روزنگار تاریخ انقلاب اسلامی: 14 بهمن 1357
هاشمی رفسنجانی: امام درباره نخستوزیری بازرگان ملاحظاتی داشتند
هاشمی رفسنجانی در کتاب «انقلاب و پیروزی» درباره جلسه شورای انقلاب برای انتخاب نخستوزیر دولت موقت چنین نوشته است: «از اولین روز ورود امام به ایران، مهمترین بحث در بین ما، بحث تعیین نخست وزیر و اعضای دولت انقلاب بود.
به روایت هاشمی رفسنجانی
هاشمی رفسنجانی در کتاب «انقلاب و پیروزی» درباره جلسه شورای انقلاب برای انتخاب نخستوزیر دولت موقت چنین نوشته است: «از اولین روز ورود امام به ایران، مهمترین بحث در بین ما، بحث تعیین نخست وزیر و اعضای دولت انقلاب بود و چون از ابتدا تصمیم بر این بود که روحانیت در امور اجرایی دخالت نکند، همه ما به این نتیجه رسیده بودیم که در این زمینه از نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی استفاده بشود. بنابراین ما به عنوان اعضای شورای انقلاب، پس از بحث و بررسی موضوع در جلسه 14 بهمن 1357، مهندس بازرگان را پیشنهاد دادیم. امام ملاحظاتی داشتند و از جمله میفرمودند اینها حزبیاند و ایشان نمیخواستند به این وسیله حزب را تایید کنند. اما سرانجام با این شرط که حکم را به شخص ایشان و بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی بدهند، پیشنهاد شورا را پذیرفتند و این مطلب را در حکمشان آوردند.» (هاشمی رفسنجانی؛ انقلاب و پیروزی. ص: 170)
هاشمی در ادامه به جلسه معارفه بازرگان به عنوان نخستوزیر هم اشاره کرده است: «در جلسه معرفی نخستوزیر، اعضای شورا و آقای بازرگان صحبتهایی داشتند؛ از جمله آقای بازرگان از روحیه و منش و شیوه کار خودشان سخن گفتند، اما به یاد ندارم که ایشان شروطی برای پذیرش این مسئولیت طرح کرده باشند. به هر حال متن حکم نخستوزیری آقای بازرگان که پس از تعیین کلیات توسط امام، با مشورت آقایان بازرگان، مطهری، من، مهدوی کنی، دکتر یدالله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی و چند نفر دیگر تنظیم شده بود، حسب دستور امام توسط من، در جمع انبوه خبرنگاران و شخصیتهای داخلی و خارجی در مدرسه علوی قرائت شد.
حکم امام برای بازرگان
در جلد ششم صحیفه امام، متن حکم ایشان برای نخستوزیری بازرگان به شرح زیر ثبت شده است: «جناب آقای مهندس مهدی بازرگان؛ بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است، و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت دربارۀ تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.»
مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده ام تعیین و معرفی نمایید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت مینمایم. (صحیفه امام؛ صص: 54 و 55)
به روایت بازرگان
مهدی بازرگان در کتاب شورای انقلاب و دولت موقت شرح جلسات منتهی به شکلگیری دولت موقت را چنین نوشته است: «مطلب را باید از عصر چهاردهم بهمن ماه در دبیرستان رفاه شروع کنیم. عصر شنبه که رفتیم امام ما را خطاب قرار داده پرسیدند، برای نخستوزیری چه کسی را تعیین کنیم؟ حاضرین ساکت مانده به یکدیگر نگاه میکردند، اسامی اشخاص از جمله آقای صدر حاج سید جوادی در صحبتهای بینالاثنین به میان میآمد. نمیدانم مرحوم مطهری بود یا یکی دیگر از روحانیون شورای انقلاب که مرا پیشنهاد کرد.
اعضای غیر روحانی هم شخص دیگری را در نظر نداشتند، ولی نظر عموم روی من رفت و اگر کسی موافقت نداشت، حرفی نزد. آیتالله خمینی تبسم و اظهار خشنودی کرده گفتند به این ترتیب خیالم از دوطرف راحت شد. ظاهراً منظور ایشان از دو طرف، یکی ملیون و روشنفکرها بود و یکی علما و روحانیون.
شورای انقلاب اصرار داشت فوراً از من بله بگیرد و اعلامیه صادر گردد... من نخواستم فوراً قبول کنم و گفتم اجازه دهید مطالعه مشورتی بنمایم... آیتالله خمینی با تبسم گفتند، بگذارید فردا صبح. (بازرگان؛ شورای انقلاب و دولت موقت. ص: 33)
صبح یکشنبه 15 بهمن ماه 1357؛ حوالی ساعت 10 جلسه کردیم. مقدمتاً از حسن ظن آقایان و شخص امام تشکر کردم، بعد با اشاره به متن حاضر شده اساسنامه مصوب شورای انقلاب، متذکر شدم که شورای انقلاب مقام مجلس ملی را داشته، میتواند از دولت سوال و استیضاح کند و هر وقت اعتماد ندارد عزل نماید.
پس از تذکر و تصریح مطلب فوق، گفتم خواهش میکنم آقایان نسبت به رای و پیشنهادی که دیشب دادید، تجدید نظر فرمائید و اگر بنده را نامزد نخست وزیر مینمایید با علم و اطلاع از افکار و اخلاق و سوابقم خواهد بود. همه آقایان مرا خوب میشناسند و از طرز فکر و کار و سوابق خدماتم اطلاع دارید، میدانید که معتقد به دموکراسی و اهل همکاری و مشورت و اعتقاد به دیگران هستم و خیلی مقید به نظم بوده از تندی و تعجیل احتراز میکنم و علاقهمند به مطالعه و عمل تدریجی میباشم. در گذشته اینطور بودهام و برای آینده هم رویهام را عوض نخواهم کرد. حال اگر با این سوابق و شرایط قبولم دارید، پیشنهاد فرمائید.
عکسالعمل مثبت یا منفی در مجلس ندیدم. من تکرار کردم که غیر از آنچه بودهام و گفتهام نخواهم بود ولی بر طبق اساسنامه شورای انقلاب حاضر به قبول خدمت و تشکیل دولت به خواست خدا هستم. سکوت و قبولی و اصرار مجدد آقایان روحانی شورای انقلاب و امام در برابر شرایط و اتمام صحبت من باعث تعجبم شد و انتظار آن را نداشتم. (همان. ص: 36)
بعد از این صحبتها و یا قبل از آن آیتالله خمینی راجع به عدم وابستگی حزبی و اینکه نخستوزیر و وزرا و شاید اعضای شورای انقلاب نباید عضو هیچ حزب باشند و تصور تمایل و تبعیت ایشان از هیچ حزب و گروه پیش نیاید بیاناتی کردند. بالاخره قرار شد کسانی که حزبی هستند از مسئولیت و اشتغال، فعالیت و مشارکت در حزب خود خودداری نمایند. (همان. ص: 38)
نظر شما