنما خود را نشان میدهد.
اگر بخواهیم از جمیع جهات به چند تفسیر شاخص قرآن که در دورههای مختلف مطرح بوده و برخی امروز هم میتوانند مورد استفاده قرار گیرند، نام ببریم به کدام موارد اشاره میکنید؟
به اقتضای دورههای مختلف، تفاسیر گوناگونی از قرآن عرضه شده است. در یک دورهای توجه به معجزات علمی خیلی در بین مردم جاذبه پیدا کرده بود و شخصی در مصر به نام «طنطاوی» تفسیر «جواهر» را مینویسد که سعی می کند آیاتی که از آنها برداشت اعجازعلمی شده بیشتر ارائه کند. البته برخی از چیزهایی که تصور میکرد ازنظر علمی پذیرفته شده، بعد از مدتی باطل شد. این تجربه خوبی نبود و نشان داد نباید قرآن را اینگونه تفسیر کنیم. شخصیتی مثل طبرسی تفسیر «مجمعالبیان» را نوشت که هنوز هم بهعنوان یک تفسیر منبع و مرجع از حدود 700 سال قبل مطرح است. یا تفسیر «طبری» که در دوران خودش و امروز هم بهعنوان یکی از معتبرترین تفاسیر مطرح است. همچنین تعدادی از تفسیرها روایی است مانند تفسیر علی بن ابراهیم یا تفسیر ملا محسن فیض کاشانی که مخاطبان خود را دارند.
اما تفسیر جامعی که در عصر ما توانسته جای خود را در بین مسلمانان و غیرمسلمانان باز کند، «المیزان» اثر علامه طباطبایی است. تفاسیر دیگر هم با برداشتهایی متناسب با ذوق و سلیقه مولفان در چهار دهه اخیر تدوین شده که از آنجمله میتوان به تفسیر «نمونه» که تفسیری روان و ساده برای عموم است، اشاره کرد. ولی سطح تفسیر «راهنما» از تفسیر «نمونه» خیلی بالاتر است. در یک جمله کوتاه، مطالب بسیار زیادی را گنجانده، یعنی «قلیل الحجم و کثیر المعنی» است. دلیل آن این است که اولا برداشتها و فیشهای اصلی آنرا شخصیتی مانند آیتالله هاشمی رفسنجانی با آن سعه فهم اجتماعی و دقت علمی انتخاب کرده و دلیل دیگر این است که گروه محققانی که از حوزه علمیه قم روی آن کار کردهاند، با ویرایش، تحقیق و وسواس و دقت فراوان توانستند این محصول را بهعمل بیاورند. تفسیری است که به حاشیه نرفته و بلکه با چند سطر مطلب را با زبان امروزی، مطلب را رسانده است. فکر میکنم از این لحاظ که این تفسیر خیلی زود خواننده را به روح آیه نزدیک میکند، کمنظیر است.
از نظر شما در شخصیت و ویژگیهای علمی و قلم آیتالله هاشمی چه شاخصههای دیگری پررنگ است؟
از لحاظ ادبیات و شیوه نوشتن، قلمها متفاوت است، اما ویژگیای در دو نفر دیدم که نظیرش را در دیگران کمتر دیدم؛ که دارای دو ویژگی به ظاهر متناقض باشد هم ساده و هم پرمعنا صحبت کردن. یکی مرحوم شهید مطهری و دیگری مرحوم هاشمی رفسنجانی. بزرگان دیگر ما هم با لغات زیبا و جملهبندیهای ادیبانه بسیار فاخر مینویسند، ولی این دو ویژگی ساده و عمیقبودن در نوشتههای این دو بزرگوار بیشتر به چشم میخورد. در سخنوری هم خطبای برجستهای داشتیم و داریم، ولی برخی افراد در عین اینکه خیلی قابلفهم سخنرانی میکنند، خیلی هم عمیق سخن میگویند. مانند حضرت امام که صحبتهایش هم برای یک کشاورز روستایی و هم برای یک استاد دانشگاه و هم برای فیلسوف در حوزه علمیه قم قابل فهم بود. مرحوم هاشمی رفسنجانی هم تا حدودی این ویژگی را داشت، بهگونهای ساده، روان و گویا صحبت میکرد که دارای عمق و دقت هم بود.
این شخصیت امروز در بین ما نیست و واقعا خُسران بزرگی نصیب جامعه اسلامی و ایرانی و انقلابی شده است و باید اندیشه مرحوم هاشمی که در بین شاگردان امام نزدیکترین اندیشه را به ایشان داشته، بیشتر مطرح شود که همان عبارت است از وحدتگرایی و اعتدال. ایشان علاوه بر قرآن، نسبت به اهلبیت عصمت و طهارت هم عشق و علاقه فوقالعادهای داشت. بهعنوان نمونه به زیارت ایشان از مدینه اشاره میکنم. ماجرای فدک از زمان رحلت پیامبر (ص)، همواره مورد کشمکش بوده و تا زمان متوکل عباسی 10 بار بین فرزندان فاطمه زهرا (س) و خلفای بنی امیه و بنی عباس دست به دست شد. ماجرایی در دل تاریخ است که کتابهای گسترده و تحقیقات عالمانهای درباره آن از سوی دانشمندان صورت گرفته است. اما سالهای سال بود که این نام فقط در کتابها دیده میشد تا اینکه آیتالله هاشمی به مکه سفر کرد و در آنجا درخواست کرد بهعنوان حق مهمان بر میزبان به دیدن فدک برود و با وجود کتمان و امتناع سعودیها، موفق به دیدن فدک و نوشیدن آب از آن شد. یکی از اقدامات ماندگار و بزرگ ایشان، همین زنده کردن ماجرای فدک بود که این بحث خود نیاز به مجالی مفصل دارد.
نظر شما