گفتوگو با داریوش شهبازی درباره کتاب «تاریخ قشون قاجاریه»
دسیسههایی که در طول تاریخ باعث ضعف قشون ایران شد
شهبازی میگوید: امیرکبیر قشون ایران را مرتب کرد و در مدت کوتاهی، تعداد سربازان به عدد قابل توجهی رسید. انگلستان به سفیرش نامه زد که اینها نباید چنین قشون قویای داشته باشند.
کتاب «تاریخ قشون قاجاریه» تالیف داریوش شهبازی به بررسی وضعیت قشون ایران از ابتدای قاجار تا انقراض این سلسله و روی کار آمدن رضاخان پرداخته است. این کتاب از سوی نشر ماهریس، منتشر شده است. با شهبازی درباره این کتاب و ویژگیهای قشون قاجاریه گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میآید.
همانطور که در کتاب اشاره کردهاید، در ابتدا بفرمایید که چه ویژگی در ساختار کشور باعث شده که هیچ وقت قشون منظمی نداشته باشیم؟
البته در گذشتههای دور، مثل دوران شکوهمند هخامنشیان و ساسانیان، ارتش دائمی داشتیم، مثل امروز، و این ارتش دارای تدارکات دائمی و حقوق ثابت بود. اما از بعد از شکست ساسانیان، دیگر ارتش منظمی نداشتیم. امپراطوری اسلامی، ملوک الطوائفی بود. در دوره صفوی، شاه عباس توانست ارتش دائمی تشکیل بدهد و هزینه سنگینی هم به این خاطر پرداخت کرد. از آن تاریخ به بعد، ایران هرگز ارتش دائمی و فرمانده قوی نداشت که مدیریت لازم را داشته باشد. مثل نادر که در نظامیگری بسیار باهوش بوده و از اقوام مختلف ایرانی سپاه گرفت و همه نیروها را تحت سرپرستی خودش قرار میداد. بعد از صفویه ما با روسها مواجه شدیم.
در اوایل دوره قاجار، درگیریهایی هم با روسها درگرفت اما آقا محمدخان توانست با همه اینها مقابله کند. اما همانطور که فردوسی گفته؛ به زر میتوان لشکر آراستن/ به لشکر بسی فتنهها کاستن. برای تمام این کارها باید اقتصاد قوی داشت. تا پول نباشد که نمیتوان لشکری آراست. چندین قرن، ایران دچار فقر بوده و علاوه بر آن، یکی، دو قرن قبل، نه تنها در ایران که جهان، صنعتی نداشت. ایران هم سرزمین خشک و پهناوری بود و ما همیشه در فقر بودیم. در دو، سه قرن اخیر هم با بیپولی مواجه بودیم. بعد از صفویه، افاغنه و نادر آمدند و بعد از آن، کریمخان زند آمد و هیچ کدام نتوانستند آرامش دراز مدتی ایجاد کنند. سرزمین ما دائم در حال درگیری بود. در آن زمان هم ثروتمندان و تحصیلکردگان از کشور خارج میشدند. البته بعد از صفویه، برخی از مذاهب هم شروع به ترک ایران کردند.
عملکرد نادرشاه و آقا محمدخان قاجار در انسجام قشون چه شباهتها و تفاوتهایی داشت؟
نادر سردار شجاع و کاردانی بود. صد سال بعد از نادر، یکی از عوامل ناصرالدینشاه از امیرکبیر میپرسد که برای داشتن یک کشور خوب به چه چیزهایی نیاز است؟
امیرکبیر پاسخ میدهد؛ پادشاهی میخواهد مثل شاه اسماعیل صفوی، سردار سپهی مثل نادر و صدر اعظمی مثل من. پس امیرکبیر، پادشاه و شمشیر و خردورزی را در کنار هم میخواهد. نکتهای که در مورد خود نادر میگویند این است که در طول بیست سالی که بود، در طول لشکرکشیهایش سرباز زیادی از دست داد و در عین حال ثروت زیادی از هجوم به کشورهای مختلف به دست آورد. اما مجموع کارهای نادر به نفع ایران نبود و به لحاظ اقتصادی و ناامنی، لطمات زیادی به کشور وارد آمد. نادر خودش هم در جنگها حضور داشت.
