ناصرنیکوبخت در ابتدای سخنان خود به ارتباط دو واژه "طنز" و "عبید" اشاره کرد و گفت: مدعا این است که اگر هر یک از دو واژه طنز و عبید را بر زبان بیاوریم، دومی فرایاد میآید. یعنی عبید اینقدر در طنزسرایی در تاریخ ادب ما شهره است، که وقتی واژه طنز را بر زبان جاری میکنیم، بدون اختیار عبید هم به یاد میآید، که این نشانه شهرت او در طنزسرایی است.
نیکوبخت در ادامه به معنای واژه طنز اشاره و اظهار کرد: معانی و برابرنهادههایی که در فرهنگهای لغت در برابر طنز گذاشتهاند، خیلی متفاوت از آنچه است که ما امروزه از طنز میشناسیم. طنز یک واژه «آشنانما» است؛ اما در آنچه که از ابتدا در فرهنگها و قاموسهای لغت برای طنز آمده، معنای امروزی طنز وجود ندارد. اولین باری که طنز به معنای امروزی در فرهنگ ما مصطلح شده، مربوط به سال ۱۳۵۰ است و تا قبل از این تاریخ، کسی طنز را به معنای امروزه آن نمیشناخت و معرفی نشده بود. بنابراین طنز یک معنای جدید است، که ایرانیها با آشنا شدن با فرهنگ غرب و ترجمه آثار طنز، با این کلمه آشنا میشوند و کمکم معنای اصطلاحی و ادبی آن در حوزه ادب فارسی مصطلح میشود.
تا عصر معاصر شعر طنز به عنوان یک فن در ادبیات شناخته نیست
استاد زبان و ادبیات دانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه وقتی در تاریخ شعر یا ادب فارسی نگاه میکنیم، تا عصر معاصر طنز به عنوان یک قالب مستقل شناخته نیست؛ اظهار کرد: اولین کسی که شعر را بر اساس ماهیت تقسیم میکند، ارسطو است. او شعر را به دو نوع تراژیک و کمیک تقسیم میکند. بعد "ابنقتیبه دینوری" به تبع آن، شعر را به دو نوع مدح و هجو تقسیم میکند؛ بنابراین تقسیمهای متعدد نبود و تمام انواع دیگر شعر، ذیل این دو عنوان تقسیمبندی میشد. انواع طنز هم ذیل عنوان هجو برشمرده میشد و ما در تاریخ ادبیات ما تقسیمبندی دیگری نداشتیم. بعدها هم که شاعران و نویسندگان درباره انواع دیگر شعر سخن گفتند و تقسیمبندیهای متعددی کردند، باز هم در هیچ تقسیمبندی شعر طنز جایگاهی ندارد و به عنوان یک فن در ادبیات ما شناخته نیست.
نیکوبخت در ادامه به سیر تحول طنز در ادب فارسی اشاره کرد و افزود: از تاریخ ادب و شعر فارسی در دوران پیش از اسلام اطلاع کافی نداریم و هیچکس از کیفیت هجو و طنز در آن دوران خبر ندارد؛ اما از زمان ظهور اسلام و بعد از اینکه ایرانیها اسلام را پذیرفتند، از شعرهای تازی ایرانیها، آثار فراوانی در دست است، که گاهی اوقات در آنها هجوهای زننده و گزندهای نسبت به اعراب هست. در آثار عربی هم گاهی اوقات تکههای کوچکی از شعر یا ترانههای فارسی داریم، که به زبان فارسی در ضمن کتابهای عربی بهجامانده است. اتفاقاً این ابیات و ترانههایی که مردم میسرودند، غالباً مضمون طنز و هجو داشتند که شاید از دلایل ماندگاری آنها، اشتمال آنها بر مضامین طنز و هزل بوده باشد.
ناصرخسرو تنها شاعر با دیدگاههای اعتراضی و انتقادی دوره سامانی
او ادامه داد: تنها شاعری که در این دوره دیدگاههای اعتراضی و انتقادیاش بسیار وسیع است، ناصرخسرو است که شاعری مذهبی است و دارای بینش و جهانبینی متفاوت با دوره و زمانه خویش است. در سرودههای او شعرهای فراوانی درباره حکام عباسی، هم به طنز و هم به هزل و هجو است و آنها را محکوم میکند. از قرن پنجم شعر و ادب فارسی بسیار سریع رشد کرده و حدود ۱۲۰ دیوان چاپی و منظومه و حدود ۳۰۰۰ بیت پراکنده از شاعران بیدیوان به دست ما رسیده است. در شعر قرن پنجم، هزل، هجو و طنز به وفور یافت میشود، اما چون بسیاری از شاعران قرن پنجم تربیتیافتگان همان دوره سامانی هستند؛ تفاوت محسوسی با قرن چهارم ندارد.
