احمد در مدرسهشان، از دانشآموزان علاقهمند به کتاب و مطالعه بود؛ خودش میگوید: در دوره دبیرستان با پول ساندویچ، کتاب میخریدم و سالها بعد با فروش همین کتابها، شغل کتابفروشی را انتخاب کردم. در خرداد سال 1361 دیپلم گرفتم و بعد از خدمت سربازی، با توجه به شرایط جنگ و بیکاری، نتوانستم جذب اداره یا سازمانی بشوم. برای فرار از بیکاری، کتابهایی را که در خانه داشتم، آوردم به میدان اصلی شهر و در مسیر تردد سربازان در کنار خیابان، بساط کتابفروشی را پهن کردم. نزدیک 5 سال دستفروش کتاب بودم تا اینکه در سال 70 به علت ممانعت شهرداری از فعالیتم، مجبور شدم مغازهای درکورترین نقطه مرکز شهر اندیمشک اجاره کنم که تاکنون هم در همین مکان، یعنی پاساژ کوثر، کتابفروشی من دایر است.
به گفته جوانهای دیروز در اندیمشک، احمد نظریان پدر کتاب این شهر است. وقتی برای گفتوگو نزد او رفتیم، در بساط کتابفروشی خود در کنار میدان اصلی شهر، جنب اداره دارایی و امور اقتصادی، پذیرای سربازانی بود تا سختی دوران خدمت را با مانوس کردن آنها با کتاب، برایشان شیرین کنند. متن این پرسش و پاسخ در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد:
اوضاع کتاب فروشیهای اندیمشک مخصوصاً کتابفروشیهای قدیمی آن چگونه است؟
مشکلات اصلی کتابفروشیهای اندیمشک از نظر شما که سابقه طولانی در این کار دارید، چیست؟
هزار مشکل و در واقع یک مشکل؛ این بازار کساد و رو به مرگ که هم در کتابنویس و تولیدکننده کتاب، هم در حوزه کتابفروش و هم در حوزه کتابخوان هست، واقعاً برای یک ملت رو به رشد، فاجعه است.
برای جلوگیری از این مرگِ به قول شما فاجعهبار، برای تشویق مردم به سمت کتاب و کتابفروشی چه باید کرد؟
متاسفانه سرانه مطالعه در کشور ما منفی است و اگر کتابهای درسی و کمک درسی را کنار بگذاریم، باید بگوئیم بازار نشر در ایران نمیتواند روی پای خود بایستد. در آمار سرانه، هرچند مطالعه کتابهای درسی و کمک درسی جزو آمار مطالعه به حساب نمیآید، ولی از نظر بازار تولید، خرید و فروش کتاب، مهم و قابل توجه است. این مسائل دلایل بسیاری دارد که همه قابل بررسی و شاید حل شدنی باشد. خوشبختانه در کشور ما هنوز کتابخوانی و مطالعه، یک ارزش به شمار میآید؛ با همه این خلاها هرگاه کسی بخواهد عکس یادگاری بگیرد، سعی میکند در کنار قفسه کتاب ایستاده یا در قاب عکسش کتاب باشد. این ارزش میتواند کتاب را به سبد خرید خانواده برگرداند.
اما در پشت صحنه مطالعه کتاب، مسائلی هست که باید حل شود تا مردم به مطالعه روی بیاورند. یکی از این مسائل پاکسازی کتاب است که بلای جان بازار نشر شده است. وقتی عسل را از موم جدا کنیم، کسی تمایلی به استفاده از موم به جای عسل ندارد. باید به نویسندگان اجازه دهیم بنویسند و خودشان کتابشان را نشر دهند و همچنین به مردم اجازه دهیم خودشان بخوانند، بفهمند و قضاوت کنند؛ نه اینکه به سلیقه خودمان عمل کرده و نظر خود را القا و تحمیل کنیم. بعضی وقتها شرمنده مشتریان میشوم وقتی سوال میکنند کتاب چاپ قدیم میخواهند. زمانی که فرهنگ مکتوب یک ملت که زیربنای فرهنگی است، مورد بیاطمینانی قرار بگیرد، وجدان آدم میسوزد. با وجود این همه سانسور و پاکسازی، بازار نشر زیرزمینی و فضای مجازی رونق داده میشود و صدایمان درمیآید که چرا مردم مطالعه ندارند. جامعهای که مطالعه نکند، رو به افول فرهنگی میرود. اگر امپراطور فرهنگی نیز داشته باشد، فرهنگش از هم پاشیده میشود.