اما در مورد آقا محمدخان، این نکته حائز اهمیت است که در دوران کودکی او، پدرش در جنگ با کریمخان زند کشته شد. برادر و پدر بزرگش هم در جنگ کشته شده بودند. مجموعه اینها در حافظه تاریخیاش تاثیر داشت و او را بسیار قسیالقلب، با اراده و راسخ کرده بود. از سوی دیگر، آقا محمدخان در دورهای که در اسارت کریمخان بود، کتاب تاریخ زیاد میخوانده و میگویند؛ مادرش هم زن دانایی بود. شاید آقا محمدخان در حوزه نظامیگری به پای نادر نرسد، اما در مقایسه با باقی شاهان قاجار این مدیریت را داشته که از اقوام مختلف سپاه درست کند. آن زمان، کاترین روسیه از آقا محمدخان میترسید و جرات نمیکرد به مرکز ایران سپاه بفرستد و با ایران بجنگد.
در واقع هر دو اینها، نادر و آقا محمدخان، یک شم مدیریتی داشتند و میدانستند که سرباز را چگونه جمع کنند، به آنها غذا و لباس دهند و با آنها ارتباط روانی برقرار کنند. در دوره قاجاریه، تنها کسی که از عهده این کار برآمد، آقا محمدخان قاجار بود. میگویند در جنگها پوتین از پا در نمیآورد. آن قدر که دانههای جو یا گندمی که در پوتینش ریخته بود، سبز میشد. این آدم در تمام بیست سالی که از شیراز گریخت تا روزی که در شهر شوشا یا شماخی در قفقاز کشته شد، استراحتی نکرد و دائم در حال جنگ بود.
چرا بعد از آقا محمدخان، در دوره فتحعلیشاه، دوباره قشون ایران با ضعف مواجه شد؟
نادر هم در انتهای کار میگوید که من دیگر پول نمیخواهم، سرباز میخواهم. یعنی جنگها و درگیریها نمیتواند ادامه پیدا کند، مگر اینکه آن حاکم بتواند به شمار سربازان و خاکش اضافه کند. همان کاری که روسیه کرد؛ پترکبیر، پترزبورگ را از سوئد گرفت. قسمتهایی از عثمانی را در جنوب روسیه گرفت و بعد کشورهایی مثل مغولستان و حتی قفقاز را از ایران گرفت. اینها هم در طول جنگها، سربازانشان را از دست میدادند، اما ما از صفویه به بعد خاکمان را از دست دادیم. در نتیجه؛ ثروت کشاورزی و مردم آن منطقه را هم از دست دادیم. ادامه دادن جنگ به عوامل زیادی نیاز دارد. اول؛ جمعیت، بعد؛ پول و سپس؛ قوای مدیریتی. در حوزه مدیریت، بخشی از اتفاق مدیریتی است و نمیتوان آن را آموزش داد. اما در مورد تفاوت آقا محمد خان و فتحعلیشاه قاجار من در این کتاب به چند مورد اشاره کردهام؛ اول اینکه؛ فتحعلیشاه شخصیت ضعیفی داشت. در مقابل آقا محمدخان که در سنین بالایی به سلطنت رسیده بود، او در جوانی به حکومت رسید و سختی نکشیده بود.