نیکوبخت در ادامه بیان سیر تاریخی طنز در ادبیات فارسی، به قرن ششم اشاره کرد و افزود: قرن ششم دوره سلجوقیها است، که یکی از منحطترین یا فسادانگیزترین دوران تاریخ پادشاهی ایرانی است و هرزگی، غلامبارگی، شکمبارگی و هرچه که منافی عفت است، در این دوره به غایت خود وجود دارد. شاعران و نویسندگان این دوره هم مثل پادشاهان هستند و کمتر شاعر و نویسندهای داریم که زبانش پاک و سالم باشد؛ حتی کلمات رکیک در شعر بعضی از معلمان اخلاق مثل مولوی، سنایی و خاقانی و این قبیل شاعرها هم فراوان است.
انوری؛ پیامبر هجوگویان
او ادامه داد: در این دوره آنقدر رکاکتهای لفظی و فسادهای اخلاقی در جامعه رواج داشته، که به زبان جاری کردن آن قبحی نداشته است. حتی خیلی از شاعران این عصر که از عارفان و مصلحان بزرگ اجتماعی هستند، در کتابهایشان هزل را به عنوان تعلیم میدانند. یکی از شاعران این دوره انوری است که یکی از سرآمدان هزل و هجو در تاریخ ادب فارسی است. شبلینعمانی در کتاب «شعر العجم» خود که یک تاریخ ادبیات فارسی است، میگوید انوری صاحب شریعت بود و اگر برای هزل و هجو دینی میآمد، حتما انوری پیامبر هجوگویان میشد.
پیشگام طنز سنایی است، نه عبید زاکانی
وی افزود: سوزنی سمرقندی یکی دیگر از شاعران قرن ششم و نخستین کسی است که هزل و هجو را به طور وسیع در تمام قالب های شعر وارد میکند. این شاعر هم شعرهای جد و هم هزل دارد، ولی چون شاعر هزال است،شعرهای های هزلی او بیشتر است. در همین دوره، شاعری مثل سنایی_ که دوران تحول فکری هم داشته_ اولین کسی است که هجو، هزل و رکاکت را به اعتراض و طنز سوق میدهد و شاید بتوانیم یکی از پیشگامان طنز فارسی را صنایع بنامیم؛ یعنی باید پیشگام طنز را هم سنایی شمرد،نه عبید زاکانی؛ چون کسی که طنز را به صورت خیلی رسمی وارد شعر فارسی کرد سنایی است.
نیکوبخت ضمن خواندن ابیاتی از سنایی گفت: سنایی تیغ هزل، هجو و طنز را متوجه درباریان، زاهدان و صوفیان میکند؛ کاری که بعدها شاعران قرن هفتم و هشتم پی میگیرند. از دوره سنایی به بعد هزل و هجوهای رکیک در شعر فارسی نسبتا کم میشود و نوعی شعر اعتراضی یا نقد اجتماعی شکل میگیرد.
او ادامه داد: قرن هفتم و هشتم پس از هجوم مغول و یکی از سیاهترین و وحشتناکترین دورههای حیات ملی ایرانیها است. شعر و نثر فارسی کماکان ادامه دارد و شاعران بزرگی تجلی کردهاند. شاعرانی چون مولوی، سعدی، خواجویکرمانی، اوحدی مراغهای، سلمان ساوجی، حافظ و عبید زاکانی محصول دوره هفتم و هشتم هستند. در قرن هشتم حدفاصل بین دولت ایلخانی و دولت تیموری، یک دوره فترت ایجاد میشود که تقریباً شاعران و نویسندگان آزادی داشتهاند؛ که شاعرانی مثل حافظ و عبید زاکانی محصول این دوره هستند.
