مروری بر نامههای سرگشاده به سران حکومت پهلوی از کتاب «اصلاح یا انقلاب»
چه شد که بازرگان شاه را به مباهله دعوت کرد؟
واکنش به نامههای بازرگان و سنجابی، شکل دادن به گروهی به نام «انتقام» بود! چنان که در کتاب «انقلاب یا اصلاح» آمده است: «از 19 فروردین 1357 گروهی ناشناخته به نام سازمان زیرزمینی انتقام با بمبگذاری، ربودن فعالان سیاسی و... موجودیت خود را اعلام کرد. این گروه از ساعت 9 شب 19 فروردین تا حدود 2 و 30 دقیقه بامداد 20 فروردین 1357 با بمبگذاری و پرتاب بمب به خانه مهندس بازرگان و خانههای برخی دیگر از چهرههای ملی مانند دکترکریم سنجابی و... موجب وحشت و ناراحتی خانوادههای آنان و اهالی محل شد. از دیگر اقدامات این گروه ربودن دکتر حبیبالله پیمان و رها کردن او در بیابان پس از کتک زدن شدید بود.»
برای آشنایان با تاریخ اسلام، مباهله اصطلاح شناختهشدهای است. این اصطلاح به یک واقعه در زندگی پیامبر (ص) اشاره دارد. مسیحیانی که از نجران برای تحقیق در صحت دعوت پیامبر به مدینه آمده بودند پس از مباحثه فراوان با ایشان، قانع نشدند و از همین رو پیامبر از آنها خواست با ایشان مباهله کنند. یعنی به دو گروه تقسیم شوند و به نفرین یکدیگر بپردازند. تا هر که دروغگو بود جزای الهی ببیند. آن واقعه اینگونه به پایان رسید که مسیحیان نجران پس از مشاهده گروه پیامبر (که اهل بیت ایشان بودند) از مباهله منصرف شدند.
بر مبنای رویدادی که شرح داده شد میتوان گفت، مباهله نزدیکترین نوع گفتوگوی کلامی به جدال است. این شیوه هنگامی رخ میدهد که یکی از طرفین ماجرا نسبت به دروغگویی طرف دیگر اطمینان داشته باشد و از لعنت کردن طرف مقابل ابا نداشته باشد. استفاده از چنین اصطلاحی در نامه فردی میانهرو معانی جالب توجهی میتواند داشته باشد.
بازرگان به عنوان یکی از برجستهترین پژوهشگران معاصر در حوزه اسلامپژوهی، بیشک با تمام ابعاد معنایی «مباهله» آشنا بوده است. دعوت او از شاه برای گفتوگو در تلویزیون ربط چندانی به بستر تاریخیای که این اصطلاح از آن سربرآورده ندارد. اما چرا چنین اصطلاحی را در نامه خود (که آخرین نامه از مجموعه نامههای سرگشادهای است که به صورت انفرادی یا جمعی به سران حکومت پهلوی نوشته است) به کار برده است؟ به نظر میرسد او میخواهد به تلویح شاه را دروغگو و مستحق نفرین بخواند و این کار را در شرایطی میکند که هنوز چشمانداز چندانی برای آنکه اعتراضات مردمی در حال پا گرفتن، در نهایت به تغییر رژیم منجر میشوند وجود ندارد. در آخرین روز اردیبهشت ماه سال 1357. چندین ماه پیش از آنکه اعتراضات اوج بگیرند و رژیم سرنگون شود.
محمدحسین خسروپناه، در کتابی که اخیرا با نام «انقلاب یا اصلاح» منتشر کرده است، مجموعه نامههایی که شخصیتهای تاثیرگذار و مستقل، طی سالهای 1353 تا 1357 به شاه و دیگر سران حکومت پهلوی نوشتهاند و آنها را به پذیرش حقوق سیاسی مردم دعوت کردهاند، گردآوری کرده است. دعوت بازرگان از شاه برای مباهله، آخرین نامه این مجموعه است. اگر نامهها را با کمی دقت از نظر بگذرانیم، خواهیم دید از اولین نامه که مظفر بقایی در 14 اسفند 1353 در اعتراض به شکلگیری حزب رستاخیز (و تکحزبی شدن کشور) نوشته است، تا آخرین نامه که مباهلهنامه بازرگان است، لحن نامهها گام به گام صریحتر و تندتر میشود و اوج این صراحت نامه بازرگان است.