جامعه ما زمینه بازگشت به کتابخوانی را دارد. چون در خانههای همه ما یک قفسه کتاب هست. یادآوری این نکته ضروری به نظر میرسد که فرهنگ عمومی را حکومتها میسازند. در کشور ما در حوزههای مختلف فرهنگی هزینه میشود اما تاکنون یک میلیونیوم بازده مثبتی برای ما نداشته و ندارد. یارانه فرهنگی بیشتر گرفتار رانت و رابطهبازی شده و چیزی به دست مصرف کننده نمیرسد. بازار نشر دست کسانی افتاده که آشنایی با کتاب ندارند و تنها بر اساس رابطهای که دارند، پروانه نشر گرفته و به دست کسی دادهاند که با آن کار کند. بازار نشر و فروش کتاب مثل سایر مشاغل نیست. نشر کتاب با تغییر سرنوشت یک ملت به سمت سعادت سوق مییابد و متاعی که ناشر و کتاب فروش ارائه میدهد، متاع علم و اندیشه است. به قول معروف اندیشهفروشی شغل گرانبهایی است و نباید ارزان فروخته شود. اگر کار به صاحب کار و دانش داده شود، مردم اطمینان میکنند و به کتابخوانی و کتابفروشی روی میآورند و کشورمان از دانش و آگاهی شکوفا میشود.
با توجه به سابقه طولانی شما در حوزه کتابفروشی، به نظرتان چه تغییراتی از گذشته تا حال در کتابفروشیها اتفاق افتاده است؟
تغییراتی که مورد نظر ما است، توسعه کتاب است که خود مبنای تغییر در همه زمینهها است و وسعت و گستردگی به اندازه تمام مباحث دارد. هرگونه حرکت روبه رشد را باید در کتاب جستجو کرد. اولین تغییرات از دانش مکتوب یعنی کتاب، از نحوه ارائه آن شروع میشود.
کتابفروشی ما عرضه کننده همه کتابها در زمینهها و حوزههای مختلف است و در صورت نیاز با همه ناشران ارتباط برقرار میکنیم. در بازار امروز کتاب، ناشران کتابهای خود را بیشتر از طریق پخش کتاب ارائه میکنند و ما نیز از طریق پخش کتاب خرید میکنیم. در همه زمینهها هر جا تقاضا برای خرید باشد، ما باید پاسخگو باشیم و در اصل خرازی فروش همه نوع کتابهای مورد نیاز هستیم.
اتحادیه کتاب و نوشتافزار در اندیمشک چه حمایتهایی از صنف کتابفروش میکند؟
معمولاً در آخر هر گپوگفتی، برای تنوع شوخیهایی هم مطرح میشود و به نظرم این سوال شما هم شبیه یک شوخی است که البته در جواب آن باید گفت «عملاً هیچ». شهرستان اندیمشک البته اتحادیه کتاب و نوشتافزار ندارد. کتابفروشان زیر صنف وابسته به اتحادیه کالای خانه فرش و موکت هستند! تنها صنف کتابفروش است که از جایی حمایت نمیشود میتوانم بگویم تنها صنف بی کس و کار، کتابفروشان هستند!
میزان مطالعه خودتان چه اندازه است و به چه کتابهایی علاقه دارید؟
وسیلهای برای سنجش مطالعه خود نمیشناسم. اما برای پی بردن به میزان مطالعه هر فرد باید به برونداد دانش و آگاهی او نظر انداخت. از کوزه همان تراود که در اوست. عشق من کتاب است که آن را به مثابه فرزندان خود میدانم. وقتی میزان علاقه فرد را نسبت به فرزندانش بپرسید، نمیتواند بگوید کدام یک از فرزندانش را بیشتر دوست دارد و کدام یک را کمتر.
نظرات