ترجمه این کتاب چگونه و با چه انگیزهای انجام شد؟
یکی از بلندپروازیهای هر پژوهشگری، کمک به بالابردن شناخت جامعه درباره حوزه موردمطالعهاش است. موضوع جنسیت و آموزش عالی یکی از دغدغههای پژوهشی من و عطیه اصغرزاده در سالهای اخیر بوده است. ما نیز همچون بسیاری از کسانی که میدان پژوهششان را جنسیت و مطالعات زنان قرار دادهاند، به کمبود منابع در این حوزه در زبان فارسی واقف بودیم. یافتن کتاب زنان در جهان دانشگاهی؛ دیدگاههای تطبیقی برای هر دوی ما اتفاقی مسرتبخش بود. خواندن کتاب ما را به ضرورت ترجمهاش فراخواند و تصمیم گرفتیم آن را ترجمه کنیم. برای گرفتن اجازه ترجمه کتاب، با ویراستارانش خانمها ربهکا راجرز و پاسکال مولینیه تماس گرفتیم. هر دوی آنها با کمال خوشرویی پذیرفتند و تلاش کردند حق ترجمه این اثر که انتشارات دانشگاهی رن در فرانسه آن را منتشر کرده است، بهرایگان به انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی اجتماعی واگذار شود.
کتاب از سه بخش تشکیل شده است، در کتاب با رویکردهای چند رشتهای مواجهایم. لطفا در این باره توضیح دهید.
درست است در کتاب با مقالاتی مواجهیم که با رویکردهای تاریخی، جامعه شناسی و نیز روانشناسی اجتماعی نوشته شده اند. خطمشی علمی کتاب، کاربست پیوند رویکردهای رشتهای مختلف است: تاریخ، برای فهم چگونگی زنانهشدن آموزش عالی و پژوهش و نیز خط سیرها و راهبردهای پیشگامان این حوزه؛ جامعهشناسی، برای تحلیلهای تاریخی-اجتماعی حرفههای زنان و فهم سقف شیشهای موجود در آموزش عالی و پژوهش. همچنین کتاببه تحقیقات روانشناسی اجتماعی درباره درد و رنج زنان در محیط کار و واکاوی تضادهای بین زندگی حرفهای و زندگی خصوصی میپردازد.
بخش اول کتاب به بررسی تاریخی ورود اولین دانشجویان دختر به دانشگاههای فرانسوی و سپس تجربههای حرفهای این پیشگامان میپردازد. بخش دوم برحرفههای دانشگاهی زنان متمرکز است و جایگاه زنان و مسیر حرفهایشان را در یک محیط مختلط اما نابرابر مورد پرسش قرار میدهد. سرانجام، مقالات بخش سوم تأثیرات پژوهشهای فمینیستی را بر تغییرات نهادی انجامگرفته در فرانسه و چند کشور دیگربررسی میکند.
آیا تشابهی میان تجربیاتی که در کتاب آمده با تجربه زنان ایرانی مشاهده می کنید ؟ به تعبیری ضرورت خواندن اینگونه کتابها برای جامعه ایران در چیست؟
با خواندن این کتاب، با فهمی از فرایند زنانهشدن در دانشگاهها مواجه میشویم. گرچه بیشتر مقالات به تجربه زنان دانشگاهی در دانشگاههای اروپایی میپردازند اما با مقالاتی درباره تجارب زنان دانشگاهی از ابیجان و هائیتی نیز مواجه میشویم و همین تجربیات، ما را به فهمی از اشتراکات و نیز تفاوتهای تجربه زنان در کشورها و حتی در درون یک کشور در رشتههای مختلف میرساند.