بر مبنای نامههایی که خسروپناه در کتاب خود گردآوری کرده است، میتوان گفت نخستین اقدام بازرگان برای استفاده از ابزار نامه سرگشاده به شاه و دیگر سران حکومت پهلوی، به بهار 1356 بازمیگردد. اقدامی که البته ناتمام ماند. ماجرا از این قرار است که بنا بود امضای بازرگان نیز زیر نامه بسیار مشهوری باشد که در 22 خرداد 1356 با امضای کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار به شاه فرستاده شد. بازرگان و برخی دیگر از سران نهضت آزادی در تنظیم آن نامه نقش داشتند اما نهضت آزادی و سران جبهه ملی، درباره اینکه این نامه باید فقط با امضای شخصیتهای شناخته شده و مشهور منتشر شود یا اینکه افراد کمتر شناخته شده هم میتوانند آن را امضا کنند دچار اختلاف شدند. بازرگان قائل به رویکرد دوم بود و به همین خاطر بر مبنای تصمیم نهضت آزادی، در نهایت نامه را امضا نکرد.
در متن نامهای که اکنون با امضای سران جبهه ملی در دسترس است، تنها راه رهایی از تنگناهایی که در نامه برشمرده شدهاند، «ترک حکومت استبدادی و تمکین مطلق از اصول مشروطه» دانسته شده است. (اصلاح یا انقلاب ص. 194) این مضمونی است که در دیگر نامههایی که در سال 1356 تا اردیبهشت 1357 شخصیتهای مستقل (و از جمله بازرگان) با خطاب به سران حکومت پهلوی منتشر کردند نیز آمده است.
بازرگان در کتاب خود با نام «انقلاب ایران در دو حرکت» هدف از این نامهنگاریها را چنین برشمرده است: «سعی ما بر این بود که هر چه ممکن است اظهارات و اعتراضات، هم علنی و آشکار و با جرأت ابراز شود و هم از حالت انفرادی و گروهی بیرون آمده دربرگیرنده همه طبقات و افکار (منهای کمونیستها) و نمایش وحدت و قدرت باشد. روی این نظر اعلامیهای در بیان جامع نابسامانیها و خیانتها و ایجاد موضع صریح علیه شاه تنظیم گردید.» (ص. 27)
بر مبنای این تاکتیک، بازرگان با همراهی کریم سنجابی «کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» را در سال 1356 بنیان گذاشتند و اکثر نامههای سرگشاده و بیانیههایی که از سال 1356 از بازرگان باقی مانده است، تحت عنوان همین کمیته منتشر شده است.
اولین نامه از این دست، در تاریخ 21 دی ماه سال 1356، در اعتراض به مقاله «استعمار سرخ و سیاه» و کشته شدن شماری از معترضان به آن مقاله در قم، با امضای «کمیته ایرانی...» منتشر شد ولی پیش از آن، در روز 12 آذر 56، بازرگان به همراه 32 نفر دیگر از «شخصیتهای سیاسی و اجتماعی» خطاب به جمشید آموزگار نامهای نوشته بودند و به ضرب و شتم دانشجویان در محیط دانشگاه به وسیله نیروهای نظامی اعتراض کرده بودند. در این نامه آمده بود: «در دانشگاه تهران کماندوها به اجتماع آرام دانشجویان که به مناسبت سالروز تعطیل کانون مذهبی حسینیه ارشاد منعقد شده بود حمله کرده، دختر و پسر را بیرحمانه زدند و زخمی ساختند. در اواخر آبان نیز مامورین با چوب و چماق به کلاسهای درسی دانشکده ادبیات حمله بردند و همه را از استاد و شاگرد به شدت مضروب ساختند.» (اصلاح و انقلاب. ص: 249)
مطالعه این نامه و نامههایی از این دست، علاوه بر آنکه سیر شکلگیری جنبش منجر به انقلاب را آشکار میسازد، نمایانگر این است که روند اعتراضات در سالهای 56 و 57 بدون سرکوب و بیخشونت نبوده است.