نکته دیگر این که آقا محمدخان توانست به شکل پارتیزانی، سربازان اقوام مختلف را بگیرد و از ثروت خودش و غنائم به سربازها هم میداد. اما در دوره فتحعلیشاه این اتفاق نیفتاد. در اسناد مختلفی ذکر شده که در دوره فتحعلیشاه، سربازان گرسنهاند، لباس و کفش و اسلحه درستی نداشتند، لولههای اسلحهها در هنگام شلیک، به جای هدایت گلوله به طرف دشمن میترکید و به سرباز آسیب میرساند. از سوی دیگر در این دوره کشاورزی ما ضعیف بود و پول نداشتیم. جمعیت ما کم میشد. در دوره قاجاریه، حداکثر جمعیت ایران در حدود 10 میلیون نفر بود. در حالی که در همان دوران، عثمانی حدود 22 میلیون جمعیت داشت. یا هندوستان که جمعیت زیادی داشت و جمعیتش، به عنوان نیروی کار در اختیار انگلستان بود. خود روسیه در آن زمان، حدود هفتاد میلیون جمعیت داشت.
نکته بعدی مساله ناامنی کشور ما و ناپایداری حکومتها است. و سپس؛ کارشکنی شاهزادهها. در دوره فتحعلیشاه، تعداد شاهزادهها زیاد بوده که همه هم با هم ناسازگار بودهاند.
از طرف دیگر، روحانیون با تغییر لباس و غیره، مخالفت میکردند. یا میگفتند که نمیتوانیم در جنگها از اسلحه گرم استفاده کنیم. و از همه مهمتر؛ مشکل اقتصادی بود. سربازان همیشه با کمبود لباس و غذا مواجه بودند و به همین خاطر گاهی به روستاها حمله میکردند و آنها را تاراج میکردند. در دوره امیرکبیر به سربازان، بودجه مستقلی اختصاص داده بودند و کنترل میکردند که در طول مسیر سربازها، به حقوق روستاییها تجاوز نشود.
دسیسههای روس و انگلیس در دربار قاجار به چه میزان در ضعف قشون ایران در این دوره موثر بود؟
به طور کلی دوره قاجار به دو دوره باید تقسیم شود. دوره اول به اوایل این سلسله و حکومت بیست ساله آقا محمدخان اختصاص دارد تا دوره فتحعلیشاه و جنگهایی که با روسیه اتفاق افتاد و عهدنامههای گلستان و ترکمنچای. دوره دوم از جنگ با روسها تا پایان قاجاریه است. تا قبل از شکست از روسیه، نه روس و نه انگلیس در دربار ایران نفوذ نداشتند. قدرت بزرگ روسیه و انگلستان، از سده نوزدهم اوج میگیرد که در دنیا شروع به کشورگشایی میکنند. قبل از این جنگها هم با ایران ارتباط و مراوداتی داشتند، اما هیچ نفوذی در ایران نداشتند. اما وقتی روسیه در جنگ پیروز میشود و در جنگ بعدی، سهم بیشتری از خاک ایران را میگیرند و در انتها به عهدنامه ترکمنچای ختم میشود که ایران را وادار میکنند که هر سال به عنوان خسارت، غرامت سنگینی به روسیه بدهد. از این تاریخ به بعد، روسیه و انگلستان به خاطر منافعشان در ایران با هم متحد میشوند.
