به نظر میآید که صوفیسم عامل انتشار اسلام در غرب بوده است. اساسا مطالعات غربیهای در حوزه تاریخ تصوف با چه انگیزههایی صورت گرفته است؟
در قرن شانزدهم و هفدهم اروپاییها مطالعات درباره تصوف را آغاز کردند و به این رشته علاقهمند شدند چون فکر میکردند یک مطالعات لیبرال و آزادی خواهانه در درون جنبش اسلامی است.
نه تنها آن متخصصان، بلکه مردم عادی برایشان صوفیسم جالب بود چون برخوردار از یک جنبه شاعرانه و معنوی خاصی بود. اما دلیل سوم این بود که بسیاری از غربیها به کشورهایی که در درونش سنت صوفیسم بود مسافرت کردند و مشاهده کردند که بسیاری از صوفیها اقداماتی را انجام میدهند که با فرهنگ غربی سازگاری دارد و این برایشان خیلی جالب بود که یک چنین چیزی میتواند در یک نهضت دینی وجود داشته باشد.
بعد از اینکه غربیها به تصوف علاقهمند شدند وارد مطالعات آکادمیک شدند و ادبیات، متافیزیک صوفیسم و ... را مورد مطالعات آکادمیک قرار دادند و از حالت جذبه اولیه نسبت به صوفیسم خارج شدند و به صورت تخصصی این رشته را بررسی کردند.
شما البته در کتابتان به صورت مجزایی به این موضوع اشاره کردید که چگونه صوفیسم به یک سنت جهانی تبدیل شده و بسیاری را جذب خود کرده است آیا این میتواند به دلیل عنصر معنویتی باشد که صوفیسم در درون خود دارد؟ اکنون هم به نظر میرسد غربیها بیش از گذشته به ادیان شرقی علاقهمندند.
جنبه دیگری که موجب شد غربیها به صوفیسم جذبه پیدا کنند این بود که آنها از فرهنگ ماتریالیستی و ماده انگارانه غرب خسته شده بودند و از همین جهت به ادیان و مکاتب شرقی مانند هندوییسم، بودیسم و ... علاقهمند شدند. صوفیسم هم برای غربیها همین کارکرد را داشت و البته غربیها صوفیسم را در اهل سنت و شیعه مشاهده کرده بودند و گروههای مختلفی را دیدند.
اکنون در غرب گرایش به تصوف نسبت به گذشته چگونه است؟
اکنون گرایش به تصوف بیشتر است به ویژه با فعالیتهایی که وهابیت و سلفیها در اقصی نقاط جهان داشتهاند این گرایش بیشتر شده چون تصوف چهره معنوی از اسلام ارائه میدهد که همراه با تساهل و تسامح است و شما نمیتوانید چهره خشنی از اسلام را در آن ببینید.
محققی از دانشگاه دانمارک به خوبی تطور صوفیسم و تغییر محتوای آن را در جهان بررسی کرده است. در خود نیویورک صوفیسم به شاخههای مختلفی تقسیم می شود که یکی از آنها نعمتالله نوربخشیه است. همچنین به گروه دیگری مانند نقشبندیه نیز میتوان اشاره کرد که در راس آنها رهبرانی چون هشام قبانی وجود دارند.
قابل توجه است که در انگلستان، آمریکا و فرانسه نقشبندیه وجود دارد. بین خود اهل تسنن هم دو فرقه قادریه و نقشبندیه است که نقشبندیه معتقد به اهل سر و باطن هستند و ذکرشان جلی نیست و سر به گریبان میکنند و ذکر میگویند اما قادریه فرقهای هستند که رقص سماع دارند و ذکرشان جلی است بنابراین تفاوت میان گروههای مختلف صوفی وجود دارد.
گروههای مختلفی مانند نقشبندیه، قادریه، نعمتاللهی و ... خودشان را با نیازهای غربی مطابقت دادند و البته از سوی دیگر غربیها نیز آن جنبه مورد نیاز خود را از این گروهها گرفتند. بنابراین صوفیسم با نیازهای جامعه غربی سازگار شده است و به همین دلیل هم هست که در غرب رواج یافته است. برای اینکه موفق باشند این گروهها باید به درخواستها، نیازها و تمایلات غربیها پاسخ بگویند که این کار را انجام دادند.