این موضوعی است که در نامه 21 دی ماه 56 «کمیته ایرانی حقوق بشر» هم بر آن تاکید شده است. در این نامه، بازرگان و همراهانش شرح دادهاند که پس از سرکوب معترضان در قم، به دنبال دعوت آیتالله گلپایگانی، مردم برای خونرسانی به مجروحان به بیمارستانهای قم مراجعه کردهاند ولی نیروهای نظامی جلوی آنها را گرفتهاند و بعضیشان را بازداشت کردهاند. ارسال رونوشت این نامه به دبیرکل سازمان ملل از جمله ویژگیهای آن است. در ابتدای نامه نیز خطاب به نخستوزیر چنین آمده است: «در آستانه ورود آقای کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد به ایران فاجعه کشتار مردم بیپناه قم را میتوان یکی از مظاهر شرمآور نقض حقوقبشر در ایران شمرد.» (همان. ص: 255)
نامه دیگری که با امضای «کمیته ایرانی حقوق بشر» در سال 56 منتشر شده است، مربوط به اواخر بهمن ماه است: «نامه کمیته اجرایی جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر به جمشید آموزگار در رابطه با اعمال خلاف قانون اتاق اصناف و تقاضای انحلال دادگاههای ویژه امور صنفی.» (ص: 261) این نامه به تاریخ 25 بهمن 56 منتشر شده است. موضوع اعتراض این نامه این است که بازاریان در اعتراض به وقایع قم بازار را تعطیل میکنند و پس از آن ماموران انتظامی به اتفاق مسئولان کمیته ویژه اتاق اصناف «که اکثرا از ماموران نخستوزیری (سازمان امنیت) بودند» شانزده مغازه را تعطیل کردند و صاحبانشان را از حق کسب و پیشه محروم ساختند.
در نامههای این دوره بازرگان دو ویژگی مشترک وجود دارد. اول اینکه خطاب به نخستوزیر نوشته شدهاند و دوم اینکه با رویکردی اصلاحی، به موضوعاتی مشخص اعتراض دارند و راهکارهایی برای اصلاح امور هم ارائه میدهند. این رویکرد را در نامه اول فروردین 57 که اینبار به طور مشخص با امضای بازرگان و سنجابی به عنوان دبیران «کمیته ایرانی حقوق بشر» منتشر شده است نیز میتوان دید.
این نامه در اعتراض به وضعیت زندانیان سیاسی نوشته شده است و خطاب به نخستوزیر است. در نامه آمده است که زندانیان سیاسی مقیم بندهای دوم تا ششم زندان قصر از 21 اسفند 56 اعتصاب غذا کرده بودهاند و «کماندوهای شهربانی برای مجبور کردن آنها به شکستن اعتصاب غذا، آنها را مضروب کردهاند قادر به حرکت نیستند و بعضاً در خطر مرگ قرار دارند.» (ص: 268)
عکس از کتاب «اصلاح یا انقلاب» اخذ شده است
واکنش به نامههای بازرگان و سنجابی، شکل دادن به گروهی به نام «انتقام» بود! چنان که در کتاب «انقلاب یا اصلاح» آمده است: «از 19 فروردین 1357 گروهی ناشناخته به نام سازمان زیرزمینی انتقام با بمبگذاری، ربودن فعالان سیاسی و... موجودیت خود را اعلام کرد. این گروه از ساعت 9 شب 19 فروردین تا حدود 2 و 30 دقیقه بامداد 20 فروردین 1357 با بمبگذاری و پرتاب بمب به خانه مهندس بازرگان و خانههای برخی دیگر از چهرههای ملی مانند دکتر کریم سنجابی و... موجب وحشت و ناراحتی خانوادههای آنان و اهالی محل شد. از دیگر اقدامات این گروه ربودن دکتر حبیبالله پیمان و رها کردن او در بیابان پس از کتک زدن شدید بود.» (ص:76)
چنین واکنشی بود که کار را به تقاضای «مباهله» کشاند. پس از واقعه بمبگذاری خانه بازرگان، در 28 فروردین 1357 جمعی از فعالان سیاسی در اعتراض به این واقعه نامهای خطاب به نخستوزیر منتشر کردند. (273) اما بازرگان آن نامه را امضا نکرده بود. تنها نامهای که پس از آن واقعه بازرگان خطاب به سران حکومت نوشت، همان نامه مباهله است. آن را هم نه خطاب به شاه نوشت و نه خطاب به نخستوزیر. خطاب به رئیسدفتر شاه نوشت. او در این نامه موضوعات پیشنهادی خود برای مباهله را هم نوشته است: «نظام شاهنشاهی و قانون اساسی، کیفیت و کمیت مخالفین، آزادیهای قانونی و خشونتهای پلیسی، خدمات و ترقیات بعد از انقلاب (سفید)» (ص: 277)
نظر شما