البته روسیه در ماده هفتم قرارداد ترکمنچای به ایران تعهدی میدهد. در این ماده که عباس میرزا از ترس برادرانش در عهدنامه گنجانده بود، روسیه متعهد میشود که در ایران، سلطنت در نسل ذکور عباس میرزا ادامه پیدا کند. چون همه برادرهایش مدعی حکومت بودند و میخواستند او را از نایبالسلطنتی بیندازند. به این ترتیب، محمدمیرزا، اگر نگوییم سرسپرده تزار که وامدار او میشود. از آن به بعد، دیگر پادشاهان قاجاری قدرت کاملی ندارند. این زمانی اتفاق میافتد که سفارت روس و انگلیس، هنوز چندان از وضعیت دربار ایران مطلع نبودند. اما وقتی وارد میشوند، خائنین را شناسایی میکنند. چرچیل در مورد کشورهای استعمار شده گفته «یک جمعیت قلیل خائن و یک ملت نادان»
اینها وقتی وارد دربار ایران شدند، متوجه شدند که اکثر جمعیت ایران، بیسواد هستند. تعدادی هم در دربار هستند که با مبالغی رشوه خریده میشوند. بعد از این شناخت است که قدرت روسیه و انگلیس در ایران بیشتر میشود. امیرکبیر قشون ایران را مرتب کرد و در مدت کوتاهی، تعداد سربازان به عدد قابل توجهی رسید. انگلستان به سفیرش نامه زد که اینها نباید چنین قشون قویای داشته باشند. سپس به صورت علنی در مقابل ایران میایستند و اجازه نمیدهند که بر آمار سربازان ایران افزوده شود. بارها ما در جنگ با عثمانی، مثلا در جنگ چالدران، خاک کشورمان را از دست دادیم و دوباره آن را گرفتیم. اگر روسیه و انگلیس در ایران نفوذ نمیکردند، ما موقعیت بهتری داشتیم. اما بعد از آن قاجاریه دیگر اختیار نداشت. قائم مقام فراهانی آمد و اصلاحاتی انجام داد، این دو کشور او را کشتند. امیرکبیر آمد، این همه برای به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه زحمت کشید، اصلاحات زیادی را هم عملی کرد، او را هم از بین بردند. به هر حال، اینها در دربار قاجار نفوذ داشتند. روسیه تضمین کرده بود که پادشاهی را در ایران به پسران عباس میرزا خواهند داد. پس همه شاهزادگان قاجاری مجبور بودند که در اختیار روسیه باشند. این دو کشور، هم شاه و هم افسران رده بالا را در اختیار خودشان داشتند و اجازه ندادند که قشون ایران گسترش پیدا کند. بعد از امیرکبیر هم ناصرالدین شاه، میخواست قشونی به نام ژاندارمری تاسیس کند که به او هم که شاه مملکت بود، اجازه این کار را ندادند.
اصلاحات امیرکبیر در قشون ایران، شامل چه مواردی میشد؟
این مرد بزرگ کارهای مفصلی در این زمینه کرد. او در نحوه سربازگیری تقریبا شیوههای قبل از خود را منسوخ ساخت. قبل از او سرباز مانند یک چریک بود و وضع نامناسبی داشت. به همین طریق لازم بود تا طریقه جدیدی وضع شود. این طریقه جدید را امیرکبیر از راه گرفتن سرباز بنیچه (مالک) به جای سرباز چریک قدیم و داوطلب معمول ساخت. برای آنکه قشون گیری هم مثل مالیات بر پایه اساس مستقر شود، مقرر کرد بنیچه مالیاتی ماخذ دادن سرباز باشد. خرج سفر سرباز تا محل اردوگاه و فرستادن کمک خرج برای سرباز و پادارانه دادن به خانواده سرباز در مدت حضور فرزند خانواده در ارتش، بر عهده صاحب بنیچه بود. دولت هم جیره جنسی و مواجب نقدی در شش ماهه مدت خدمت او میپرداخت که در شش ماهه مرخصی خانه نصف میشد. حقوق شش ماهه مرخصی خانه این افواج به اسم «شش ماهه محلی» در دستورالعمل بودجه هر ولایت به خرج میآمد. هر سال در موقع نوشتن دستورالعمل هر ولایت معین میکردند که هر ولایتی چند ساخلو (پادگان) لازم دارد، تا مصارف شش ماهه سر خدمت آنها در دستورالعمل ولایت پیشبینی شود. وزیر لشکر با لشکر نویسان خود این کار را هم مثل بنیچه برده و صورت تقسیم عده هر فوج دهات را بر عهده داشت که با صلاحدید و دستور شخص اول مملکت یا سپهسالار تمام این امور را اداره میکرد.