سخنران نشست ضمن بیان اینکه شرح احوال و آثار بسیاری از بزرگان ما در تاریخ ادبیات گم است و مشخص نیست، اضافه کرد: بسیاری از نامداران و سرآمدان علم و فرهنگ ایرانزمین آنطور که باید، شناخته نشدهاند. شاید یکی از دلایل آن، "حجاب معاصریت" باشد؛ یعنی برخی از شخصیتها در زمان خودشان آنقدر شناخته هستند، که هیچکس درباره آنها چیزی نمینویسند، چون فکر میکنند شخصیت آنها برای همیشه در ذهن و زبان مردم ماندگار خواهد بود؛ ولی چند نسل که میگذرد، اینها به افسانهها میپیوندند و درباره آنها افسانهسرایی میشود.
عبید زاکانی دچار حجاب معاصریت شده
او ادامه داد: به نظر من شخصیتی مثل عبید هم دچار همین حجاب معاصریت شده است؛ چون شخصیت بزرگی بوده، ولی کسی درباره او چیزی نگفته است. فقط حمدالله مستوفی، همشهری او در کتاب "تاریخ گزیده" اطلاعات مختصری درباره او داده است؛ در نتیجه اطلاعات زیادی از تاریخ زندگی عبید در دست ما نیست و دوره عبید را میشناسیم، ولی خود عبید را کمتر میشناسیم.
وی ضمن ارائه اطلاعاتی درباره زندگی و آثار عبید، اظهار کرد: شعرهای جد در دیوان یا کلیات عبید زاکانی فراوان است، ولی بههرحال شخصیت او تحت شعاع و تاثیر هزلیات و طنزهایش قرار گرفته و از شخصیت جدی او کمتر اطلاع داریم.
نیکوبخت در بخشی از سخنان خود یکی از دلایل توفیق عبید در هزلیاتش را، آشنایی با ادب و زبان عربی خواند و اضافه کرد: از دیگر توفیقهای عبید آشنایی او با شعر سعدی است. عبید در فن حکایتپردازی، طنزآمیزی را وامدار سعدی است. از نظر اسلوب طنزهای عبید با گلستان سعدی شباهت زیادی دارد و علاوه بر آن، عبید از "مجالس" سعدی که هزلیات و خبیثات او است، بسیار تقلید کرده است؛ بنابراین شاید اگر سعدی نبود، عبید به این درجه از طنازی نمیرسید.
عبید زاکانی یک ویراستار یا جامع است
وی در ادامه گفت: عبید زاکانی یک ویراستار یا جامع است؛ یعنی بسیاری از حکایاتی که در افواه مردم جاری بود، را جمع آوری کرده و در کتابش آورده است؛ بنابراین عبید مبدع و مبتکر فن طنز نیست، بلکه آیینهای در مقابل روزگار خود است؛ عصری که انحطاط اخلاقی در منتهای رشد خودش بوده و فرهنگ اصیل روزگار او همانی است که در طنزهای عبید میبینیم.
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس ضمن بیان اینکه عبید این ابتکار را داشته که بتواند در مشرقزمین خنده را بر لب مردم بگذارد؛ افزود: از کارهای عبید این است که به جنگ تابوهای اجتماعی رفته و تابوشکنی کرده است. کار عبید تلنگری به جامعه غفلت و خوابزده و غرق در اوهام و خرافات است؛ که این کار او بسیار ارزشمند است. چراکه خیلی از شاعران و نویسندگان با خیلی از ناهنجاریهای جامعه همراهی یا حداقل سکوت میکنند، ولی عبیدزاکانی با آنها همراهی نمیکند، بلکه قبح و زشتی آنها را برملا میکند.
جنبه کمیک یا نمایشبخشیدن به طنز از هنرهای عبید است
نیکوبخت در پایان و در باره طنز عبید گفت: ابتکار و نوآوری در خلق معانی و شیوه بیانی عبید است، که طنز او را نسبت به خیلی از دورههای دیگر، طنز فاخری جلوه میدهد و عبید را به عنوان یکی از طنزنویسان فاخر ادب فارسی مشخص و معرفی کرده است. از کارهایی که در آثار عبید نمود خوبی دارد، جنبه کمیک یا نمایشبخشیدن به طنز است. عبید داستانها را به نحوی تعریف میکند که میتوان جنبه نمایشی به آنها بخشید، که این از هنرهای بسیار خوب عبید است.
نظر شما