شما در کتابتان به اختلاف میان صوفیها و مسمانان سلفی پرداختید و حتی نمونههایی از قفقاز و یمن و ... را ذکر کردید. اساسا ریشه اختلافات میان این دو به چه بر میگردد؟
این دو با هم دشمن هستند و سلفیها در کشورهای مختلف به دنبال این هستند که مکان عبادت صوفیها را مانند خانقاهها خراب کنند و به طور مثال در مراکش، تونس و غرب آفریقا مانند نیجریه این اتفاق افتاده است. دلیل این اختلاف این است که صوفیها رابطه خوبی با دولتهای غربی دارند در حالیکه سلفیها رابطهاشان با دولتهای غربی مخدوش است. البته سلفیها، صوفیها را علت این موضوع می دانند و به اصطلاح به دنبال زیرآب زنی هستند! به طور مثال در قفقاز، داغستان، چچن و ... هست در قفقاز رئیس دولتشان یک صوفی قادری هست که با دولت روسیه رابطه خیلی خوبی دارد ولی سلفیها با این موضوع مشکل دارند.
هر دو گروه به ساختارهای قدرت و ثروت دسترسی دارند اما موضوع این است که صوفیها چهره مسالمت آمیز از اسلام دارند اما سلفیها اینگونه نیستند و به دنبال استفاده از عنصر خشونت است. اما اختلاف عقیدتی این دو نیز در این است که سلفی ها دوست دارند اسلام یکپارچه و واحد باشد و اختلاف نظری نداشته باشند اما صوفیها همانگونه که مشهور است به تعداد خلائق راه برای رسیدن به خداست، به کثرت معتقدند و سلفیها میگویند که این نگاه صوفیها موجب شده تا تفرقه در اسلام به وجود بیاید.
آیا مشخص است که در غرب تصوف از چه منابع مالی و قدرتی تغذیه میشود؟
اغلب از طریق کمکهای مردمی این اتفاق رخ میدهد و افرادی هم به طور مثال از اندونزی و مالی کمکهای مالی را جمع کرده و به کشورهای مقصد تزریق میکنند و اساسا دولتها به صورت روشنی علتی برای کمک مالی به تصوف ندارند.
شما در این جایزه برگزیده شدید. پیش از این هم بازخوردی از این جایزه دریافت کردید و اساسا جایزه کتاب سال در جامعه غربی چقدر شناخته شده است؟
کتاب من پیش از این در ترکیه بسیار مورد استقبال قرار گرفته و بسیاری از متخصصان اسلام شناسی به این اثر علاقهمند شدند و میخواستند کتاب را ترجمه کنند. اما این نخستین جایزه رسمی این اثر است و من از دریافت این جایزه بسیار خوشحالم.
من دو نفر از استادان دانشگاههای آلمان و یل آمریکا را میشناسم که این جایزه را به دست آوردند و بسیار هم خوشحال بودند. منم هم خرسندم از اینکه این اتفاق برای من افتاده است.
این جایزه بسیار تشویق کننده است چون غربیها به دلیل اختلاف فرهنگی با جامعه اسلام خیلی خوب این آثار نمیشناسند اما وقتی نویسندهای این جایزه را میبرد، غربیها هم متوجه میشوند که کار این محققان ارزشمند است و خوانده شده و ایران هم به این ارزشمندی اذعان کرده است. این برای ما محققان بسیار نیرو بخش بوده و ایجاد انگیزه میکند.
صاحب نظران خوبی درباره صوفیسم در ایران هستند و مطمئن هستم که کتاب من را خواندند و با بخشهایی از نظرات من در این کتاب موافقند از این جهت برگزیده شدن در این جایزه برای من اهمیت دارد تا کارهای بهتری را انجام دهم.
نظر شما