نتیجه این تدابیر آن شد که در مدت کوتاهی صدهزار پیاده و سیهزار سوار و عدهای توپچی در اختیار دولت قرار گرفت که در مواقع مقتضی وجود آنها مفید بود. بدیهی است که لباس قشون هم متحدالشکل و کوتاه شد، اما سرکردههای قشون کماکان لباسهای بلند خود را داشتند و به خصوص در موقع سلام جبه میپوشیدند و شال و کلاه بر سر میگذاشتند. امیرکبیر را در واقع روس و انگلیس کشتند. درست است که مهدعلیا و درباریها برای اینکه حقوقشان را کم کرد نسبت به امیر کینه داشتند، اما روسیه و انگلستان وجود او را برای منافعشان در ایران خطرناک میدانستند. اینها نمیخواستند ایران را مستقل و آباد ببینند. آنها قصد داشتند تا قاجاریه را به همان شکل حفظ کنند تا منافع خودشان حفظ شود.
دخالت روسها در تامین و شکلگیری و آموزش نیروی قزاق ایران چگونه بود و قدرتگیری قزاقها در فروپاشی حکومت قاجار چه تاثیری داشت؟
قزاقها از قومی در آسیا هستند که ریشهشان به قزاقستان برمیگردد. سربازهای خیلی قویای بودند. ناصرالدین شاه در یکی از سفرهاش از رژه سربازهای آنها دیدن میکند و خیلی خوشش میآید. روسیه نیز قول میدهد که به او کمک کند و از نیروی روسیه، افسرهایی به ایران میآیند تا نیروی قزاق ایران را شکل دهند. اینها نیروی اصلی قشون ایران بودند. تنها نیروی قوی و منظم قزاقها بودند. اسمش این بود که اینها نیروی ایران هستند. اما هزینهها بدون اعلام به حکومت ایران، به طور مستقیم از بانک استقراضی میگرفتند. هیچ حرفشنوی از پادشاه ایران نداشتند و از تزار روسه دستور میگرفتند.
تا دوره احمدشاه که حکومت ایران آن قدر ضعیف میشود که در هفده سال، سی و پنج بار دولت ایران عوض میشود. تا قبل از این، قزاقها فقط در پایتخت بودند اما بعد از آن در آذربایجان، خراسان، گبلان و شهرهای مختلف قزاقها حضور داشتند. در دوره مشروطه هم قزاقها، تعدا زیادی از مشروطهخواهان تبریز را اعدام کردند. همه هم به دستور روسیه.
این روند ادامه پیدا کرد تا سال 1917 که لنین میآید. یک سال قبل از تمام شدن جنگ جهانی اول، که انقلاب 1917 شکل میگیرد و انقلابیون اعلام کردند که نه تنها از ایران غرامت نمیگیرند، بلکه تمام آنچه که در عهدنامه بود ملغا است. بنابراین روسها در آن تاریخ از حمایت قاجاریه هم دست برمیدارند. در آن دوره انگلیس میخواست ایران را مستعمره خودش کند و منشوری هم به نام قرارداد 1919 نوشت و وثوقالدوله آن را تنظیم کرد. اگر عملی میشد، ایران مستعمره انگلیس میشد که احمدشاه آن را امضاء نکرد مجلس و مردم هم مقاومت کردند و انگلستان هم از قاجاریه حمایت نکرد.
در نتیجه، زمانی که هم انگلستان و هم روسیه از قاجار قطع حمایت کردند، این سلسله سقوط کرد.
شما از چه منابعی برای نگارش این کتاب استفاده کردید و شیوه پژوهشتان چه بود؟
شیوه پژوهش من کتابخانهای بود. در این زمینه منابع کم نیست. هم منابع خارجی وجود دارد و هم آثاری از محققان خودمان. اما به طور کلی منابع این کتاب را میتوان در سه شاخه جست و جو کرد: کتابهای تحقیقاتی ایرانیها، اسناد قاجاری و سفرنامههای اروپاییانی که بعضا غیر نظامی بودند اما اطلاعاتی راجع به قشون و اطلاعات نظامی آن زمان به ما میدهند و به طور کلی فضا را ترسیم میکنند و سفرنامههای نظامیانی که در یک مقطع کوتاه برای آموزش به نظامیان به ایران آمده بودند.
نظر شما