با خواندن تلاشهای زنان برای بازکردن درهای دانشکدههای شهرهای تولوز و پاریس در اواخر قرن نوزدهم،با مقاومت نهاد دانشگاه در برابر ورود زنان به دانشگاه بهویژه در برخی رشتههای پرمنزلت که در دورهای اساس ملتسازی و دولتسازی شمرده میشدند (مانند متخصصان قرونوسطا) مواجه میشویم. بامقایسه این شکل از مقاومت با مخالفتهای دانشکده حقوق دانشگاه تهران در برابر پذیرش دانشجوی زن در نیمه اول قرن بیستم در ایران، بار دیگر به جهانیبودن آنچه بوردیو سلطه مذکرمینامد، بیشتر پی میبریم؛ سلطهای که اگرچه جهانی است در هر جامعه و در هر شرایط تاریخی، شکل و شیوهای دیگرگون مییابد.
این کتاب به ما یادآوری میکند که دانشگاه همیشه نهادی شایستهسالار و عاری از سوی گیریهای مردانه نیست. نهاد دانشگاه، خود، حاوی سازوکارهایی است که بازتولیدکننده سلطه مذکر است؛ سلطهای که به اشکال آشکار و نهان عمل میکند و مانع رشد و ترقی زنان در دانشگاه میشود. این کتاب درک ما را از دلایل فرودستی زنان در جهان دانشگاهی دقت و وسعت بخشید و امیدواریم بتواند برای دانشجویان و پژوهشگرانی که موضوع پژوهشهایشان جنسیت و آموزش عالی است نیز مفید باشد.
در بخش دوم مقالهای با عنوان جنسیت و رابطه ذهنی با کار نزد دانشگاهیان آمده است. درباره این مقاله توضیح دهید و اینکه آیا این امر در تمام جهان وجود داشته یا دارد؟
این مقاله که بر مبنای یک پژوهش میدانی نوشته شده است نشان میدهد که زن یا مرد بودن، پست شغلی و موقعیت شغلی بر رابطه ذهنی با کار دانشگاهی تأثیر میگذارند. مقاله نشان میدهد که در آموزش عالی و پژوهش همچون مؤسسات حرفهای دیگر (Maruani, 2011)، زنان و مردان، موقعیت عینی یکسانی ندارند. اکثر زنان در حرفههایی مشغول به کارند که از نظر اجتماعی چندان باارزش در نظر گرفته نمیشوند، بیثباتاند و دستمزد کمتری دارند. در آموزش عالی و پژوهش، از زمان تحصیل، از طریق تفکیک جنسیتی افقی و عمودی، معمولاً مردان بیشتر بهطرف رشتهها و پستهای بالاتر و باارزشتر در سلسلهمراتبدانشگاهی و زنان بهسوی رشتهها و پستهای پایینتر و بیارزشتر سوق داده میشوند.
همچنین در بین استادان و پژوهشگران، یک سقف شیشهای در زمینه دسترسی به پستهایمدیریت پژوهش و پرفسوری دانشگاه وجود دارد.
علاوه بر تقسیم جنسیتی در بدنه آموزش و پژوهش، در انتصاب زنان و مردان به مشاغل مختلف در دیگر بخشهای آموزش عالی [بهجز استادی و پژوهشگری]، تفاوت آشکارتری مشاهده میشود و تعداد زنان در شغلهای دارای منزلت بهتر و با چشماندازپیشرفت حرفهای، کمتر از مردان است.
بنابراین رابطه ذهنی منفیتر با کار دانشگاهی نزد زنان نسبت به مردان، ناشی از نوع کار و موقعیتهایشان است که بر رابطه آنها با کارشان تأثیر منفی میگذارد؛ بنابراین، تقسیم جنسیتی کار و شغل، رابطه خاصی با کار را نزد زنان و مردان دانشگاهی همچون تمام حرفههای دیگر ایجاد میکند. در مورد بقیه جهان نمی توانم اظهار نظر کنم چون باید کار پژوهشی در این رابطه انجام شود ولی مسلم است که در شرایط تبعیض آمیز و نامناسب رابطه ذهنی آدم ها با کارشان، منفی تر است و به کارشان نگاه مثبتی ندارند.
امیدوارم این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران حوزه مطالعات زنان مفید باشد.
نظرات