«غروبدار» داستانی با تکیه بر روایت و نشان دادن است تا مستقیم گویی، درباره «بنیآدم اعضای یکدیگرند... چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار»ست، درباره مردی که بعد از غروب آفتاب همهچیزش را فراموش و آدم دیگری میشود آدمی که تحت تاثیر موجودی در درونش میشود که سر از خواب بیرون میآورد و او را به سیطره خود میکشد تا طلوع فردا و او بعد از آغاز روز جدید دوباره روز طبیعی خود را آغاز و حافظه خود را به دست میآورد و به زندگی واقعی خود بازمیگردد این اتفاق برای او عملا دو هویت رقم میزند.
و جدا از شخصیت اصلی داستان، داستان شخصیتهای دیگری نیز دارد که قابل نادیده گرفتن نیستند؛ «پرنیان» نوه قهرمان اصلی داستان جزو آن دسته است که مخاطب را بهخوبی با خود همراه کند و در داستان نقش شخصیت مکمل را بهخوبی بازی میکند و جزو شخصیتهای ماندگار ادبیاتداستانی ما محسوب میشود.
داستان تو در تو است و گویی درهای بیشماری دارد و مخاطب باید در به در با نویسنده همراه شود تا داستان را براساس شهودی که میبیند کشف کند و بفهمد که ماجرا از چه قرار است. این درها حسابشدهاند و ساختن این درها و شاهکلیدی که تمامی آنها را باز کند کار راحتی نیست کاری که نویسنده از پس آن برآمده است.
نویسنده، این داستان را براساس یک سندروم واقعی«غروب» نوشته است اما ایکاش درباره این موضوع در پشت جلد کتاب با مخاطب سخن گفته نمیشد و لذت داستانیبودن اتفاق داستان از مخاطب گرفته نمیشد و مخاطب با ذهنیتی از پیش داشته سراغ اثر نمیرفت. هر داستانی از واقعهای نشات میگیرد و این بزنگاهی که آن واقعه، برای نویسنده ایجاد میکند و اگر مایه و کشش داستانگویی داشته باشد میتواند نویسنده را به داستانپردازی سوق بدهد ما چیزی که در این اثر مواجهایم صرفا داستان است و هنر نویسنده و بس، کاری که نویسنده بهخوبی از پس آن برآمده و آن را به درستی درونی کرده است و به آن جان بخشیده است.
در این اثر ما با فرم مواجه هستیم فرمی که مضمون داستان را تحت سیطره خود دارد و براساس آن است که اطلاعات داستانی داده میشود و شخصیتپردازی نویسنده شکل میگیرد و در عین حال موقعیت داستان تعریف و همهچیز برای داستان ساخته و واقعیت زندگی شخصیت داستان برای مخاطب بازسازی میشود و از همینرویه است که ما با داستانی لایهدار مواجه هستیم داستانی که اساسش موقعیت است و لحظه.
وجود این موقعیت کار سختی در پیش روی نویسنده از حیث شخصیتپردازی قرار دادهاست و او باید بسیار آگاهانه هم مخاطب را با استفاده درست از تعلیق داستانی چشمانتظار داستانش قرار دهد و هم مراقب باشد تا حوصله او سر نرود و خواندن کتاب را رها نکند به این دلیل که داستان او با وجود اینکه شخصیت دارد اما داستانی عامهپسند نیست و داستانی روانشناختی است و اگر مخاطب بخواهد قدری از کنار تکتک لحظههای داستانی آن سادهانگارانه بگذرد، داستان را از دست خواهد داد.
نویسنده داستانهای فرعی درستی را برای شخصیتپردازی آنها و در خدمت ساخت قهرماناصلی داستان بهخدمت گرفته است. خردهداستانهایی که تامل برانگیزند و حسآمیز، او شخصیتهایش را بهگواه داستان بهدرستی میشناسد موقعیت قهرمان اصلی را به درستی درککرده و به طبع آن شخصیتهای فرعی داستان نیز هم موقعیت و هم شخصیت محوری داستان را درک کردهاند و همه درخدمت داستاناند.
مضمون داستان را میتوان فراتر از مشکل قهرمان داستان دانست و میتوان به موضوع فهمیدهشدن بسط داد و به نمودی از مشکلات آدمهای جامعه تعمیم، آدمهایی که اگر در جامعه های کوچکتر انسانی که در دل جامعه بزرگ قرار دارند معضلشان شناخته و فهمیدهشود میتوانند بودنشان منجر به آمادگی و توام با حضور اجتماعی دوباره باشد. داستانی که آدمهایش که در اجتماع زندگی میکردهاند و تاثیرگذار بودهاند و هویت داشتهاند؛ حال نیز با وجود مصایبی که با آن مواجه شدهاند هنوز زندهاند و طرد شدنی هم نیستند و باید به زیستنشان ادامه دهند؛ ارتباط انسانی موضوعی است که نویسنده در لایههای داستانش به آن پرداخته است.
پایانبندی داستان در خدمت داستان دارد اما نحوه ارائه نویسنده را به آن شکل کاغذ یادداشتی که قهرمان داستان ارائهداده را داستانی نمیدانم اما تصویریبودن و تصویری ارائهشدن آنرا چرا. ما در نحوه ارائهداستان، نباید ارائه، نداریم اما عرف چرا و داستان هنری متکی به کلمه است حال بماند که در کارهای ساختارشکنانه خیلی کارها ارائه میشود که این داستان در زمره آن قبیل آثار نمیگنجد.داستان هیچ پلکی اضافه ندارد و نویسنده برای رسیدن به این اندازه، موفق عمل کرده است.
«غروبدار»، فرصتی برای درنگکردن است رمانی شریف و انسانی و « تو در تو »، داستانی که باید آنرا در سکوت خواند بیهیچ صدایی و باید تمام هوش و حواس و ذهن را معطوف بهنویسنده و آدمهایش کرد تا هم آنها فهمیده شوند و هم توامان بتوانیم به خودمان برسیم و بعد از پایان داستان، داستان واکاوی خودمان را شروع کنیم و بهدریافت برسیم؛ دریافتی که در ناخودآگاه شکل میگیرد و به آگاه بدل میشود.
نظر شما